قوم هزاره
قوم هزاره؛ از اقوام بومی و فارسیزبان افغانستان.
قوم هزاره از اقوام بومی و اصیل افغانستان با پیشینۀ تاریخی است که بهطور عمده در مناطق مرکزی (هزرستان/هزارهجات) زندگی میکنند و به گویش هزارگی از زبان فارسی سخن میگویند. اکثریت هزارهها شیعۀ اثنیعشری هستند، اما اقلیتهای شیعۀ اسماعیلی و اهلسنت نیز در میان آنان وجود دارد. این قوم علاوهبر افغانستان، در ایران، پاکستان و آسیای میانه سکونت دارند و امروزه بهدلیل مهاجرت، در کشورهای اروپایی، روسیه، استرالیا، آمریکا، کانادا، نیوزلند، برزیل و ترکیه نیز حضور پررنگی دارند.
در دهۀ ۱۸۹۰م، عبدالرحمان خان حملات خشونتآمیزی علیه هزارهها انجام داد که به نسلکشی و غصب سرزمین آنها منجر شد. در دهههای اخیر، هزارهها با تشکیل احزاب سیاسی مانند حزب وحدت اسلامی افغانستان، نقش مهمی در تحولات سیاسی و اجتماعی افغانستان ایفا کردند. پس از سقوط طالبان در ۲۰۰۱م، حضور آنها در نهادهای سیاسی و فرهنگی افزایش یافت، اما با بازگشت طالبان در ۲۰۲۱م بار دیگر با تبعیض و محرومیت رو به رو شدند. هزارهها با فرهنگ غنی و روحیۀ سختکوشی خود، سهم چشمگیری در توسعۀ آموزش و پرورش (معارف)، تحصیلات عالی، فرهنگی و سیاسی افغانستان داشتهاند.
نامگذاری هزاره
واژۀ «هزاره» از نظر برخی افراد در افغانستان معادل «شیعه امامیه» است در حالیکه بسیاری از هزارهها اهل تسنن و همچنین گروه سومی از آنان پیرو مذهب اسماعیلیه هستند. واژۀ «هزاره» در زبان فارسی بهمعنای «هزار» است. برخی محققان بر این باورند که در منطقۀ هزارهجات، هزار چشمۀ آب خوشگوار وجود دارد و در این مکانها هزار مسجد و هزار منبر ساخته شده است. گروهی دیگر معتقدند حضور هزار نهر، هزار دره و هزار کوه در منطقۀ هزارهجات دلیل نامگذاری اهالی این منطقه به هزاره است. همچنین، برخی مورخان نامگذاری این قوم را به اهدای هزار سوار به قشون شاهی به ازای مالیات سالانه نسبت میدهند.[۱]
در دایرةالمعارف آمریکانا، ذیل واژۀ هزاره، عنوان «خزاره» آمده که به نظر پژوهشگران ممکن است به دریای خزر اشاره داشته باشد. در دایرةالمعارف فرهنگ روسی نیز قوم هزاره به مردمی اطلاق شده که در مناطق مغولی ولگا و حواشی قفقاز زندگی میکردهاند و بنابراین، دریای خزر در این نامگذاری تأثیرگذار محسوب میشود.[۲]
محمدیونس طغیان ساکایی، استاد دانشگاه کابل، برای تبیین واژۀ هزاره به باور آریاییها اشاره میکند؛ آریاییها بر این عقیدهاند که خداوند برای بندگان خود هفت کشور خلق کرده که یکی از آنها «اَرِزَهی» نام داشت. در اوستا، به این کشور ششبار اشاره شده و معنای آن کشتزار و چراگاه است. مردم برخی مناطق هزاره در گویش هزارگی خود را «اَزرَه» مینامند و کارشناسان «اَزرَه» را تغییریافتۀ واژۀ «اَرِزَه» دانستهاند که با موقعیت جغرافیایی سرزمین کنونی هزارهها همخوانی دارد.[۳]
پیشینه و خاستگاه تباری قوم هزاره
دربارۀ پیشینه و خاستگاه تباری هزارهها نظریات مختلفی ارائه شده که مهمترین آنها در ذیل آمده است:
هزارهها: میراثداران تمدن کهن افغانستان
محققان برای اثبات نظریۀ بومیبودن هزارهها در افغانستان به دو دسته شواهد «تاریخی- زبانشناختی» و «تاریخی-باستانشناختی-مردم شناختی» استدلال کردهاند:
الف) شواهد تاریخی- زبانشناختی
مطالعات تاریخی و زبانشناختی نشان میدهد که هزارهها از اقوام بومی افغانستان محسوب میشوند. برای مثال پژوهشهای «جی. پی. فریره»، محقق فرانسوی قرن نوزدهم، با استناد به گزارشهای «کوئیتوس کورتیوس»، مورخ یونانی، حاکی از حضور این قوم در افغانستان از دورۀ اسکندر مقدونی است. عبدالحی حبیبی، این نظریه را با ارائۀ شواهد زبانشناختی تقویت میکند. وی با بررسی منابع تاریخی مینویسد که نام هزاره محدود به مرکز افغانستان نبوده و به مردمان مناطق گستردهتری از ماهوبون تا کشمیر اطلاق میشده است.از سوی دیگر، «گویش هزارگی» دارای ریشههای هندو-ایرانی است و ارتباطی با زبانهای مغولی یا تاتاری ندارد. گزارشهای سیاحان چینی مانند «هیوان تسونگ» از حضور هزارهها با نامهای محلی پیش از دورۀ مغول حکایت دارد.
زبانشناسان معتقدند که تحلیل واژهشناختی نشان میدهد که اصطلاح هزاره ریشه در زبانهای باستانی منطقه دارد و از واژۀ آریایی «خوشدل» مشتق شده است، نه از اصطلاح نظامی مغولی «مینگ». مطالعات تطبیقی زبانشناسی نیز هیچگونه ارتباط سیستماتیک بین گویش هزارگی و زبان مغولی را تأیید نمیکند.
همچنین شواهد تاریخی نشان میدهد که حضور هزارهها در مناطق آنسوی رود سند، که مغولان هرگز به آنجا نرسیدند، نظریۀ بازماندگان مغول را رد میکند. بر این اساس این دسته از پژوهشگران نتیجه گرفتهاند که هزارهها از اقوام کهن ساکن در افغانستان هستند، ریشه در تمدنهای هندو-ایرانی دارند و حضورشان به دورههای پیش از مغول بازمیگردد.[۴]
ب) شواهد تاریخی، باستانشناختی و مردمشناختی
سیدعسکر موسوی نویسندۀ کتاب «هزارههای افغانستان» با بررسی شواهد تاریخی، باستانشناختی و مردمشناختی مینویسد منطقۀ هزارهجات که در متون کهن با نام «بربرستان» شناخته میشد، از دیرباز بهعنوان یکی از کانونهای مهم تمدنی در قلب آسیا نقش ایفا کرده است:
- شواهد باستانشناسی در بامیان و سایر مناطق هزارهجات نشان میدهد که سکونت جوامع انسانی با ویژگیهای فیزیکی مشابه هزارههای امروزی به حدود ۲۳۰۰ سال پیش بازمیگردد. این موضوع بهویژه در نقاشیهای دیواری و مجسمههای بودایی دورۀ کوشانیان (قرن دوم میلادی) بهروشنی قابل مشاهده است. گسترش آیین بودایی در این منطقه که از قرن سوم پیش از میلاد آغاز شد، تحولات مذهبی و جریانهای مهاجرتی قابل توجهی از شرق آسیا را به همراه داشت که در ترکیب جمعیتی منطقه تأثیر گذاشت.
- دورۀ یفتلیها (هپتالیان) در قرن پنجم میلادی نقطۀ عطف دیگری در تاریخ این منطقه محسوب میشود. این حکومت که ویژگیهای قومی مشابهی با ساکنان منطقه داشت، تحولات اجتماعی و فرهنگی عمیقی را موجب شد. منابع تاریخی از جمله نوشتههای ابوریحان بیرونی، به تأثیرات ماندگار این دوره بر ساختار اجتماعی و فرهنگی منطقه اشاره دارند.
- تحولات بعدی تاریخی شامل دورۀ طولانی حکمرانی سلسلههای ترک آسیای مرکزی است که نزدیک به هزار سال بر این مناطق تسلط داشتند. این دوران تأثیرات زبانی و اجتماعی عمیقی برجای گذاشت که در گویش و برخی عناصر فرهنگی هزارههای امروزی قابل ردیابی است.
- منابع ادبی و تاریخی از جمله شاهنامۀ فردوسی، موقعیت استراتژیک این منطقه را بهعنوان پل ارتباطی بین تمدنهای ایرانی، هندی و آسیای مرکزی توصیف میکنند. این موقعیت ویژۀ جغرافیایی موجب شده است که هزارهجات در طول تاریخ پذیرای جریانهای مختلف فرهنگی و قومی باشد.
- بنابراین هویت کنونی هزارهها محصول تعامل پیچیدۀ این عوامل تاریخی و جغرافیایی بوده که در طول قرون متمادی شکل گرفته است. ترکیب منحصربهفرد عناصر مختلف قومی و فرهنگی در این منطقه، همراه با شرایط خاص جغرافیایی هزارهجات که نوعی انزوای نسبی را ایجاد کرده، به شکلگیری هویت متمایز این قوم انجامیده است.[۵]
هزارهها: ساکنان جدید افغانستان
- عدهای با استناد به ویژگیهای ظاهری و شیوههای رزمی، هزارهها را ساکنان جدید افغانستان و از تبار مغولها دانستهاند. برای مثال «جان. سی. گریفیتز» در این زمینه مینویسد که ویژگیهای ظاهری مغولی و روشهای نظامی هزارهها، آنان را از نسل چنگیزخان نشان میدهد.[۶]
- برخی پیدایش هزارهها را به کوچ ایل نیکودر (شاهزاده جغتایی) مرتبط میداند. احمد نکودر (تکودار) فرزند هلاکوخان مغول بود که پس از برادر خود اباقاخان به قدرت رسید. وی در مقایسه با برادرش، رویکرد ملایمتری نسبت به ایرانیان و مسلمانان در پیش گرفت. این سیاست موجب ناخرسندی مغولان شد و آنان حول ارغون (پسر اباقاخان)، حاکم خراسان، گرد آمدند. پس از قتل احمد نکودر، ارغون سیاست خشنی را در قبال ایرانیان و مسلمانان اعمال کرد.
- بعضی هزارهها را آمیزهای از سربازان ترک و مغول با ساکنان بومی میداند و به وجود واژگان ترکی و مغولی در گویش هزارگی اشاره دارد.
- برخی نیز هزارهها را ترکیبی از اقوام ترک، مغول، پشتون و تاجیک تصور میکنند، در حالی که از نظر فرهنگی، زبانی، ظاهری، مذهبی و آدابورسوم، هزارهها با هیچ یک از این گروهها شباهت کامل ندارند. عدهای نیز هزارهها و ایماقها را در اصل یک قوم میدانند که پس از گرایش به اسلام از هم جدا شدهاند، بهطوری که ایماقها پیرو مذهب حنفی و هزارهها پیرو مذهب شیعه شدند، در حالی که آدابورسوم آنان مشابه باقی مانده است.[۷]
رد نظریۀ هزارهها: ساکنان جدید افغانستان
به باور بسیاری از محققان دیگر از جمله سیدعسکر موسوی نویسندۀ کتاب هزارههای افغانستان فرضیه مغولیبودن هزارهها با تردیدهای جدی مواجه بوده و فاقد مستندات محکم تاریخی است. این نظریه بهطور عمده بر اساس فرضیات و مشابهتهای ظاهری استوار است.
