حصیر

از ویکی‌زندگی

حصیر؛ بوریا و زیرانداز بافته‌شده از الیاف گیاهی (سلولوزی).

حصیر، بوریا یا فرشی بافته‌شده از نی‌های نازک، برگ درخت خرما و یا برگ گیاهان بلندی است که در حاشیۀ مرداب‌ها و رودخانه‌ها می‌رویند.[۱]

واژه‌شناسی

واژه حصیر، در زبان عربی به‌معنای درهم تنیده شده و بافته‌شده است.[۲] این واژه، در زبان فارسی به بَلاج، پَتَل و بوریا معروف است.[۳] ترکیبات مختلفی از این واژه، مانند حصیرباف، حصیربافی، حصیرمال، حصیری و حصیر فروش، در زبان فارسی متداول است.[۴]

پیشینه

حصیر، در گذشته، بیشتر به‌عنوان کف‌پوش، استفاده می‌شده است.[۵] اما نمونه‌هایی از ظروف حصیری[۶] و سبد حصیری نیز در حفاری‌های شهر سوخته (2900 سال پیش از میلاد)،[۷] کشف شده است. در دورۀ هخامنشیان، از حصیر و لایه‌ای کاهگل، به‌منظور پوشش سقف کاخ‌ها و زیگورات‌ها استفاده می‌شده است.[۸] همچنین، حصیر گاهی به‌عنوان پیشکش به دربار پادشاهان اهدا می‌شد.[۹] گزارش‌هایی از ساخت سپرهای سربازان از شاخه‌های درهم تنیدۀ درخت بید نیز توسط مورخان، ارائه شده است.[۱۰]

در بسیاری از منابع دورانِ پس از اسلام، به کاربردهای مختلف حصیر در میان ایرانیان اشاره شده است. برای مثال، در کتبی همچون قصص‌الانبیا و تاریخ طبرستان، به حصیرهای عبّادانی یا آبادانی، به‌عنوان کف‌پوش منازل اشاره کرده‌اند.[۱۱] علاوه بر آن، در متون تاریخی و سفرنامه‌ها نیز به کاربرد حصیر به‌عنوان کف‌پوش در مکتب‌خانه‌ها، دکان‌ها، چادرها و گهوارۀ کودکان اشاره شده است.[۱۲]

حصیر در اقوام ایرانی

اصلی‌ترین مرکز حصیربافی در ایران، منطقۀ زرقان در استان فارس است. برای این منظور، اهالی این منطقه، نی‌های اطراف رود پلوار، در زرقان را جمع‌آوری می‌کنند. برخی از مردم در بروجرد، نهاوند و همدان نیز با استفاده از نی‌های خیزران، در دشت خوزستان، حصیر می‌بافند.[۱۳] مازندرانی‌ها، از گیاهانی همچون «گاله» و «واش» برای این کار استفاده می‌کنند.[۱۴] مردم، در بندرعباس، از برگ خشک‌شدۀ درختان خرما که به «پیش» معروف هستند و نیز از برگ نخل‌های وحشی به‌ نام «داز» برای بافت حصیر و ظرف خرما استفاده می‌کنند.[۱۵] گیلانی‌ها برای بافت حصیر، از گیاهانی به ‌نام سوف یا سوب، لی یا لیق، کُلِر و کولوش بهره می‌گیرند.[۱۶] نی، ساقۀ گندم، جو و برنج نیز در سایر نقاط ایران استفاده می‌شوند.[۱۷] کف‌پوش‌های حصیری در نقاط مختلفی از ایران کاربرد دارد. برای مثال، در مازندران به آن «کوب»،[۱۸] در میان بلوچ‌ها به «تَگَرد»،[۱۹] در بندرعباس به «تَک» و «شَلوت» معروف هستند.[۲۰]

ابزار

از مهم‌ترین ابزارهای حصیربافی، می‌توان به قیچی، درفش، سوزن، ظرف آب (به‌منظور خیساندن الیاف)، چسب، خط‌کش متری و نواری، گاز یا چراغ الکلی (برای سوزاندن پُرزهای اضافی در کار)، مقوا و درفش با نوک پهن، اشاره کرد. درفش، برای زمانی ‌که می‌خواهیم ترکه‌های اضافی را در بافت قرار دهیم، استفاده می‌شود.[۲۱] در صورتی‌که حصیر با دستگاه بافته شود، علاوه بر دستگاه ذکر شده، به ابزارآلاتی همچون لوتو (وسیله‌ای برای تابیدن نخ)، دوک (وسیله‌ای برای ریسیدن نخ)، عاجله (وسیله‌ای برای قرار دادن نخ دولا و تابیده‌شده بر روی‌هم)، پلار (شانۀ حصیربافی)، کتل (چهارپایۀ بافنده برای نشستن در هنگام بافت حصیر) نیاز داریم.[۲۲]

مواد خام

در نقاط مختلف ایران، متناسب با پوشش گیاهی نقاط مختلف، حصیر را از مواد و الیاف متفاوتی تهیه می‌کردند. تیغه‌های نی خیزران، نی‌های نازک، ساقه‌های گندم، جگن، علف‌های مردابی، علف‌های بلند چیده‌شده، نوار برگ‌های گیاهان تک‌لپه‌ای، ترکه‌های بید و ترکه‌های درخت فندق، از آن جمله هستند. حصیربافان، با استفاده از این الیاف، بافت‌های مختلفی مانند مارپیچی، ضربدری، ریسمان‌تابی، خشتی، چندضلعی و ساده را برای حصیر در نظر می‌گرفتند.[۲۳]

شیوه بافت

برای بافت حصیر، ابتدا باید به تمیز کردن ساقه‌های گیاه پرداخت. افراد، ریشه و سرِ نی را بریده و سپس آنها را در آب خیس می‌کنند. در مرحلۀ بعد، ساقه‌ها را با ضربه‌های محکم و پُتک‌مانند، کوبیده و تبدیل به رشته‌هایی باریک می‌کنند. سپس، رشته‌های به‌دست آمده را به‌صورت تار در کنار هم قرار داده و یکی در میان، رشتۀ دیگری را با کارکرد پود و با زاویه‌ای قائمه، از میان تارها رد می‌کنند. این نوع بافت به بافت «جناغی» معروف است.[۲۴]

امروزه برخی، از دستگاه حصیربافی برای این کار استفاده می‌کنند. این دستگاه، شکل ساده‌شدۀ دستگاه پارچه‌بافی سنتی بوده و شامل سَردار، پَس‌دار، نَوَرد یا کُجی و چِنگوم است. این دستگاه، به‌صورت خوابیده روی زمین قرار می‌گیرد. در بافت حصیر با دستگاه، تارها از جنس نخ‌های محکم کنفی یا پنبه‌ای هستند.[۲۵] در استان مازندران، از گیاه واش به‌عنوان چله و از گیاه گاله نیز به‌عنوان پود استفاده می‌کنند.[۲۶]

کاربرد

حصیر، بیشتر به‌عنوان کف‌پوش در اماکن مختلف استفاده می‌شود.[۲۷] علاوه بر آن، حصیر، کاربردهایی همچون سجاده و جانماز[۲۸] و نیز به‌عنوان مصالح ساختمانی (پوشش سقف)[۲۹] در اقامتگاه‌های موقتی (سرپناه‌هایی مانند کپر یا لوگ در استان هرمزگان و سیستان)،[۳۰] مضیف یا دارالضیافه (در خوزستان)،[۳۱] پوشش جلوی ایوان‌ها و پنجره‌ها در تابستان[۳۲] استفاده می‌شود. ظروف حصیری مانند سبد،[۳۳] تولید بادبرن، کلاه، جارو و طناب از دیگر کاربردهای حصیر در ایران هستند.[۳۴]