موسوی دلایل متعددی بر بطلان این فرضیه میآورد: نخست آنکه نیروهای چنگیز پس از فتوحات به وطن اصلی خود بازمیگشتند و بهصورت انبوه در مناطق فتح شده ساکن نمیشدند. دوم آنکه مغولان برای اسکان، مناطق حاصلخیزتر را ترجیح میدادند نه نواحی کوهستانی و صعبالعبور هزارهجات را. سوم آنکه در افغانستان گروههای کوچکی با عنوان مغول وجود دارند که از هزارهها متمایز هستند. چهارم آنکه هیچ هزارهای به زبان مغولی تکلم نمیکند و با فرهنگ مغولی آشنایی ندارد. پنجم آنکه هیچ سند معتبری وجود ندارد که ثابت کند چنگیز یا فرماندهان وی دستور اسکان در هزارهجات را صادر کردهاند.[۸]
همچنین موسوی استدلال میکند که استقرار اقوام جدید در یک منطقه بهطور معمول با درگیریهای خونین و نابودی ساکنان بومی همراه است، حال آنکه در متون تاریخی دورۀ چنگیز و هلاکو اشارهای به چنین رویدادهایی در مورد هزارهجات نشده است. عبدالحی حبیبی در مقالهای که در ۱۳۴۱ش در مجله آریانا منتشر شد، با استناد به شواهد تاریخی، انتساب هزارهها به چنگیز را رد کرده و تأکید میکند که این نام پیشینهای بسیار کهنتر از دورۀ مغول دارد. وی خاطرنشان میسازد که حتی در مناطق ماورای رود سند تا دامنههای کشمیر نیز گروههایی با نام هزاره حضور داشتهاند، در حالی که بر اساس اسناد تاریخی، چنگیزخان هرگز از رود سند عبور نکرده بود. به نظر وی این شواهد تاریخی، نظریه مغولیبودن هزارهها را با تردیدهای جدی مواجه میسازد.[۹]
موقعیت جغرافیایی قوم هزاره
پژوهشگران تحولات دهۀ نود قرن نوزدهم میلادی را در تغییر جغرافیای مردم هزاره مهم میدانند و بر این اساس پیشینۀ جغرافیایی مردم هزاره را به دورههای زیر تقسیم میکنند:
الف) دوره پیش از ۱۸۹۳م
منطقۀ هزارجات در متون تاریخی با نام بربرستان شناخته میشد و در شاهنامۀ فردوسی بهعنوان حکومتی مستقل توصیف شده است. بر اساس پژوهشهای معاصر، قلمرو تاریخی بربرستان از شمال مکران تا جنوب بلخ و از غرب کابل تا زابلستان و شرق هرات امتداد داشت.[۱۰]
این منطقه بهدلیل قرارگرفتن در مسیر «جادۀ ابریشم» از اهمیت تجاری ویژهای برخوردار بود. در دورۀ خراسان بزرگ، این ناحیه با عنوان غرجستان شناخته میشد،[۱۱] هرچند برخی محققان محدودۀ غرجستان را محدودتر از قلمرو هزارستان میدانند. اصطلاح هزارهجات یا هزارستان پس از دورۀ مغول (حدود۱۲۰۰میلادی) رواج یافته است.[۱۲]
قلمرو هزارهها در این دوره شامل مناطق وسیعی بود که بر اساس منابع ولایتهای میدان وردک، غزنی، بخشهای وسیعی از ارزگان، زابل، قندهار، هلمند تا مرز هرات، نیمروز و بخشهایی از بادغیس، فراه، بامیان، دایکندی، غور، پروان، بغلان، سمنگان، بلخ و سرپل را در بر میگرفت.[۱۳] برخی پژوهشگران معتقدند مرزهای تاریخی هزارهجات تا مناطق بلوچستان و شاهراه کویته امتداد داشته است.[۱۴]
ب) دوره پس از۱۸۹۳م
پس از سرکوب قیام هزارهها توسط عبدالرحمان خان، حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰هزار کیلومتر مربع از اراضی حاصلخیز هزارهها به تصرف درآمد. این روند منجر به مهاجرت اجباری هزارهها از مناطق ارزگان، غزنی، زابل، قندهار، بلوچستان، هرات، میدان وردک، کابل، هلمند و ننگرهار شد. شواهد تاریخی این حضور دیرینه، روستاهای هزارگی، قلعهها و قبرستانهای تاریخی باقی مانده است.[۱۵]
اگرچه برخی ساکنان فعلی این مناطق به حقوق تاریخی هزارهها اذعان دارند،[۱۶] اما فشار برای جا به جایی اجباری آنان تا دورۀ معاصر ادامه یافته است. برای مثال هزارههای باغچار ارزگان در ۱۳۸۹ش، سرزمین خود را از دست دادند.[۱۷] امروزه تمرکز اصلی هزارهها در مناطق مرکزی است، اما گروهایی از هزاره در تخار، جوزجان، فاریاب، پنجشیر، ننگرهار، [۱۸] قندوز، بدخشان، [۱۹] هرات، [۲۰] پکتیکا، پکتیا، خوست[۲۱] و لغمان نیز حضور دارند.[۲۲]
ویژگیهای اقلیمی و جغرافیایی
- آبوهوا: مناطق هزارجات دارای آبوهوای سردسیری با زمستانهای طولانی (حدود شش ماه) و بارشهای سنگین برف است که منجر به مسدودشدن معابر کوهستانی میشود. این نواحی از اواخر مهرماه تا اردیبهشتماه تحت پوشش برف قرار داشته و ذوب تدریجی برفها در بهار موجب طغیان رودخانهها میشود که در سالهای اخیر با احداث سدهای کوچک محلی تلاش شده است از خسارات سیلابها جلوگیری شود.[۲۳] علیرغم شرایط اقلیمی سخت، این مناطق از مراتع غنی و چراگاههای مناسب برای دامداری برخوردار بوده و بههمین دلیل همواره مورد تهدید کوچیها قرار میگیرد. تابستانهای این منطقه با بارشهای اندک و هوای معتدل همراه است.[۲۴]
- پوشش گیاهی: در هزارهجات، جنگل وجود ندارد و جمعیت محلی به کشت و پرورش درختانی نظیر چنار، کالینوز (نوعی بید)، ایوا (مجنون بید) و بید پرداخته و از این طریق نیازهای خود را تأمین میکنند. از چوب این درختان بهطور عمده در صنعت نجاری، ساختوساز و بهعنوان سوخت استفاده میشود. همچنین، بوتههایی در این مناطق وجود دارند که مردم بهعنوان هیزم و دیگر نیازمندیهای زندگی به کار میبرند. در مناطق هزارهنشین، گونههای مختلف گیاهی وجود دارد که بیشتر برای تأمین خوراک دام، بهخصوص در فصل زمستان، مورد استفاده قرار میگیرد. در سال ۱۹۵۴م، «ویلفرد تسیگر» موفق به جمعآوری ۲۱۱ گونۀ گیاهی و سبزیجات در مناطق مختلف هزارهجات شده و آنها را در موزۀ تاریخ طبیعی انگلستان به نمایش گذاشت.[۲۵]
- رودخانهها: منطقۀ هزارهجات بهعنوان خاستگاه اصلی و منبع تغذیهکنندۀ مهمترین رودخانههای افغانستان شناخته میشود. بر اساس مطالعات آبشناسی، سرچشمههای اصلی رودخانههای کابل (گذرگاه اونی)، ارغنداب (منطقۀ سنگماشه)، هیرمند (حوزۀ غوربند)، هریرود (نواحی لعل و سرجنگل)، مرغاب، بلخاب و کندز همگی در محدودۀ جغرافیایی هزارهجات قرار دارند. این ویژگی آبنگاری، موقعیت استراتژیک این منطقه را در تأمین منابع آب شیرین کشور تثبیت کرده است. [۲۶]
- کوهها: هزارهجات بهطور عمده نواحی کوهستانی بوده که این خصوصیت بر فرهنگ مردم آن تأثیری عمیق گذاشته است؛ بهطوریکه در اصطلاحات خاص هزارگی مانند ناو، ناوه، توغی، قاش، اولوم، جلگه، تگاو، باریکمیان، قول و قوبی این تأثیرات دیده میشود. اگرچه کوهستانیبودن هزارهجات در گذشته مزیتی امنیتی به شمار میرفت، اما همزمان برقراری ارتباط میان این مردم و دنیای خارج را بهشدت دشوار میساخت. بنابراین، مردم هزاره در شرایط سخت و دشوار به انسجام درونی نرسیدند و فرهنگ، اقتصاد و صنعت آنان بهطور قابل توجهی از توسعه بازماند. سلسله کوههای بابا، معروفترین کوههای هزارهجات، از بامیان تا ۲۰۰کیلومتری به سمت غرب ادامه یافته و به سلسلههای سفیدکوه و سیاهکوه متصل میشوند و از سمت شمال به تیربند ترکستان اتصال یافته است. هزارهجات دارای چندین رشتهکوه دیگر مانند سنگ شانده، کوهدامن، پس کوه، کوه پیتاب، کوه هزاردره، کوههای حاجیگک، کوه درزهدرختان و کوههای بند امیر است[۲۷] که برخی از آنها در ادبیات شفاهی، هنرهای دستی و نقاشیهای این مردم مورد ستایش قرار گرفته است.[۲۸]
- راههای مواصلاتی: در نواحی مرکزی افغانستان، بسیاری از گذرگاهها تنها در فصل تابستان قابل استفاده است. برای دسترسی به مرکز هزارجات باید از کوتلهای (گردنه) مختلفی از جمله از کوتلهای حاجیگک، شِیبَر، قُوناق، اُونَی، آشُور،[۲۹] شاهمنصور، [۳۰] قِیچِیغُو[۳۱] و شاتُو عبور کنند.[۳۲] جادۀ درۀ میدان و درۀ غوربند مناطق مرکزی را به کابل وصل میکند.[۳۳] برای رسیدن به شمال کشور، جادۀ یکاولنگ درهصوف[۳۴] و برای رسیدن به غرب کشور جادۀ گردندیوال را طی میکند. هرچند در دودهۀ گذشته تلاشهای مردمی و دولتی برای هموارسازی این گذرگاههای صورت گرفت اما با رویکار آمدن دوبارۀ طالبان پروژههای دولتی ناتکمیل باقی مانده است.[۳۵]
- جانوران؛ در کوهپایههای هزارستان، انواع متفاوتی از جانوران زندگی میکنند، از جمله پلنگ، خرس، خوک، گونههای مختلف آهو،[۳۶] گرگ، روباه، خرگوش، گوسفند و بز کوهی، پیشک (گربه) کوهی، شغال، اسفنج آبی و اسب آبی که تنها در بند امیر مشاهده شده است. همچنین، گونههای متنوعی از ماهی، خزندگان،[۳۷] موش و خارپشت نیز در این نواحی یافت میشوند. در کوهپایههای هزارجات، پرندگانی مانند کبک، کبکزری، بودنه (بلدرچین)، زاغ، کلاغ، پرستو، هدهد، باز، باشه، عقاب و شاهین زندگی میکنند. تحقیقات نشان داده است که بیش از ۱۵۰نوع پرنده در کوهپایههای بابا وجود دارد. دریاچۀ آب ایستادۀ ناور و بند امیر بامیان در طول سال، بهویژه در بهار و تابستان، میزبان انواع بسیار زیادی از پرندگان آبزی بومی و مهاجر است.[۳۸] این مردم حیوانات و پرندگان حلالگوشت را برای تأمین منابع غذایی شکار میکنند و در گذشته، پوست برخی حیوانات حرامگوشت مانند گرگ را برای تهیه لباسهای گرم، همچون پوستین مورد استفاده قرار میدادند.[۳۹]
- منابع طبیعی؛ هزارجات از ذخایر معدنی غنی برخوردار است و معادن گوگرد، مس، یشم سبز، زبرجد، کوارتز، میکا، مرمر، سنگ سرمه، سرب، آلومینیوم، روی، آهن، گرانیت و سنگ گچ در این نواحی وجود دارد که بههمین دلیل همیشه مورد تهدید ولایتهای همجوار واقع شده است.[۴۰] بزرگترین معدن آهن در حاجی واقع در مرز بهسود و بامیان و بزرگترین منابع ذغالسنگ در بامیان، درهصوف، بغلان و بلخاب قرار دارد و تعداد زیادی از مردم در این معادن مشغول به کار هستند.[۴۱]
مکانهای دیدنی
- قلعهها و میراث فرهنگی؛ میراث فرهنگی و تاریخی ملموس چون قلعهها و مجسمههای بودا، شهر ضحاک و شهر غلغله در بامیان و شهر بربر و قلعۀ معروف به «چهل برج» که بیش از ۳۰۰برج دارد، در ولسوالی/ شهرستان یکهولنگ به ثبت رسیده است. دو کتیبۀ «هفتالایت» ارزگان که در۱۹۵۳م توسط پروفسور «بیوار» کشف شد، از دیگر جاذبههای تاریخی هزارستان است. کافرقلعه، دژ سنگی در ۱۰مایلی ترینکوت، نیز حائز اهمیت است که در ۵مایلی آن سنگنوشتههایی به چشم میخورد که تصاویر بز کوهی را به تصویر کشیده است. همچنین، «بیوار» در ۱۹۶۲م نقاشیهای روی سخرۀ سنگی در ولسوالی جاغوری را کشف کرد که در آن بزهای کوهی و در گوشهای از آن دو مرد در حال مبارزه به تصویر درآمدهاند. تپۀ مقبرهای در منطقۀ اجرستان زابل، که هزارههای محلی آن را «شاهقورغان» یا تپۀ سلطنتی مینامند،[۴۲] «منار جام» ولایت غور و مناطق باستانی اطراف آن، از جمله میراثهای فرهنگی و تمدنی هزارستان به شمار میآیند.[۴۳]
- مناظر طبیعی؛ بند امیر (اولین پارک ملی افغانستان) در قلب هزارجات، در منطقهای کوهستانی و در فاصلهی ۲۰کیلومتری یکاولنگ و ۸۰ کیلومتری مرکز بامیان واقع شده است. این مجموعه متشکل از پنج دریاچۀ کوچک با نامهای بند هیبت (بند امیر)، بند قنبر، بند غلامان، بند ذوالفقار و بند پنیر است که بزرگترینِ آنها بند هیبت نام دارد. بر اساس باورهای محلی، این مکان از تقدس خاصی برخوردار است و گفته میشود امام علی برای مهار جریان آب دره در این مکان حاضر شده و نماز خوانده است. بههمین دلیل، این محل به «قدمگاه حضرت علی» شهرت یافته و زائران در بنای قدیمی مجاور آن به عبادت و نیایش میپردازند. آب دریاچههای بند امیر که صاف، خنک و شیرین است، از طریق دیوارههای طبیعی بهصورت آبشار به پایین سرازیر میشود و منبع اصلی تغذیۀ رودخانۀ یکاولنگ محسوب میشود. اطراف این مجموعه را کوههای بلند و بههمپیوسته احاطه کردهاند و دریاچههای آن مملو از ماهیهای گوناگون است.[۴۴] تپۀ اژدها در بامیان، دریاچۀ آب ایستادۀ ناور و کوه عروس (بلندترین قلۀ رشته کوههای بابا) از دیگر مناظر طبیعی هزارجات محسوب میشود.[۴۵]
- غارهای طبیعی و دستساخت بشر؛ سنگخانه در کوهبرون بهسود، کفترغار در گیزاب، غار لیگان در ورس، غار خرک در دایکندی، غار پسرویه[۴۶] و غار منتهگک در یکهاولنگ، غار یخ و غار خرس در درۀ قازان، غار فریدون (در شاهنامه نیز از آن یاد شده) در شهیدان بامیان، از شگفتیهای مناطق هزارجات است که هرکدام دارای افسانههای زیاد در میان مردم منطقه است.[۴۷]
جمعیت هزارهها
بررسی جمعیت هزارهها در افغانستان با چالشهای روششناختی مواجه است، چون تاکنون سرشماری علمی و دقیقی با معیارهای بینالمللی در این زمینه انجام نشده است. تمامی دادههای موجود بر اساس برآوردها و تخمینهای پژوهشگران ارائه شدهاند که بهطور طبیعی با محدودیتهای روششناختی همراه است. برای مثال، فیضمحمد کاتب در ۱۳۰۶ش جمعیت هزارهها را حدود ۲میلیون و ۲۵۰هزار نفر تخمین زده است.[۴۸] حسن پولادی در اوایل دهه ۱۳۵۰ش جمعیت هزارهها را ۳میلیون برآورد کرده[۴۹] و سیدعسگر موسوی در اواخر دهۀ ۱۳۶۰ش با احتساب جمعیت مهاجران این قوم در ایران و پاکستان، رقم کلی را حدود ۴میلیون نفر دانسته است.[۵۰] بر اساس تخمین بصیراحمد دولتآبادی هزارهها با احتساب هزارههای اسماعیلی و اهل تسنن، در حدود ۳۰درصد از جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند. با این حال، از آنجا که آمار دقیقی از جمعیت هزارهها در سطح جهانی در دسترس نیست، این تخمینها بهعنوان یک برآورد کلی محسوب میشود.[۵۱]
قوم هزاره پس از دوران عبدالرحمان خان
۱. قیام و سرکوب در دوره عبدالرحمان خان (۱۸۹۱-۱۸۹۲م)
در خِلال سالهای۱۸۹۱-۱۸۹۲م، پس از روی کار آمدن «امیر عبدالرحمان» حاکم پشتون کابل، هزارههای افغانستان که مدتها تحت فشار حکومت مرکزی و کشتار، تخریب، غصب اموال و به بردگیبردن بخشی از ساکنان خود بودند، بر ضد حکومت افغانستان قیام کردند.[۵۲]
۲. انزوای سیاسی و مهاجرت اجباری (تا ۱۳۵۷ش)
قیام هزارهها در برابر ستم و تبعیض سیتماتیک عبدالرحمان خان بعد از دو سال توسط حکومت مرکزی سرکوب شد و هزارهها به مدت یکسده (تا روی کار آمدن دولت حزب خلق و پرچم در ۱۳۵۷ش) در انزوای سیاسی، اجتماعی و محرومیتهای اقتصادی بودند. در این مدت، بسیاری از مردم هزاره که مورد کشتار بیرحمانۀ حکومتها قرار گرفته بودند به کشورهای همجوار مانند ایران (شهر مشهد)، پاکستان (شهر کویته)، هند، عراق، سوریه و مناطقی از روسیۀ تزاری مهاجرت کردند.
هزارههایی که به کشورهای ازبکستان، ترکمنستان، تاجیکستان، قزاقستان و داغستان مهاجرت کرده بودند، بهدلیل شباهتهای نژادی و ظاهری، پس از مدتی، بهصورت کامل با مردم آن مناطق یکی شده و لهجه و هویت قومی خود را از دست دادند. اما هزارههای که به ایران، پاکستان و سایر کشورها کوچ کرده بودند از نظر نژادی و ظاهری بسیار متفاوت بوده و در نتیجه به حفظ فرهنگ، لهجه و هویت قومی خود پایبند بودند.
در ایران، مردم هزاره را تا مدتها «بربری» میخواندند[۵۳] که پس از مدتی به «خاوری» تغییر نام یافت.[۵۴] در پاکستان نیز در۱۳۴۱ش، دولت پاکستان، قوم هزاره را بهعنوان یکی از اقوام پاکستان به رسمیت شناخت اما هزارههای کویته، از دهۀ ۱۳۶۰ش، همواره مورد خشونت و حملات تروریستی بودهاند.[۵۵]
۳. تحولات دوره حزب خلق و پرچم و جنگ داخلی
هزارههای افغانستان، بهدلیل کاهش قدرت دولتی و برخی آزادیهای به دست آمده در پی مقاومت مسلحانه علیه دولت حزب خلق و پرچم تلاش کردند همچون سایر اقوام در افغانستان به حقخواهی و حضور در عرصههای سیاسی افغانستان روی آورند. در دهۀ ۱۳۵۰ش، علاوهبر داخل افغانستان، برخی از روحانیون هزارۀ شیعه در ایران به تشکیل احزاب متعدد جهادی روی آوردند. این گروهها، در مناطق هزارهجات، حوزههای علمیه راه انداخته و جادههای خامه بین مناطق کشیدند.[۵۶] پس از مدتی و در دهۀ ۱۳۶۰ش، افغانستان وارد یک جنگ داخلی شد که زمینههای این جنگ، پس از کودتای داوودخان[۵۷] در ۱۳۵۲ش پایهگذاری شده و در نهایت با کودتای «هفت ثور» در ۱۳۵۷ش[۵۸] و همزمان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت. در این دوران، مردم هزاره نیز درگیر این جنگ داخلی شدند. هزارهها تلاش کردند ضمن باز پسگیری برخی از مناطق خود، حزبی قدرتمندی را بهنام خود برپا کنند.