حصیر در فرهنگ دینی

در برخی گزارش‌های تاریخی، به نماز گزاردن پیامبر اکرم بر روی حصیر اشاره شده است.[۳۵] در دورۀ اسلامی، از حصیر به‌عنوان کف‌پوش مساجد استفاده می‌شده که در میان مردم به «حصیر مسجدی» معروف بوده است. در احکام فقهی، در دین اسلام، به حصیر، اشاراتِ بسیاری شده که همین موضوع، اهمیت استفاده از آن در مساجد و سایر اماکن مذهبی را نمایان می‌کند.[۳۶]

حصیر در فرهنگ ایرانیان

شستن حصیرها، پیش از شروع نوروز، از جمله آیین‌های نوروزی مردم، در برخی نقاط ایران مانند گیلان به‌شمار می‌رود. در این مراسم که با نام «حصیرشوری» شهرت دارد، زنان، حصیرهای کوچک و بزرگ را بر سر گذاشته و به‌صورت دسته‌جمعی، به سمت رودخانه رفته و حصیرها را در آب روان می‌شویند.[۳۷] در برخی از مناطق ایران، کف‌پوش حصیری، به‌عنوان یکی از هدایای اصلی خانواده داماد به خانواده عروس، پیش از مراسم عروسی است. زمانی‌ که اقوام داماد برای بردن عروس، در خانه پدر عروس حاضر می‌شوند، روی همان حصیر می‌نشینند.[۳۸] در مراسم «سه‌روزان» که در نقاطی مانند بیجار مرسوم بوده و پس از شام غریبان امام حسین برگزار می‌شود، عده‌ای، به نشانۀ عزا، عبای مشکی بر تن کرده، پارچه‌ای بر سر بسته و یک بیل به نشانۀ دفن جنازه‌های کربلا در دست می‌گیرند. آنها، همچنین، از قطعه‌ای حصیر برای زیرانداز استفاده می‌کنند.[۳۹]

حصیر در فرهنگ ایرانیان، کاربرد درمانی هم دارد؛ گاهی از حصیر برای درمان افسردگی و نیز برای تهویۀ هوای بستر بیمار استفاده می‌شود.[۴۰] مالیدن دودچَر (دوده‌ای که از سوزاندن حصیر به‌دست می‌آید) بر سر، برای درمان کچلی، در گذشته، توصیه می‌شده است.[۴۱] مردم بلوچ، به‌منظور تسکین درد زنِ زائو و نیز درمان خون‌ریزی او، مقداری خاکستر یا ماسۀ نرم را بر روی حصیری ریخته و زن را روی آن می‌خوابانند.[۴۲]

حصیر در ادبیات فارسی

واژه حصیر، از جمله واژگان کهنی است که در ادبیات فارسی‌زبانان نیز وارد شده است. برای مثال، فردوسی، در شعر خود گفته است:[۴۳]

حصیری بگسترد و بالش نهادببهرام بر آفرین کرد یاد


واعظ قزوینی نیز در شعر خود به این واژه و کاربرد آن اشاره کرده است:[۴۴]

درویش را به درگه حق ربط دیگرستبا مسجد است نسبت دیگر حصیر را


ملک‌الشعرای بهار، از شاعران معاصر نیز از واژه حصیر، در شعر خود، استفاده کرده است:[۴۵]

گفتم این وام‌ها بباید دادسر بی‌وام بر حصیر نهاد


حصیر، به‌دلیل ارزان بودن، بیشتر توسط مردمان تنگ‌دست استفاده می‌شده است. به‌همین دلیل، در بسیاری از نوشته‌ها، از آن به‌عنوان نمادی از تنگ‌دستی و فقر یاد شده است.[۴۶] برای مثال، سعدی به بوریا به‌عنوان نمادی از فقر اشاره کرده است:[۴۷]

پردۀ هفت رنگ در مگذارتو که در خانه بوریا داری


پروین اعتصامی، از شاعران پرآوازۀ ایرانی نیز به این وجه از بوریا اشاره کرده است:[۴۸]