۴. تشکیل حزب وحدت اسلامی و مقاومت غرب کابل
در ۱۳۶۸ش، هزارهها با ادغام احزاب مختلف، «حزب وحدت اسلامی افغانستان» را راهاندازی کردند. عبدالعلی مزاری، بهعنوان اولین دبیر کل حزب وحدت اسلامی، هدف از تشکیل این حزب را تأمین عدالت اجتماعی و مشارکت سیاسی شیعیان بهخصوص مردم هزاره در سیاستهای ملی کشور افغانستان اعلام کرد.[۵۹] مبارزات حزب وحدت و نیروهای آنها در دفاع از حقوق جامعۀ شیعه و مردم هزاره در افغانستان به «مقاومت غرب کابل» شهرت یافت.[۶۰] حضور طالبان و شهیدشدن عبدالعلی مزاری توسط طالبان، مردم هزاره را بهشدت متأثر کرد. آنها، در سالهای پیاپی و در شهرهای مختلفی مورد قتلعام و نسلکشی توسط طالبان قرار گرفتند.[۶۱]
5. وضعیت هزارهها در نظام جمهوری اسلامی افغانستان و حاکمیت طالبان
در سدۀ بیستویکم میلادی، با سقوط حکومت طالبان در افغانستان، قانون اساسی نو در این کشور نوشته شد و با حمایت برخی از نهادهای بینالمللی، مردم هزاره توانستند تعداد قابل قبولی از کرسیهای پارلمان افغانستان را بهدست آورند. آنها همچنین، توانستند در دولت حضور یافته و در سهدوره، سمت معاونت دوم ریاست جمهوری افغانستان را کسب کنند. همچنین چندین کرسی وزارت در دولت به دست آوردند و نیز یک نفر در سمت شورای عالی قضایی منصوب شد.[۶۲]
هرچند، قوانین جدید در افغانستان، حکایت از حقوق برابر برای تمام اقوام در این کشور داشت، اما قوم هزاره همچنان در بیستسال حاکمیت جمهوری اسلامی افغانستان مورد هجوم حرکات نژادپرستانه بوده و سالیانه، صدها تن از این مردم، در پی حملات متعددی کشته میشدند. برخی از سازمانهای غیردولتی (NGO) گزارشهایی از بدترشدن وضعیت حقوق شهروندی مردم هزاره و حملات نژادپرستانه علیه آنها را در نیمۀ اول حاکمیت جمهوری اسلامی افغانستان ، ارائه دادهاند[۶۳] که این حملات در نیمۀ دوم دوران جمهوریت شدت یافته بود. شروع دور جدید تسلط طالبان در افغانستان از مرداد ۱۴۰۰ش، هزارهها دوباره به حاشیه رانده شده و مورد تبعیضهای بسیاری قرار گرفتهاند.[۶۴]
سیاستهای نژادپرستانه علیه هزارهها در عصر عبدالرحمان خان
دوران حکومت عبدالرحمان خان (۱۸۸۰-۱۹۰۱) یکی از تاریکترین دورههای تاریخی برای جامعه هزاره افغانستان محسوب میشود. امیر با اعلام جهاد علیه هزارهها، حملات نظامی گستردهای را علیه این قوم سازماندهی کرد که پیامدهای فاجعهباری در پی داشت. در این دوره، سیاستهای نژادپرستانه و سیستم بردهداری بهصورت سازمانیافته علیه هزارهها اعمال شد.
پس از قتلعام گستردۀ هزارهها، بازماندگان این قوم به بردگی گرفته شدند. بازارهای رسمی بردهفروشی در کابل و قندهار تأسیس شد که در آن زنان و کودکان هزاره بهعنوان کنیز و غلام به فروش میرسیدند. مردان هزاره نیز به کارهای شاقه و بیگاری گماشته میشدند. بردگان هزاره از ابتداییترین حقوق انسانی محروم بودند.
با به قدرت رسیدن امیر امانالله در ۱۹۱۹م، تحولات مهمی در این زمینه رخ داد. در ۱۹۲۱م اولین فرمان لغو بردهداری صادر شد و در ۱۹۲۳م این سیستم بهصورت رسمی ممنوع اعلام شد. هرچند این اقدامات بهصورت رسمی به بردهداری پایان داد، اما آثار عمیق اجتماعی و اقتصادی آن تا دههها بعد در ساختار جامعه افغانستان باقی ماند.
این دوره تاریخی به وضوح نشاندهندۀ سیاستهای سیستماتیک علیه هزارهها بهعنوان یک قوم و مذهب خاص است. بررسی این رویدادهای تاریخی از اهمیت بالایی برخوردار است، چرا که تأثیرات آن تا امروز در مناسبات اجتماعی افغانستان قابل مشاهده میباشد.[۶۵]
گروهبندی و ساختار اجتماعی هزارهها
جامعۀ هزاره اعم از شیعه، سنّی و اسماعیلی را طوایف مختلف تشکیل میدهند. تعدادی از این طوایف با پیشوند «دی» یا «دای» مشهور است و برخی دیگر بهعنوان طوایف مستقل یاد میشوند. کاظم یزدانی، ۲۲دای را برای هزارهها میشمارد که عبارتند از: دایکلان، دایزنگی، دایچوپان، دایختا، دایپولاد، دایمیرک، دایه، دایمیرکیشه، دایمیرداد، دایکندی، دایدهقان، دایقوزی، دایزنیات، دایملک، دایبیرکه، داینوری، دایمیری، دایدیغک، دایحقانی، دایقلندر، دایختن، دایکیو.[۶۶] «بهسود»، «جاغوری»، «جغتو»، «شیخ علی»، «ترکمنی»، «محمد خواجه»، «قره باغی»، «چهار دسته»، «قلندر»، «مسکه»، «بچه غلام»، «اُرُزگانی» و «داهله» برخی دیگر از طوایف مستقل و مشهور هزارهها هستند.[۶۷]
محققان ساختار اجتماعی جامعۀ هزاره را این گونه معرفی کردهاند:
الف) خانواده: خانواده کوچکترین واحد اجتماعی در جامعه هزاره است و به سه نوع تقسیم میشود:
- خانوادۀ هستهای؛ شامل پدر، مادر و فرزندان مجرد.
- خانوادۀ مشترک (گسترده)؛ شامل چند خانوادۀ هستهای که با هم زندگی میکنند و منابعی مانند زمین، حیوانات و ابزارها را به اشتراک میگذارند.
- خانوادۀ مرکب (چند خانوادهای)؛ علاوه بر خانوادههای هستهای، ممکن است شامل دهقانان بیزمین، خدمتکاران و دیگرانی که نسبت خویشاوندی ندارند نیز بشود. این خانوادهها تحت سرپرستی رئیس خانواده قرار دارند.
ب) تُول: چند خانواده با هم یک واحد بزرگتر به نام «تول» را تشکیل میدهند. هر تول یک رئیس به نام «ملک» دارد که مسئول حل اختلافات و نمایندگی خانوادهها است. ملک مقام رسمی ندارد، اما از نظر اجتماعی بهعنوان رئیس تول شناخته میشود.
ج) طایفه: چند تول یک طایفه را تشکیل میدهند که واحد پیچیدهتری است و روابط اجتماعی و اقتصادی گستردهتری دارد. هر طایفه یک رئیس به نام ارباب یا خان دارد که بهطور معمول ثروتمند و دارای نفوذ سیاسی-اقتصادی است. ملک نقش واسطه بین خان و خانوادهها را ایفا میکند.
د) قوم: چند طایفه یک قوم را تشکیل میدهند که بالاترین واحد در هرم اجتماعی هزارهها است. قوم شبکهای پیچیده از روابط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. در گذشته، هر قوم یک رهبر مقتدر به نام میر یا سلطان داشت که اختیارات گستردهای در امور قوم خود داشت. برخی از این رهبران، مانند یوسفبیگ مالستان، بر چند قوم حکمرانی میکردند و دارای قدرت و نفوذ قابل توجهی بودند.[۶۸]
فرهنگ هزارهها
فرهنگ هزارهها تلفیقی غنی از عناصر تاریخی، اسلامی و هنری است که هویت منحصربهفرد این قوم را شکل میدهد. مذهب شیعه اثنیعشری بهعنوان بخش اصلی هویت آنها، همراه با اقلیتهای اسماعیلی و سنی، تنوع مذهبی این جامعه را نشان میدهد. هنر اسلامی بخش مهمی از هنر هزارهها را به خود اختصاص داده است. لهجۀ هزارگی و ادبیات شفاهی از ضربالمثلها تا ترانههای آیینی، میراث زبانی آنان را بهعنوان بخشی از زبان فارسی دری حفظ کرده است. صنایع دستی مانند سوزندوزی، مسگری و نجاری و غذاهای سنتی منعکسکنندهٔ تعامل با طبیعت و خلاقیت هنری آنها است. موسیقی هزارهها با سازهای اصیل مانند دمبوره و ترانههای مختلف روایتی از شادیها و رنجهای تاریخی این قوم است.[۶۹]
یکم؛ دین و مذهب قوم هزاره
مردم هزاره مسلمان بوده و از نظر مذهبی به سه گروه عمده تقسیم میشوند: اکثریت آنان شیعۀ دوازده امامی هستند، گروهی پیرو مذهب اسماعیلیه هستند و بخشی نیز از مذهب اهل تسنن پیروی میکنند. این تنوع مذهبی در بستر تاریخی و جغرافیایی خاص منطقه شکل گرفته و همواره بهعنوان بخشی از هویت فرهنگی این قوم محسوب شده است. گرایش اصلی هزارهها به تشیع اثنی عشری، نقش تعیینکنندهای در شکلگیری مناسبات اجتماعی و سیاسی آنان داشته است. با این حال، وجود پیروان سایر مذاهب اسلامی نیز پیچیدگی و غنای فرهنگی این جامعه را نشان میدهد.[۷۰]
هزارههای شیعه
الف) هزارههای شیعۀ اثنی عشری
مذهب اکثریت هزارهها «شیعۀ ۱۲ امامی» بوده و در حالحاضر تشیع بهعنوان بخش جداییناپذیر از هویت فرهنگی و اجتماعی جامعۀ هزارهها تثبیت شده است. هزارههای شیعه که پیکرۀ اصلی شیعیان افغانستان را تشکیل میدهند، در طول تاریخ با محرومیت از حقوق مذهبی و اجتماعی مواجه بودهاند، اما با کوششهای افراد چون فیضمحمد کاتب هزاره، سید اسماعیل بلخی و عبدالعلی مزاری، گامهای مهمی در راه احقاق حقوق مذهبی خود برداشتند.[۷۱] این تلاشها زمینۀ به رسمیت شناختهشدن مذهب و حقوق شیعیان را در قانون اساسی دوران جمهوری اسلامی افغانستان، پس از 2021م فراهم کرد.[۷۲]
دربارۀ چگونگی گرایش هزارهها به تشیع، چهار دیدگاه اصلی وجود دارد:
1. برخی معتقدند هزارهها همزمان با پذیرش اسلام در قرن هشتم میلادی، تحت تأثیر تاجیکهای شیعه، به این مذهب گرویدند. اما این نظریه بهدلیل نبود شواهد مستند و حاکمیت تسنن در خراسان تاریخی، رد شده است.
2. نظریۀ غالب، گرایش هزارهها به تشیع را در عصر صفوی (قرن ۱۵-۱۶م) و بهویژه در دوران شاه عباس میداند. صفویه با رسمیکردن تشیع در ایران، تبلیغ این مذهب در مناطق همجوار از جمله هزارهجات را تشویق کردند.
3. براساس دیدگاه سوم، آغاز گرایش هزارهها به تشیع به دورۀ ایلخانان مغول (قرون ۱۲-۱۴م) باز میگردد. غازان خان و جانشینان وی مانند اولجایتو و ابوسعید، با حمایت از شیعیان و ساخت زیارتگاهها، زمینهساز این تحول بودند.
4. دیدگاه چهارم گرایش هزارهها به مذهب شیعه را فرآیندی تدریجی و چندمرحلهای میداند. بر اساس این دیدگاه نخستین نشانههای تشیع در میان هزارهها به دوران پیش از مغول بازمیگردد، زمانی که شیعیان تحت فشار حکومتهای اموی و عباسی به مناطق شرقی از جمله افغانستان مهاجرت کردند. نقطۀ عطف این تحول در دورۀ ایلخانان مغول بهویژه در زمان غازان خان و ابوسعید رخ داد که با حمایت از شیعیان و احداث زیارتگاهها، بستر مناسبی برای گسترش تشیع فراهم آوردند.