آن را که دیبه هنر و علم در بر استفرش سرای او چه غم ارزان که بوریاست


واژه‌های حصیر و بوریا، در ادبیات شفاهی فارسی‌زبانان نیز حضور دارد. برای مثال می‌توان به امثال و حِکمی اشاره کرد که از این واژه و ویژگی‌های آن، بهره گرفته‌اند؛ مانند: «بوریای مسجد جاویده»؛[۴۹] «از نی بوریا شکر نخوری»؛ «بوریایت چند گزی است»؛[۵۰] «آفتاب را نتوان زیر سبد (حصیر) پنهان کرد»؛ «بوریاباف را به زردوزی چه‌کار؟»؛[۵۱] «بوریایی در گوشۀ خانه، به از زن نازاینده»؛[۵۲] «از آن عقرب‌های زیر حصیر است»؛[۵۳] «روی قالی که نشستی، حصیر کهنه رو به یادت بیار»؛[۵۴] «حصیر می‌دزدد و آن را فرش مسجد می‌کند» و «حصیری که به خانه لازم باشد، به مسجد حرام است».[۵۵]

وضعیت کنونی

حصیربافی، امروزه، در مناطقی از ایران مانند سیستان و بلوچستان، خوزستان، کردستان، هرمزگان، بوشهر، خراسان، کرمان، یزد، فارس، آذربایجان شرقی، تهران، گیلان و مازندران، رایج است.[۵۶] امروزه، همچنین، از حصیر به‌عنوان کالایی زینتی با طرح‌ها و رنگ‌های متفاوت در طراحی دکوراسیون داخلی، مبلمان، ظروف تزئینی، کیف، کفش، لباس و پرده استفاده می‌شود.[۵۷]

پانویس

  1. معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه حصیر، سایت واژه‌یاب؛ محمدتبار، «حصیر»، دایره‌المعارف بزرگ اسلامی.
  2. المنجد، ۱۹۷۳م، ذیل حَصَر.
  3. نفیسی، فرهنگ، ۱۳۴۳ش.
  4. آنندراج، محمدپادشاه، ۱۳۶۳ش؛
    انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱۳۸۲ش، ذیل واژه.
  5. پُرادا، هنر ایران باستان، ۱۳۵۷ش، ص۱۹.
  6. ویت، تپۀ حاجی فیروز، ۱۳۸۸ش، ج2، ص226-228.
  7. سیدسجادی، گزارش‌های شهر سوخته1، ۱۳۸۶ش، ج1، ص328 و 330؛
    قدیانی، درآمدی بر تأثیر فرهنگ و تمدن ایران در جهان، ۱۳۷۶ش، ص۵۳.
  8. فرشاد، تاریخ مهندسی در ایران، ۱۳۷۶ش، ص۱۴۸.
  9. والزر، نقوش اقوام شاهنشاهی هخامنشی، ۱۳۸۸ش، ص۳۰-۳۱.
  10. هرودت، تواریخ، ۱۳۲۴ش، ص۳۷۵.
  11. نیشابوری، قصص الانبیاء، ۱۳۵۹ش، ص۳۶۲-۳۶۳؛
    ابن‌اسفندیار، تاریخ طبرستان، ۱۳۶۶ش، ص۸۰ و ۱۲۳.
  12. پولاك، سفرنامه، ۱۳۶۱ش، ص۱۳۹ و ۳۹۸؛
    موزر، سفرنامۀ تركستان و ایران، ۱۳۵۶ش، ص۴۸؛
    فلاندن، سفرنامه، ۱۳۲۴ش، ص۱۳۴؛
    مستوفی، شرح زندگانی من، ۱۳۷۱ش، ج1، ص65.
  13. وولـف، صنـایع دستی كهـن ایـران، ۱۳۷۲ش، ص۱۹۸.
  14. رستمی، «كوب‌بافی در مازندران»، ۱۳۸۱ش، ص29.
  15. سایبانی، «خرمای فین»، ۱۳۶۲ش، ص872.
  16. تهی‌دست، صنایع دستی گیلان، ۱۳۸۷ش، ص۱۴-۱۶؛
    مشایخی، نگاهی همه‌سویه به تنكابن، ۱۳۸۰ش، ص۴۵۹-۴۶۱.
  17. سیدصدر، دایرةالمعارف هنرهای صنایع دستی، ۱۳۸۶ش، ص۱۳۲.
  18. رستمی، «كوب‌بافی در مازندران»، ۱۳۸۱ش، ص27-35.
  19. بیهقی، «هنرهای دستی و نگارهای عامیانۀ بلوچ»، ج3، ۱۳۵۸ش، ص۹۸۲،
    بیهقی، «هنر و فرهنگ بلوچ»، ۱۳۶۴ش، ص۴۵۸؛
    مهربان، صنایع دستی گیاهی سیستان و بلوچستان، ۱۳۸۶ش، ص۳۱.
  20. سایبانی، «صنایع دستی از درخت خرما»، ۱۳۶۳ش، ص۱۵۱ و ۱۵۳.
  21. «حصیربافی چیست و چه ابزاری لازم دارد؟»، سایت بانو تی وی.
  22. کریمی، «صنایع دستی ایران؛ حصیر، نخستین زیرانداز بشر»، سایت کجارو
  23. لوروا گوران، انسان و ماده در فرایند تکامل و فنون، ۱۳۹۰ش، ص۲۴۴-۲۶۰؛
    اودریکور، «روش‌شناسی»، ۱۳۹۰ش، ص۹۸-۱۰۱.
  24. وولـف، صنـایع دستی كهـن ایـران، ۱۳۷۲ش، ص۱۹۸.
  25. Crowfoot, «Textiles, Basketry, and Mats», 1955, vol. I, P415-419; وولـف، صنـایع دستی كهـن ایـران، ۱۳۷۲ش، ص۱۹۸-199.
  26. رستمی، «كوب‌بافی در مازندران»، ۱۳۸۱ش، ص29-32.
  27. رستمی، «كوب‌بافی در مازندران»، ۱۳۸۱ش، ص27-35.
  28. ناصر‌خسرو، سفرنامه، ۱۳۵۴ش، ص۲۱ و ۴۴ و ۹۱.
  29. دیو‌لافوا، سفرنامه، ۱۳۳۲ش، ص۱۰۶؛
    شهری، طهران قدیم، ۱۳۷۱ش، ج2، ص439؛