دورۀ صفویۀ مرحله تکمیلی این فرآیند محسوب میشود. هنگامی که شاه عباس صفوی تشیع را بهعنوان مذهب رسمی ایران تثبیت کرد، این تأثیر به مناطق همجوار از جمله هزارهجات نیز گسترش یافت. در این دوره، تشیع از حالت یک جنبش مذهبی صرف خارج و به نیروی سیاسی سازمانیافتهای تبدیل شد.[۷۳]
5. دیدگاه پنجم که مورد پذیرش خود هزارهها نیز است، گرایش مردم منطقۀ غور (هزارهجات کنونی) به مذهب تشیع و پیروی از اهلبیت پیامبر را به دوران حکومت امام علی نسبت میدهد. در این دوره، ساکنان این ناحیه به اسلام گرویدند و امام علی با ارسال پرچم و منشور حکومتی، حاکم محلی غور را در مقام خود تثبیت کرد.[۷۴]
ب) هزارههای شیعۀ اسماعیلی
هزارههای اسماعیلیه یک اقلیت را تشکیل میدهند و خود نیز به فرقههای کوچکتری تقسیم شده است. گفته میشود گسترش اسماعیلیه از ۹۴۰ق در افغانستان آغاز شد. از ۱۰۵۲م این مذهب توسط ناصرخسرو شاعر و دانشمند، آشکارا در بلخ تبلیغ میشد. ناصرخسرو پس از خوابی که در جوزجان دید، به زیارت مسجدالحرام رفت و هفتسال در آنجا ماند. او پس از بازگشت، بهدلیل ایمانش به مذهب اسماعیلیه توسط رهبر مذهبی اسماعیلیه در زمان خلیفۀ فاطمی المستنصر بهعنوان حجت معرفی شد و برای ترویج این مذهب به خراسان فرستاده شد. اما روحانیون سنی او را بهعنوان یک شیعه طرد کردند. وی سپس توسط فرمانروایان سلجوقی وادار به تبعید شد.[۷۵]
بهدلیل عدم وجود آمار دقیق، برخی جمعیت هزارههای اسماعیلی را ۳درصد از کل جمعیت افغانستان برآورد کردهاند.[۷۶] اسماعیلیان افغانستان که هزارههای اسماعیلی را نیز دربر میگیرد در ولایات بدخشان، کابل، بامیان، میدان وردک، پروان، بغلان، سمنگان و زابل حضور دارند.[۷۷]
هزارههای اسماعیلیه همواره بهدلیل تفاوت نژادی و مذهبی مورد خشم و سرکوب حاکمان افغانستان بودهاند. آنها از سوی شیعیان امامیه نیز در گذشته مورد بیمهری قرار گرفتهاند. اما در سالهای اخیر روابط میان این دو گرایش شیعی تقویت شده است. در زمان غزنویان و غوریان با نفوذ فقهای اهلسنت به دربار حاکمان، فتوای ارتداد و قتلعام آنها را صادر میکردند. بیشترین سرکوب هزارههای اسماعیلی همزمان با سرکوب شیعیان اثناعشری در زمان حاکمیت عبدالرحمان اتفاق افتاد.[۷۸]
هزارههای اهلسنت
1. هزارههای اهلسنت بخشی از جامعۀ هزاره است که بهطور عمده پس از سرکوبهای گسترده در دورۀ عبدالرحمان خان و حکومتهای پیشین به مذهب تسنن گرایش یافتند. این تغییر مذهب بیشتر تحت فشارهای سیاسی و اجتماعی صورت گرفت و بسیاری از آنها برای حفظ جان و موقعیت اجتماعی خود، هویت هزارگی را کتمان کردند.[۷۹]
2. تمرکز اصلی هزارههای سنی در ولایتهای شمالی و شمالشرقی افغانستان (بغلان، قندوز و بدخشان) است. شریعتی سحر نویسندۀ کتاب هزارههای اهلسنت، جمعیت هزارههای سنی را ۴میلیون تخمین زده است که در برخی مناطق (از جمله ولایت بغلان) تا ۶۵درصد جمعیت محلی را تشکیل میدهند.[۸۰] این گروهها اغلب به فارسی دری با لهجۀ محلی صحبت میکنند.[۸۱]
3. هزارههای سنی در طول تاریخ خود با مسائل پیچیدهای رو به رو بودهاند که تقیه و پنهانکردن هویت قومی برای اجتناب از تبعیض عدم پذیرش کامل توسط جوامع تاجیک و پشتون بحران هویت دوگانه (قومی هزارگی و مذهبی سنی) برخی از این مشکلات بوده است.[۸۲]
4. هزارههای اهلسنت پس از ۲۰۰۱م که فضای سیاسی جدید به وجود آمد، تلاش برای بازتعریف هویت خود را آغاز کردند. آنها در این راستا به تأسیس «شورای سراسری هزارههای اهلسنت»، انتشار کتابها و پژوهشهای تخصصی و تشکیل «شورای هزارههای افغانستان» با مشارکت همۀ مذاهب هزاره همت گماردند.[۸۳]
5. در حالحاضر هزارههای اهلسنت بهعنوان پل ارتباطی بین جوامع شیعه و سنی در افغانستان عمل میکنند. بازگشت تدریجی به هویت قومی و همزیستی مذهبی، از ویژگیهای بارز این گروه در سالهای اخیر است.[۸۴]
دوم؛ زبان و ادبیات
الف) زبان
زبان هزارهها فارسی دری با گویش هزارگی بوده که بهعنوان یکی از مهمترین عناصر هویتی جامعۀ هزارههای افغانستان و موضوع چندبعدی در مطالعات زبانشناختی مطرح است. به نظر کارشناسان این گویش آمیزهای غنی از تأثیرات زبانی مختلف بوده که در طول تاریخ شکل گرفته است.
کارشناسان گویش هزارگی را در دو بُعد اساسی بررسی میکند: نخست، روابط بینازبانی آن با زبانهای همجوار و تأثیرپذیریهای تاریخی و دوم، ویژگیهای منحصربهفرد و ساختار درونی آن. پژوهشها نشان میدهد که گویش هزارگی ترکیبی از عناصر فارسی، مغولی و ترکی بوده که در قالبی منسجم و دارای سنت گفتاری خاص شکل گرفته اما فاقد سنت نوشتاری است. در طول تاریخ، تمامی آثار تولیدی این جامعه به زبانهای فارسی، عربی و در سالهای اخیر به زبانهای اروپایی بوده است. از منظر زبانشناسی، هزارگی بهعنوان یک «گویش» یا «لهجه» طبقهبندی میشود تا یک «زبان» مستقل. محققانی چون دولینگ (۱۹۷۳م) و شهرستانی (۱۹۸۱م) نیز بر این دیدگاه تأکید داشتهاند.[۸۵]
ب) ادبیات
ادبیات هزارهها بهعنوان بخشی از فرهنگ غنی این قوم، دارای ویژگیهای منحصربهفردی است که بهطور عمده ماهیت شفاهی و عامیانه دارد. این ادبیات دربرگیرندۀ گونههای مختلفی است که هر یک کارکرد خاصی در زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم هزاره ایفا میکنند. برای مثال شعر و ترانه بهعنوان مهمترین بخش ادبیات هزارگی شناخته میشود که حالتی غنایی و احساسی دارد. این اشعار در مناسبتهای مختلفی همچون عروسیها، اعیاد دینی، جشنها و سوگواریها اجرا میشوند.
ترانههای هزارگی به دو دسته کلی تقسیم میشوند: ترانههای بدون موسیقی شامل «دیدو» یا «بولبی» (آوازهای عاشقانه) و «مخته» (نوحههای سوگواری که ریشه در جنگهای تاریخی دارد) و ترانههای موزون شامل دوبیتی، چهاربیتی و غزل. قالبهای شعری در ادبیات فولکوریک هزارگی از تنوع قابل توجهی برخوردار است. دوبیتی بهعنوان کوتاهترین و سادهترین قالب شعری، چهاربیتی با ساختار پیچیدهتر و غزل بهعنوان قالبی عاشقانه و مفصلتر شناخته میشوند. همچنین لالاییها (لُلَّی) بهعنوان گونهای خاص از شعر، نقش مهمی در فرهنگ عامه دارند.[۸۶]
ادبیات شفاهی هزارهها بهدلیل کمبود آثار مکتوب تاریخی، از اهمیت ویژهای برخوردار است. این بخش شامل داستانها، قصهها و بهویژه ضربالمثلهای حکیمانه میشود که تجربیات و خرد جمعی این قوم را نشان میدهد. ضربالمثلهای هزارگی اغلب دارای مضامین فلسفی و اجتماعی است.