    طاهری، جغرافیای تاریخی گیلان، مازندران، آذربایجان (از نظر جهانگردان)، ۱۳۴۷ش، ص52؛
    پورکریم، فشندک، ۱۳۴۱ش، ص35.
  30. کاظمیه، جای پای اسکندر، ۱۳۵۷ش، ص۸۳-۸۵؛
    نیک‌بختی، آهنگ بلوچستان، سفرنامه، ۱۳۷۴ش، ص۱۷۸ و ۱۹۳؛
    مهربان، صنایع دستی گیاهی سیستان و بلوچستان، ۱۳۸۶ش، ص۳۴؛
    برقعی، نظری به بلوچستان، ۱۳۵۶ش، ص۱۰۶، حاشیۀ ۱.
  31. پورکاظم، جامعه‌شناسی قبایل عرب خوزستان، ۱۳۷۵ش، ص۱۲۰ و ۱۴۹.
  32. نیازمند، «حرفه‌ها و پیشه‌ها»، ج2، ۱۳۴۳ش، ص۱۸۱۴- ۱۸۱۵.
  33. مهربان، صنایع دستی گیاهی سیستان و بلوچستان، ۱۳۸۶ش، ص۳2-35.
  34. محمدتبار، «حصیر»، دایره‌المعارف بزرگ اسلامی.
  35. یعقوب‌بن اسحاق ابوعوانه، مسند ابی‌عوانه، 1362ق، ج2، ص293.
  36. محمد‌بن مکی شهید اول، الدروس الشریعه فی فقه الامامیه، 1412-1414، ج2، ص280؛
    ابن‌نجیم، البحر الرائق شرح کنز الدقائق، 1418ق، ج5، ص420-421.
  37. عناصری، تجلی دوازده ماه در آیینۀ اساطیر و فرهنگ عامۀ ایران، ۱۳۷۴ش، ص۱۸۷-۱۸۸؛
    شعبانی، آداب و رسوم نوروز، ۱۳۷۹ش، ص۲۱۲؛
    شهاب کومله‌ای، فرهنگ عامۀ کومله، ۱۳۸۶ش، ص22-23.
  38. سعیدی، فرهنگ مردم میناب، ۱۳۸۶ش، ص۲۳۲ و ۲۴۰.
  39. هاشم‌نیا، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، ۱۳۸۰ش، ص۱۴۷-۱۴۸.
  40. جرجانی، ذخیرۀ خوارزمشاهی، ۱۳۸۴ش، ج3، ص177-178.
  41. کاظمیه، جای پای اسکندر، ۱۳۵۷ش، ص۱۷۹؛
    میرنیا، فرهنگ مردم، ۱۳۶۹ش، ص۲۵۰.
  42. ناصری، فرهنگ مردم بلوچ، ۱۳۵۸ ش، ص۹۵-۹۶.
  43. فردوسی، شاهنامه، پادشاهی بهرام گور، بخش 19، سایت گنجور.
  44. واعظ قزوینی، دیوان اشعار، غزلیات، شماره 25، سایت گنجور.
  45. ملک‌الشعرای بهار، منظومه‌ها، بخش 73، سایت گنجور.
  46. نظام قاری، دیوان البسه، ۱۳۵۹ش، ص۲۲ و ۹۸ و ۱۶۵؛
    شیخ بهایی، كلیات اشعار و آثار فارسی، 1352ش، ص۵۶.
  47. سعدی، گلستان، ۱۳۸۴ش، ص۲۷۲، نیز ۱۶۰.
  48. اعتصامی، دیوان اشعار، قصاید، قصیده شماره 9، سایت گنجور.
  49. هبله‌رودی، مجمع الامثال، ۱۳۴۴ش، ص۳۸.
  50. دهخدا، امثال و حکم، ۱۳۵۲ش، ج1، ص162 و 473.
  51. دهخدا، امثال و حکم، ۱۳۵۲ش، ج1، ص43 و 171.
  52. شکورزاده، ده هزار مثل فارسی و بیست و پنج هزار معادل آنها، ۱۳۷۲ش، ص۱۸۶.
  53. مرادی، ترانه‌ها، زبانزدها و فرهنگ عامۀ مردم کرمان، ۱۳۸۷ش، ص۸۰.
  54. یزدان‌پناه لموکی، فرهنگ مثل‌های مازندرانی، ۱۳۷۶ش، ص۳۲.
  55. ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی، ۱۳۸۸ش، ج1، ص837.
  56. رستمی، «كوب‌بافی در مازندران»، ۱۳۸۱ش، ص۲۹.
  57. انجوی شیرازی، جشن‌ها و آداب و معتقدات زمستان، ۱۳۵۲ش، ج1، ص108.