میراث مکتوب مردم هزاره اگرچه محدود است، اما شامل قرائت و حفظ آثار کلاسیک فارسی از جمله شاهنامه، حملۀ حیدری، دیوان حافظ و گلستان و بوستان سعدی میشود که نشاندهندۀ پیوند عمیق فرهنگی هزارهها با ادبیات فارسی است. این ویژگیها در کنار هم، ادبیات هزارهها را بهعنوان گنجینهای غنی از فرهنگ شفاهی و سنتی معرفی میکنند که نقش مهمی در حفظ هویت فرهنگی این قوم داشته است.[۸۷]
سوم؛ غذاهای سنتی
فرهنگ غذایی هزارهها بهعنوان بخشی جداییناپذیر از هویت قومی آنها، بازتابی از شرایط اقلیمی، معیشتی و سنتهای دیرین این جامعه است. تنوع غذایی این قوم با توجه به فصلها، مناسبتهای مذهبی و آیینی شکل گرفته و حتی در شرایط مهاجرت و جوامع مهاجرپذیر نیز حفظ شده است.[۸۸]
منابع و انواع غذاهای سنتی
غذاهای هزارگی در گذشته بهطور عمده مبتنی بر محصولات کشاورزی و دامداری شامل غلات، گوشت، لبنیات و سبزیجات بود و در حالحاضر تحت تأثیر تعاملات فرهنگی با جوامع دیگر و فرهنگ جهانی، دچار تغییر شده است:
- نانها: شامل پَنجَهکَش،[۸۹] تِیکِیاُویتُو،[۹۰] فَتیرمال و خَمرِی میشود که هر یک ویژگیهای منحصر به فردی دارند.[۹۱]
- غذاهای گوشتی: مانند قَدِید (گوشت نمکسود شده)،[۹۲] قَبُورداغ (گوشت پخته در روغن حیوانی)، گوشتکوچه (ترکیب گوشت و گندم) و شوربا (آبگوشت سنتی) که در مراسم خاص تهیه میشوند.[۹۳]
-غذاهای آردی: شامل حلواهای متنوع (سُوجی، سپیدک)، اُگره (ترکیب آرد و آب جوش) و چوبجوش (نان روغنی) که هر یک در مناسبتهای ویژه کاربرد دارند.[۹۴]
- غذاهای لبنی: مانند نانبُوتَه (ترکیب نان و دوغ)، دوغسُوز (آش دوغ) و شیربرنج که نشاندهندۀ خلاقیت در استفاده از فرآوردههای شیری است.[۹۵]
- غذاهای گیاهی: شامل پیرکی (نوعی نان سبزیدار)،[۹۶] بولانی (شبیه پیرکی اما سرخشده)[۹۷] و روشهای متنوع پخت سیبزمینی که از غذاهای محبوب در مناطق کوهستانی است.[۹۸]
- غذاهای حبوبات: مانند دلده (بلغور گندم) و کوچه (ترکیب حبوبات و گوشت) که در فصل سرما مصرف میشوند.[۹۹]
چهارم؛ موسیقی هزارهها
پیشنه موسیقی هزارهها
پژوهشگران، موسیقی هزارگی را بخشی از حوزۀ گستردۀ موسیقی خراسان بزرگ میدانند که دارای مقامها و دستگاههای مختلف بوده[۱۰۰] و اصالت بسیاری از این مقامها حفظ شده است.[۱۰۱] تاریخپژوهان معتقدند که مقام «مَخته» طی قیام مردم هزاره علیه عبدالرحمان و قتلعام این مردم، به وجود آمده است. موسیقی هزارگی طی دهههای شصت و هفتاد قرن ۱۴ش، رشد بیشتری پیدا کرد و خوانندگان هزاره توانستند آثار زیادی از موسیقی هزارگی در رادیو و تلویزیون ملی افغانستان ثبت کنند.[۱۰۲]
پس از کودتای ۱۳۵۷ش موسیقی میان مردم هزاره، برای بیداری و افزایش آگاهی سیاسی مردم، مورد استفاده قرار گرفت[۱۰۳] و در همین دوره موسیقی مقاومت هزارهها خلق شد.[۱۰۴] چهار دهه جنگ و مهاجرت تأثیر منفی بر موسیقی محلی مردم هزاره گذاشت؛[۱۰۵] اما در دو دهۀ گذشته تعداد زیادی از نسل جوان به موسیقی محلی روی آوردند و در سالهای اخیر، جشنوارۀ موسیقی محلی در بامیان، استان مرکز هزارهها، برگزار میشد.[۱۰۶]
اهمیت موسیقی هزارهها
در فرهنگ مردم هزاره، موسیقی و ترانه پیوندی جاودانه با زندگی دارد. هر تیره و طایفۀ هزاره نوازندگان و آوازخوانان ویژهای دارند.[۱۰۷] سبکهای موسیقی هزارگی که در گویش محلی به آن «رفت» میگویند،[۱۰۸] بهتناسب آیینها، مراسم و سنتهای شادی و غم مردم هزاره به وجود آمده[۱۰۹] و ترانههای آن سینه به سینه انتقال یافته است.[۱۱۰]
نقش زنان در موسیقی هزاره
بر اساس تحقیقات انجام شده، برخی از اشعار عامیانه که حتی توسط مردان خوانده میشود، توسط زنان سروده شده است.[۱۱۱] از نظر کارشناسان این سرودههای زنان هزاره افکار و ارزشها و خواستهای انسانی آنها را به نمایش میگذارد. زنان در این سرودهها از سنتهای نابرابر و حاکمان جور شکایت کرده و احساسات درونی خود را بازگو میکنند. محتوای ترانههای زنان هزاره بیشتر حکایت از هجران، نارضایتی از ازدواج، سختی روزگار، دلتنگی و فراق عزیزان است که گاهی پدر، مادر و برادران در این آواها مقصر معرفی میشوند. زنان هزاره بیشتر این ترانهها را در محافل زنانه همراه با دایره و دمبوره میخوانند. برخی زنان از جمله آب میرزا (دلآرام آغَی) نقش مهم در گسترش موسیقی محلی داشتهاند.[۱۱۲]
ابزار موسیقی هزارگی
1. دمبوره؛ این وسیله از پرکاربردترین بزار موسیقی سنتی هزارهها و دارای دو تار است و از «کاسه» که در گویش محلی به آن «کسقاغ» میگویند، «دسته»، «تهسری» که به آن «گلو» نیز میگویند، «گوشکها» که در آن تارها را میپیچند، «خرک» که تارها را از روی کاسه بلند نگه میدارد و «دَمچی» که در لبۀ پایین کاسه قرار دارد و یک سر تارها به آن وصل است، تشکیل میشود؛
2. غیژک/ قیچک، واژۀ ترکی و بهمعنای آوازی با گریه است. غیژک در کشورهای مختلف وجود دارد، اما در افغانستان به همان شکل بومی باقی مانده که دارای دو تار است و از اجزای «دسته» در حدود ۸۵سانتی متر، «کاسه» از جنس فلز، «گوشک» که تارها را توسط آن کوک میکند و یک خرک که تارها روی آن سوار است، تشکیل شده است. غیژک با کمانچه نواخته میشود؛
3. چنگ، از جمله سازهایی محسوب میشود که در ادبیات کلاسیک فارسی از آن زیاد یاد شده است. این ساز کوچک فلزی در میان دو دندان جلو قرار میگیرد؛ نوازنده با یک دست گرفته و با دست دیگر آن را به صدا میآورد. حین نواختن آن، باید مرتب نفس کشید و صدای زیر و بم آن به باز و بسته کردن لبها ارتباط دارد. یک چنگ فقط صدای یک نوت موسیقی را دارا است؛
4. دف/ دایره، دارای چنبر چوبی است که روی آن پوست بز یا گوسفند کشیده میشود. بر اساس منابع تاریخی در دوران آریاییها در جشن نوروز و تحویل سال نواخته میشده و در موسیقی مردم هزاره کاربرد زیادی دارد؛
5. زیربغلی/ تمبک، از جمله سازهای کوبهای و دارای صدای زیر است و در بسیاری از نقاط افغانستان، نوازندگان از آن استفاده میکنند.[۱۱۳]
6. نی، از جمله سازهایی بوده که در فرهنگ موسیقیایی مردم هزاره از جایگاهی برخوردار است.[۱۱۴]
گونههای مختلف موسیقی مردم هزاره
در فرهنگ مردم هزاره بهتناسب آیینهای فرهنگی، گونههای مختلف موسیقی وجود دارد که هر کدام به بخشی از زندگی این مردم مربوط میشود و کارشناسان در یک تقسیمبندی کلی آن را به انواع زیر تقسیم کردهاند:
1. لالایی (لُلَّی)؛ ترانهای که زنان هزاره در هنگام خواباندن کودک بدون ساز میخوانند. از نظر کارشناسان چیزی که ترانۀ لالایی مادر هزاره را از لالایی دیگر مادران جدا میکند، محتوای آن است. لالایی مادر هزاره بیشتر حکایت جنگهایی است که در آینده قرار است اتفاق بیفتد و از درد و رنجی که متوجه او و کودک است شکوه میکند.[۱۱۵] گاهی مادر آروزهای آینده را برای فرزند خود در قالب ترانه ترسیم میکند.[۱۱۶]
2. مخته (مویه)؛ ترانهای که در سوگواریهای مردم هزاره خوانده میشود. مخته علاوهبر اندوه عمیقی که بازتاب میدهد، از ویژگیهای روحی و جسمانی قهرمان حکایت میکند. اشعار مخته بیشتر بهصورت بداهه است.[۱۱۷] مخته بهطور معمول با نام یکی از افراد است مانند مختههای فیضمحمد (فیضو)، غلامحسن و گلمحمد (گلمامد). مخته در گذشته توسط زنان و بدون ساز خوانده میشد؛[۱۱۸] اما امروزه برخی از آوازخوانان مرد آن را همراه با دمبوره و ساز میخوانند.[۱۱۹]
3. آخُوچِی؛ این ترانه بدون ساز در مراسم خواستگاری مردم هزاره توسط دو خانم بهطور معمول مادر داماد و عروس، بهصورت پرسش و پاسخ و خواستههای دوطرف اجرا میشود. آخوچی به نوعی رقص نیز گفته میشود که در مراسم عروسی توسط دختران جوان از نزدیکان داماد و عروس اجرا میشود. ترانۀ «آغَی نگار» یکی از نمونههای این ترانه است. در این رقص آوازاخوانان زن با همراهی «دایره» واژههای موزون اما بیمفهوم مانند «آخوتو، آخوچی، آخوا، آخوچی – یک خانه، دو درگه، تو در مه، مه در تو» را میسرایند. از نظر کارشناسان این واژهها بیشتر بهخاطر قافیهسازی، انتخاب میشود؛
4. اَلخُومپُوفی؛ نوعی رقص و آوازخوانی در جشن عروسی است که زنان با نشستن و برخاستن اجرا میکنند. اجراکنندگان از یک گوشه به گوشۀ دیگر پریده و صدایی از گلوی خود بیرون میآورند. آنها در جریان رقص گوشههای چادر یا دو دستمالی که در دست دارند تکان داده، با تولید صدای «پوف پوف» توسط لبهای خود، آواز میخوانند؛
5. غُمبُر؛ نوعی دیگر از آوای زنانه است که هنگام رسیدن عروس و داماد، با پاشیدن گندم، ارزن و سبزی پیش قدمهای آنها، دو خانم از نزدیکان داماد آوای غمبر را همراه با رقص اجرا میکنند؛
6. پِیشپُو؛ نوعی ترانۀ بانوان هزاره بوده که با پایکوبی همراه است. در فرهنگ هزاره وقتی عروس وارد خرگاه زنانه میشود، بانوان دو گوشۀ چادر خود را در دست گرفته، با حرکتهای حسابشده و چرخیدن، ترانۀ «از در درآمد ماه ما، روشن شده خرگاه ما/پیشپو، پیشپو، پیشپو، پیشپو/شمس و قمر زیبای ما، خانه رسید دلخواه ما/پیشپو، پیشپو، پیشپو، پیشپو» را میخوانند.[۱۲۰]
7. دَیدُو/ دُویِی؛ از قدیمیترین روشهای آوازخوانی در فرهنگ موسیقیایی مردم هزاره بوده اما امروزه رو به فراموشی است. دویی با آواز کشیده، بدون ساز، گاهی بهصورت تکصدا و گاهی دوتایی خوانده میشود و به اجرا کنندۀ این سبک «دوییگر» میگویند. شعرهای این آهنگ دارای محتوای مختلف عاشقانه، نیایشی، منقبتخوانی و داستانی مانند شاهنامهخوانی، مثنویخوانی و داستانهای مذهبی است. دوییگران نیایشی را مداح میگویند.[۱۲۱] دوییگر بیشتر مرد است و اما گاهی دویی عاشقانه توسط زنان در محافل و گردهماییهای زنانه اجرا میشود.[۱۲۲] دویی عاشقانه رایجترین آهنگ در محافل خوشی مردم هزاره و یکی از آهنگهای دلخواه چوپانها بوده است.[۱۲۳] مردان هزاره، هنگام کار بهخصوص کارهای جمعی کارآوا را با این سبک اجرا میکنند که معروفترین آن ترانۀ «الله دوست» است.[۱۲۴]
8. بُولبِی؛ بیشتر بهمعنای سرودن عاشقانه است که در مناطق مختلف هزارهنشین با سبکهای متفاوت و بیشتر روی دوبیتی اجرا میشود. امروز ترانۀ بولبی تکصدا خوانده میشود، اما در گذشته در بخش پایانی دوبیتی، دو سرایندۀ دیگر آوازخوان اصلی را همراهی میکردند. بولبی توسط مردان و زنان در محافل شادی و جشنوارهها با دمبوره اجرا میشود. گاهی این ترانه بهصورت گروهی اجرا میشود.[۱۲۵] در گذشته چوپانها این سبک را با نی اجرا میکردند.[۱۲۶]
9. موسیقی مقاومت؛ پژوهشگران سرآغاز موسیقی مقاومت مردم هزاره را دهۀ هفتاد قرن 20م میدانند. سرور سرخوش از هنر موسیقی و دمبوره برای بیداری سیاسی جامعۀ هزاره و بیان رنج تاریخی این مردم استفاده کرد.[۱۲۷] بههمین دلیل برخی وی را پدر موسیقی مقاومت مردم هزاره میدانند. با هجوم شوروی جنبۀ ایستادگی صورت آشکارتر پیدا کرد و از این جهت مردم آهنگهای او را آهنگ انقلابی نامیدند. این مسیر توسط برادر وی، داوود سرخوش، در عالم مهاجرت ادامه پیدا کرد.[۱۲۸] سرور سرخوش میخواند: «ای جوانان هزاره شاد باش- بعد از این یا مرگ یا آزاد باش».[۱۲۹]
10. موسیقی مهاجرت؛ این نوع موسیقی تجلیگر رنج و دردهای ناشی از راندهشدن هزارهها از زادگاهشان و غصب سرزمین آنها، مانند ارزگان، است. این نوع موسیقی بهطور خاص احساس تلخی و ناراحتی ناشی از دوری از سرزمین اجدادی را روایت میکند. همچنین موسیقی مهاجرت هزارهها بهعنوان یک وسیله ابراز احساسات عمیق و درد دوری از وطن شناخته میشود. این نوع موسیقی بهطور روایتگر تجارب تلخ و شیرین مهاجرانی است که در جستجوی امنیت و هویت جدید در کشورهای مختلف دنیا، با چالشهای فراوانی مواجهاند. بسیاری از ترانههایی داوود سرخوش از جمله آهنگ «سرزمین» نشاندهندۀ احساس تنهایی و حس وابستگی برای سرزمین مادری است.[۱۳۰]
11. موسیقی جدید؛ پس از مهاجرت گسترده و طولانی مردم هزاره، آشنایی نسل جدید با فرهنگ موسیقیایی جامعۀ میزبان، سبب شده است که برخی هنرمندان جدید، موسیقی محلی را با موسیقی کشورهای همسایه و غربی تلفیق کنند. این هنرمندان به جای ابزار موسیقی محلی از ابزار موسیقی مدرن و هندی، ایرانی و تاجیکستانی بهره میگیرند.[۱۳۱]
جشنوارۀ دمبوره

در ۱۳۹۶ش برای نخستینبار با حمایت سازمان یونسکو و کشور چین، جشنوارۀ دمبوره در ولایت بامیان برگزار شد که هزاران نفر از نقاط مختلف افغانستان در آن شرکت کردند. برگزارکنندگان این جشنواره هدف آن را زندهنگهداشتن موسیقی اصیل محلی، رونق گردشگری و ایجاد همدلی میان مردم افغانستان عنوان کردهاند.[۱۳۲]
پنجم؛ آداب و رسوم هزارهها
الف) جشنهای مذهبی
عيد فطر: عید فطر نخستین روز ماه شوال است که پایان ماه مبارک رمضان را جشن میگیرد. هزارهها همگام با دیگر مسلمانان این عید را با شور و شادی برگزار میکنند و در افغانستان، این روز بسیار پر برکت و محترم دانسته میشود. در این عید، سه روز تعطیلی رسمی وجود دارد و مردم به دید و بازدید یکدیگر میروند.
عيد قربان: در دهم ذیالحجه، این روز بهویژه در میان هزارههای افغانستان با شکوه برگزار میشود. مردم این مناسبت دینی را به یکدیگر تبریک میگویند و به دید و بازدید میپردازند.
عيد غدير: هزارههای شیعه این روز را گرامی میدارند و در برخی مناطق به برگزاری مراسم و سخنرانی در مدح پیامبر و خاندان وی میپردازند. جشنهای ولادت امامان شیعه نیز در مساجد و تکایا برگزار میشود ولی در همه مناطق مرسوم نیست.[۱۳۳]
عید مردگان: آیین عید مردگان در فرهنگ هزارهها، که ریشه در باورهای ایران باستان دارد، امروز در قالب مناسبتهای اسلامی مانند شبهای پایانی رمضان و ذیالحجه برگزار میشود. این مراسم شامل پختن حلوای سرخ، روشنکردن پلته (فتیله یا شمع) و اجرای رسم «خوشبوی» با روغن مسکه همراه با دعا برای ارواح درگذشتگان است. مشابهتهای این آیین با اساطیر کهن، بهویژه نقش جمشید بهعنوان شاه مردگان در متون ریگودا و اوستا، نشان از تداوم فرهنگی دارد. این رسم علاوهبر جنبههای مذهبی، کارکرد اجتماعی در حفظ انسجام گروهی و انتقال حافظۀ جمعی دارد. تطبیق این سنت پیشااسلامی با مناسک اسلامی، بیانگر توانایی فرهنگ هزارهها در تلفیق سنتهای کهن با نظامهای اعتقادی جدید است.[۱۳۴]
ب) جشنهای ملی
جشن نوروز: آیین جشن نوروز برای هزارهها آغاز سال نو هجری شمسی است که بهعنوان یک جشن باستانی به پایان زمستان و آغاز زیباییهای بهار اشاره دارد. نوروز در افغانستان (بهغیر از دوران طالبان) با تعطیلات رسمی همراه بوده و مراسمی شبیه به عيد فطر و قربان دارد. در شهرها، مردم به دید و بازدید هم میروند و در روستاها، برنامهها بیشتر اجتماعی و پرمصرف است. برافراشتن پرچم شاه ولایت در زیارتگاه سخی در کابل و روضه سخی در مزار شریف اهمیت ویژهای دارد و به مراسمی با عظمت برای هزارهها تبدیل میشود.
چهارشنبهسوری: چهارشنبهسوری جشن باستانی است که در آخرین چهارشنبه سال (اسفند/حوت) در کشورهای فارسیزبان مانند ایران، تاجیکستان و افغانستان برگزار میشود. مردم در این روز به دامن طبیعت میروند، آتش روشن کرده و برخی از روی آن میپرند. این رسم بهعنوان میراثی از زرتشتیان محسوب میشود. در افغانستان، هزارهها بهدلیل وابستگی مذهبی این جشن را بهویژه در آخرین چهارشنبه ماه صفر برگزار میکنند و به آن جنبۀ مذهبی دادهاند. در این مراسم، به جای پریدن از روی آتش، غذاهای محلی مانند «دلده» از بلغور گندم تهیه میکنند.[۱۳۵]
ج) آداب و رسوم ازدواج
جامعۀ هزاره مانند دیگر جوامع اسلامی از قوانین ازدواج اسلامی پیروی میکند. ازدواج بین محارم (خویشاوندان نزدیک) ممنوع است، اما ازدواج بین فرزندان عموها و داییها نه تنها مجاز بلکه مطلوب محسوب میشود. بهترین نوع ازدواج، وصلت بین دخترعمو و پسرعمو است.
انواع ازدواج: شامل سه نوع ازدواج مبادلهای/ سرآلیش، یعنی مبادله دو خواهر بین دو مرد یا ازدواج دو برادر با دو خواهر، ازدواج با زن برادر متوفی برای نگهداری از فرزندان برادر مرحوم و ازدواج قبیلهای (در گذشته مرسوم بود و در حالحاضر کمتر شده است)، میشود.
تعدد زوجات: چند همسری مردان در میان هزارهها اگرچه از نظر دینی جایز است اما بهدلیل شرایط اقتصادی نامساعد و هزینههای سنگین عروسی، بهطور معمول تکهمسری رواج دارد. دلایل چندهمسری نیز شامل: ناباروری زن اول، بیماری زن اول، تمایل به فرزندان بیشتر، تمایل مرد به همراهی چند زن و موقعیت سیاسی و اجتماعی مرد میشود.
معیارهای انتخاب همسر: برای انتخاب عروس معیارهای زیر در نظر گرفته میشود: اصالت خانوادگی، عفت، مهارت در کارهای خانه، زیبایی ظاهری، آگاهی از مسائل مذهبی و موقعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خانوادۀ وی.
هزینههای ازدواج: هزینههای مراحل مختلف مانند خواستگاری، شیرینیخوری، عیدی و عروسی به عهدۀ خانوادۀ داماد است اما شیربها یا گله مبلغی که داماد به خانواده عروس میپردازد از مخارج مهم ازدواج محسوب میشود. وسایل و لوازم زندگی که خانوادۀ عروس بهعنوان جهیزیه آماده میکند از دیگر هزینههای اردواج است. در برخی موارد، مرد میتواند شیربها را بهصورت کامل برای خانواده عروس پرداخت کند.
چالشها: ازدواج دختران جوان با مردان میانسال و سالمند بهدلیل وضع مالی، مشکلات ناشی از تعدد زوجات و رقابت بین همسران، فشارهای اجتماعی و اقتصادی برای پرداخت شیربها از جمله چالشهای ازدواج در میان هزارهها است.[۱۳۶]
د) طلاق
در جامعۀ هزاره، طلاق بر مبنای فقه اسلامی انجام میشود. اگرچه هم زنان و هم مردان حق طلاق دارند، اما زنان بسیار کم از این حق استفاده میکنند. این مسئله دلایل مختلفی دارد که مهمترین آنها نگاه منفی جامعه به طلاق بوده و آن را عملی ناپسند میداند که موجب از دستدادن موقعیت اجتماعی فرد میشود. همچنین طلاق باعث بدنامی خانوادهها شده و از آنجا که زنان بهطور معمول وابستگی اقتصادی به شوهران خود دارند، تمایلی به این کار نشان نمیدهند.[۱۳۷]
ه) بازیها و سرگرمیها
هزارهها در ایام جشن و شادی و برای پرکردن اوقات فراغت و شادابی خود برنامههای تفریحی متنوعی دارند. مهمترین سرگرمیها و ورزشهای مردانه شامل کشتیگیری، اسبسواری، نیزهبازی و تیراندازی با تفنگ میشود. پسران نوجوان به بازیهای سنتی از جمله توپدنده، شیغی/بوجول و چندین نوع بازی شطرنجی با دانههای متعدد روی تخته یا زمین به سرگرمی میپردازند. همچنین، دختران کوچک با چوب، پارچه و نخ عروسکهای کوچک میسازند و نقشهای زنان را برای خود بازآفرینی میکنند. در سالهای اخیر، بازی و سرگرمیهای نوین از جمله فوتبال و والیبال بهطور قابل توجهی در میان هزارهها و سایر اقوام افغانستان رواج یافته است. این ورزشها اکنون نه تنها در مناطق شهری، بلکه در روستاهای دورافتاده نیز رواج پیدا کرده است.[۱۳۸]
و) آیین سوگواری
- آیین عزاداری در فرهنگ هزارهها بهویژ هزارههای شیعه بازتابی از ایمان و همبستگی اجتماعی آنها بوده، جایگاه ویژهای در سبک زندگی آنها دارد و بهعنوان یکی از ارکان مهم فرهنگ مذهبی هزارهها شناخته میشود. این آیینها که بهطور عمده در مناسبتهای مهم مذهبی مانند ایام محرم، صفر، اربعین حسینی و سالگرد شهادت ائمۀ شیعه برگزار میشود، از غنای معنوی و اجتماعی عمیقی برخوردار است.