منابع

  • آنندراج، محمدپادشاه، به‌تحقیق محمد دبیرسیاقی، تهران، خیام، ۱۳۶۳ش.
  • ابن‌اسفندیار، محمد، تاریخ طبرستان، به‌تحقیق عباس اقبال آشتیانی، تهران، اساطیر، ۱۳۶۶ش.
  • ابن‌نجیم، البحر الرائق شرح کنز الدقائق، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418ق.
  • اعتصامی، پروین، دیوان اشعار، قصاید، قصیده شماره 9، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 12 مرداد 1401ش.
  • المنجد، بیروت، دارالمشرق، ۱۹۷۳م.
  • انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، ۱۳۸۲ش.
  • اودریکور، آندره، «روش‌شناسی»، فناوری فرهنگی، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، ۱۳۹۰ش.
  • انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشن‌ها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۲ش.
  • برقعی، محمد، نظری به بلوچستان، تهران، مازیار، ۱۳۵۶ش.
  • بیهقی، حسینعلی، «هنرهای دستی و نگارهای عامیانۀ بلوچ»، هشتمین کنگرۀ تحقیقات ایرانی، کرمان، به‌تحقیق محمد روشن، تهران، ۱۳۵۸ش.
  • بیهقی، حسینعلی، «هنر و فرهنگ بلوچ»، فصلنامۀ هنر، تهران، شماره 10، ۱۳۶۴ش.
  • پُرادا، ادیت و رابرت دایسون، هنر ایران باستان، ترجمۀ یوسف مجید‌زاده، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۷ش.
  • پورکریم، هوشنگ، فشندک، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۱ش.
  • پولاك، یاكوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ كیكاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۱ش.
  • تهی‌دست، فاطمه، صنایع دستی گیلان، رشت، فرهنگ ایلیا، ۱۳۸۷ش.
  • پورکاظم، کاظم، جامعه‌شناسی قبایل عرب خوزستان، تهران، آمه، ۱۳۷۵ش.
  • جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به‌تحقیق محمدرضا محرری، تهران، المعی، ۱۳۸۴ش.
  • «حصیربافی چیست و چه ابزاری لازم دارد؟»، سایت بانو تی وی، تاریخ بارگذاری: 27 اردیبهشت 1400ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، معین، ۱۳۵۲ش.
  • دیو‌لافوا، ژان، سفرنامه، ترجمۀ فره‌وشی، تهران، خیام، ۱۳۳۲ش.
  • ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی، تهران، معین، ۱۳۸۸ش.
  • رستمی، مصطفى، «كوب‌بافی در مازندران»، هنرنامه، تهران، س 5، شماره 15، ۱۳۸۱ش.
  • سیدسجادی، منصور و دیگران، گزارش‌های شهر سوخته1، تهران، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، ۱۳۸۶ش.
  • سایبانی، احمد، «خرمای فین»، آینده، تهران، س 9، شماره 12، ۱۳۶۲ش.
  • سایبانی، احمد، «صنایع دستی از درخت خرما»، ناموارۀ آینده، تهران، س 10، شماره 2-3، ۱۳۶۳ش.
  • سعدی، گلستان، به‌تحقیق محمود حکیمی، تهران، صفی علیشاه، ۱۳۸۴ش.
  • سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، ائلشن، ۱۳۸۶ش.
  • سیدصدر، ابوالقاسم، دایرةالمعارف هنرهای صنایع دستی، تهران، سیمای دانش، ۱۳۸۶ش.
  • شعبانی، رضا، آداب و رسوم نوروز، تهران، الهدی، ۱۳۷۹ش.
  • شکورزاده، ابراهیم، ده هزار مثل فارسی و بیست و پنج هزار معادل آنها، مشهد، آستان قدس، ۱۳۷۲ش.
  • شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، گیلکان، ۱۳۸۶ش.
  • شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، معین، ۱۳۷۱ش.
  • شیخ بهایی، محمد، كلیات اشعار و آثار فارسی، به‌تحقیق غلامحسین جواهری، تهران، چکامه، 1352ش.
  • طاهری، ابوالقاسم، جغرافیای تاریخی گیلان، مازندران، آذربایجان (از نظر جهانگردان)، تهران، شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ایران، ۱۳۴۷ش.
  • عناصری، جابر، تجلی دوازده ماه در آیینۀ اساطیر و فرهنگ عامۀ ایران، تهران، مرند، ۱۳۷۴ش.
  • کاظمیه، اسلام، جای پای اسکندر، تهران، رواق، ۱۳۵۷ش.
  • کریمی، حمیده، «صنایع دستی ایران؛ حصیر، نخستین زیرانداز بشر»، سایت کجارو، تاریخ بارگذاری: 11 تیر 1395ش.
  • فردوسی، شاهنامه، پادشاهی بهرام گور، بخش 19، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 12 مرداد 1401ش.
  • فرشاد، مهدی، تاریخ مهندسی در ایران، تهران، گویش، ۱۳۷۶ش.
  • فلاندن، اوژن، سفرنامه، ترجمۀ حسین نورصادقی، اصفهان، بی‌نا، ۱۳۲۴ش.
  • قدیانی، عباس، درآمدی بر تأثیر فرهنگ و تمدن ایران در جهان، تهران، فرهنگ مکتوب، ۱۳۷۶ش.
  • لوروا گوران، آندره، انسان و ماده در فرایند تکامل و فنون، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، سفیر اردهال، ۱۳۹۰ش.
  • محمدتبار، مریم، «حصیر»، دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، تاریخ بازدید: 12 مرداد 1401ش.
  • محمد‌بن مکی شهید اول، الدروس الشریعه فی فقه الامامیه، قم، نشر اسلامی، 1412-1414.
  • مرادی، عیسى، ترانه‌ها، زبانزدها و فرهنگ عامۀ مردم کرمان، کرمان، مرکز کرمان‌شناسی، ۱۳۸۷ش.
  • مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، زوار، ۱۳۷۱ش.
  • مشایخی، حبیب‌الله، نگاهی همه‌سویه به تنكابن، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۰ش.
  • معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت واژه‌یاب، تاریخ بارگذاری: 15 مرداد 1401ش.
  • ملک‌الشعرای بهار، منظومه‌ها، بخش 73، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 12 مرداد 1401ش.
  • موزر، هنری، سفرنامۀ تركستان و ایران، ترجمۀ علی مترجم، به‌تحقیق محمد گلبن، تهران، سحر، ۱۳۵۶ش.
  • مهربان، احمد و شهرزاد تیموری، صنایع دستی گیاهی سیستان و بلوچستان، زاهدان، تفتان، ۱۳۸۶ش.
  • میرنیا، علی، فرهنگ مردم، تهران، پارسا، ۱۳۶۹ش.
  • ناصر‌خسرو، سفرنامه، به‌تحقیق محمد دبیرسیاقی، تهران، بی‌نا، ۱۳۵۴ش.
  • ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، رسالۀ تایپی، ۱۳۵۸ ش.
  • نفیسی، علی‌اكبر، فرهنگ، تهران، خیام، ۱۳۴۳ش.
  • نظام قاری، محمود، دیوان البسه، به‌تحقیق محمد مشیری، تهران، مؤلفان و مترجمان ایران، ۱۳۵۹ش.
  • نیازمند، رضا، «حرفه‌ها و پیشه‌ها»، ایرانشهر، تهران، ۱۳۴۳ش.
  • نیشابوری، ابراهیم، قصص الانبیاء، به‌تحقیق حبیب یغمایی، تهران، الهلال، ۱۳۵۹ش.
  • نیک‌بختی، سعید، آهنگ بلوچستان، سفرنامه، تهران، ۱۳۷۴ش.
  • واعظ قزوینی، دیوان اشعار، غزلیات، شماره 25، سایت گنجور، تاریخ بازدید: 12 مرداد 1401ش.
  • والزر، گرلد، نقوش اقوام شاهنشاهی هخامنشی، ترجمۀ دورا اسمودا خوب‌نظر و علیرضا شاپور شهبازی، تهران، پازینه، ۱۳۸۸ش.
  • وولـف، هانس ‌ا، صنـایع دستی كهـن ایـران، تـرجمۀ سیروس ابراهیم‌زاده، تهـران، آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲ش.
  • ویت، مری ام، تپۀ حاجی فیروز، ترجمۀ امیرحسین سلطانی کرباس‌فروش، تهران، گنجینه هنر، ۱۳۸۸ش.
  • هاشم‌نیا، محمود و ملوک ملک‌محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، محمود هاشم‌نیا و ملوک ملک‌محمدی، ۱۳۸۰ش.
  • هبله‌رودی، محمد‌علی، مجمع الامثال، تهران، وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۴۴ش.
  • هرودت، تواریخ، ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، افراسیاب، ۱۳۲۴ش.
  • یزدان‌پناه لموکی، طیار، فرهنگ مثل‌های مازندرانی، تهران، فرزین، ۱۳۷۶ش.
  • یعقوب‌بن اسحاق ابوعوانه، مسند ابی‌عوانه، بیروت، بینا، 1362ق.
  • Crowfoot, G. M., «Textiles, Basketry, and Mats», A History of Technology, eds. Ch. Singer et al., Oxford, 1955, vol. I.