- در ایام محرم و بهویژه در روز عاشورا، جامعۀ هزاره با تعطیل کردن فعالیتهای روزمره، بهصورت گسترده به برگزاری مراسم سوگواری میپردازد. حسینیهها و تکایا که بهعنوان کانونهای اصلی این مراسم محسوب میشوند، میزبان هزاران نفر از عزاداران هستند. در این مراسم، سنت نذردادن از اهمیت خاصی برخوردار است و خانوادهها با ذبح گوسفند و گاو و توزیع غذا میان عزاداران، بهعنوان نذری، در این سنت دیرینه مشارکت میکنند.
- مراسم سوگواری در میان هزارهها تنها محدود به ایام محرم نبوده، بلکه شامل مناسبتهای دیگری همچون مجالس ترحیم و جمعهخوانی نیز میشود. در مراسم ترحیم، پس از انجام آیین تکفین، مراسم فاتحهخوانی و نماز میت در اماکن مذهبی برگزار میشود. این مراسم علاوهبر جنبۀ مذهبی، کارکرد اجتماعی مهمی نیز دارد و بهعنوان فرصتی برای ابراز همدردی و تقویت روابط اجتماعی عمل میکند.
- شیوۀ برگزاری این مجالس از نظم و ترتیب خاصی پیروی میکند. مراسم بهطور معمول با ذکر صلوات آغاز شده و سپس با برنامههایی همچون شعرخوانی، ختم قرآن، مداحی، منبر و سخنرانی مذهبی ادامه مییابد. پذیرایی از شرکتکنندگان نیز بخش جداییناپذیر این مراسم محسوب میشود که نشاندهندۀ مهماننوازی و همیاری در فرهنگ هزارهها است.
- این آیینهای سوگواری، علاوهبر جنبۀ مذهبی، بازتابی از هویت فرهنگی و تاریخی جامعۀ هزاره است و بهعنوان عاملی برای تقویت همبستگی اجتماعی و حفظ انسجام جامعه عمل میکنند. در طول تاریخ، این مراسم عامل مهم حفظ هویت فرهنگی هزارهها در برابر چالشهای مختلف بوده است و در حالحاضر نیز بهعنوان بخش زنده و پویایی از فرهنگ این جامعه باقی مانده است.[۱۳۹]
ششم؛ رسانهها و مراکز علمی
در دوران نظام جمهوری افغانستان، شماری از رسانههای اختصاصی توسط شخصیتها و نهادهای متعلق به جامعه هزاره تأسیس شد که نقش مهمی در انعکاس صدای این قوم و توسعۀ فرهنگی و سیاسی افغانستان داشتند. با روی کار آمدن حکومت طالبان، فعالیت بسیاری از این رسانهها با محدودیتهای جدی مواجه شده و کمرونق شده است.
الف) رسانهها
1. تلویزیون نگاه به دستور محمدکریم خلیلی، معاون دوم رئیس جمهور وقت و رهبر حزب وحدت اسلامی افغانستان تأسیس شد و تحت مدیریت عالم خلیلی فعالیت میکرد.
2. تلویزیون تمدن که توسط محمدآصف محسنی عالم دینی مشهور افغانستان، در کابل بنیانگذاری شده بود، با پوشش سراسری از طریق ماهواره برنامههای دینی پخش میکند.
3. تلویزیون راهفردا به مدیریت محمد محقق، از رهبران حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان، در کابل فعالیت ۲۴ ساعته دارد.[۱۴۰]
4. تلویزیون نگاه که توسط محمدکریم خلیلی، معاون دوم رئیسجمهوری سابق و رهبر حزب وحدت اسلامی افغانستان در 1387 تأسیس شده است.[۱۴۱]
4. تلویزیون کوثر نیز بهعنوان شبکۀ مذهبی توسط نوراحمد تقدسی از عالمان دینی برجستۀ افغانستان، تأسیس شده و از بهار ۱۳۸۸ش در کابل شروع به کار کرده بود.
5. در میان رسانههای محلی، تلویزیون بامیان بهصورت خصوصی توسط نقی احسانی در مرکز این ولایت راهاندازی شده بود.
6. در بخش رادیوها نیز رادیو راه فردا و رادیو نگاه بهعنوان رسانههای همراه تلویزیونهای همنام خود فعالیت میکردند.
7. رادیو بامیان و رادیو دایکندی که توسط مؤسسه انترنیوز بهعنوان رسانههای مستقل و غیر دولتی راهاندازی شده بودند و همچنین رادیو جاغوری در منطقه سنگماشه، از دیگر رسانههای فعال در مناطق هزارهنشین در دوران جمهوریت بودند که هماکنون با شرایط دشواری در ادامه فعالیت مواجه هستند.[۱۴۲]
ب) مراکز علمی
در دوران نظام جمهوری اسلامی افغانستان، جامعه هزاره با تأسیس مراکز علمی و دانشگاههای معتبر خصوصی، نقش بیبدیلی در توسعۀ فرهنگی و نوسازی نظام اداری کشور ایفا کرد. از جمله این نهادهای علمی در کابل عبارتند از: دانشگاه کاتب، دانشگاه ابن سینا، دانشگاه خاتم النبیین، دانشگاه گوهرشاد، دانشگاه غرجستان، دانشگاه رابعه بلخی، مؤسسۀ تحصیلات عالی علامه و مؤسسۀ تحصیلات عالی ابوریحان. دانشگاه رهنورد در مزار شریف، دانشگاه بامیان و مؤسسۀ تحصیلات عالی بامیکا در بامیان و مؤسسۀ تحصیلات عالی ناصر خسرو در دایکندی از مهمترین مراکز علمی در ولایات هستند که به همت فرهیختگان و دانشآموختگان هزاره پایهگذاری شدند.
این مراکز علمی به کانونهای مهم تجمع روشنفکران و پرورش نخبگان علمی کشور تبدیل شدند. شایان ذکر است که شمار قابل توجهی از مدیران و مقامات ارشد حکومتی، تحصیلات عالی خود را در این دانشگاهها سپری نمودهاند.
در سطح آموزشهای پیشدانشگاهی نیز، مراکز آموزشی هزارهها در غرب کابل تأثیر تعیینکنندهای در نتایج آزمونهای سراسری دانشگاههای دولتی داشتند. از جمله این مراکز میتوان به لیسه عبدالرحیم شهید، لیسه معرفت، مرکز آموزشی کاج، مرکز آموزشی موعود و مرکز آموزشی کوثر دانش اشاره کرد.
برخی از این مراکز آموزشی که به پرورش استعدادهای درخشان کشور میپرداختند، هدف حملات تروریستی قرار گرفتند که علاوهبر تلفات جانی ضربهای به روند توسعه علمی کشور محسوب میشود. با این وجود، این نهادهای آموزشی همچنان به ایفای نقش مهم خود در تربیت نیروهای متخصص و کارآمد برای خدمت به افغانستان ادامه میدهند.[۱۴۳]
اقتصاد و معیشت قوم هزاره
پیشینه سبک اقتصاد قوم هزاره
1. هزارهها از ۳۰۰ قبل از م تا ۷۲۴م بهدلیل زندگی در کنار خط تجاری راه ابریشم بیشتر به تجارت یا خدماترسانی به کاروانهای تجارتی مشغول بودند[۱۴۴] و صنعتکاران برجستهای داشتند.[۱۴۵]
2. در دورۀ غزنویان و غوریان که مناطق هزارهنشین غرجستان نامیده میشد، تجارت از رونق افتاد و در مرحلۀ بعد از کشاورزی و دامداری قرار گرفت.
3. با حملۀ مغول، اقتصاد مردم هزاره سقوط کرد. پس از آن تا شکست قیام هزارهها در برابر عبدالرحمان جنگهای داخلی و خارجی، موقعیت جغرافیایی، قطع ارتباط با دنیای بیرون و سیاست انزواگرایانۀ میران هزاره، سبب شد که فعالیتهای اقتصادی مردم هزاره محدود بهکشاورزی، دامداری و صنایع سنتی، در حد نیاز محلی و امرار معیشت شود. پس از شکست قیام در ۱۸۹۳م که به قتل عام، بردگی و آوارگی این مردم انجامید، بخش عظیمی از زمینهای کشاورزی و علفچرهای آنها غصب شد.[۱۴۶]
4. پس از کودتای ۱۹۷۸م جهاد و مهاجرت در اشتغال و معیشت مردم هزاره تغییراتی بهوجود آورد، چنانچه پس از به وجودآمدن نظام جمهوری اسلامی افغانستان در ۱۳۸۱ش و برگشت مهاجرین تحصیل کردۀ هزاره و همچنین خشکسالیهای دوامدار مشاغل سنتی هزارهها از رونق بازماند و مردم هزاره در پی فرصتهای جدید برآمدند؛[۱۴۷] اما پژوهشها نشان میدهد که هنوز در برخی مناطق هزارهنشین، ۸۶درصد فعالیت اقتصادی را کشاورزی و باغداری تشکیل میدهد.[۱۴۸]
اهمیت کار در فرهنگ مردم هزاره
کار و تلاش در فرهنگ این مردم از جایگاه بلندی برخوردار است و ضربالمثلهای عامیانۀ این مردم مانند «ازره روزی خوره از سنگ پیدا مونه» (هزاره روزی خود را از سنگ پیدا میکند)، گویای آن است.[۱۴۹] در فرهنگ هزاره کار نوعی عبادت و بیکاری گناه محسوب میشود. ضربالمثل «از آدم بیکار خدا بیزار» نشان این تلقی است.[۱۵۰] این ویژگی سبب شده که اقتصاد مردم هزاره چند بار از مرحلۀ نابودی، دوباره ترمیم و سر پا شود. مردم هزاره تلاش میکنند که کودکان خود را پرکار تربیت کنند.[۱۵۱]
روشهای شغلگزینی هزارهها
محیط کاری مردم هزاره بهطور معمول خانوادگی است؛ زن، مرد و کودکان خانواده بهطور معمول در کارهای کشاورزی و دامداری سهم دارند.[۱۵۲] در گذشته تلاش بر این بود که کودکان در کنار خانواده به شغل پدری مشغول باشند،[۱۵۳] اما پس از تغییر نظام اجتماعی و تحول در اشتغال مردم هزاره بهویژه سالهای اخیر، فرزندان هزاره تلاش میکنند در جایی کار کنند که در کنار کسب درآمد، حرفهای نیز بیاموزند.[۱۵۴]
1.کشاورزی در میان قوم هزاره
تحقیقات نشان میدهد که در گذشته زمینهای کشاورزی در اختیار فئودالهای هزاره بوده و کشاورزان طبق سنت، روی زمین آنها کار میکردند. اما بعد از تغییر نظام اجتماعی در میان هزارهها، بهرغم کمبود زمینهای کشاورزی و محرومیت شدید، این مردم شناخت خوبی از زمینهای خود پیدا کرده و بهبهترین شکل از آن استفاده میکنند.[۱۵۵]
الف) ابزار و روش؛ کشاورزان هزاره تا قبل از ۱۳۸۱ش از روش و ابزار سنتی استفاده میکردند. قُلبه (شخم) و خرمنکوبی بهوسیلۀ گاو و گاهی الاغ انجام میشد. دِرو توسط انسان و جداکردن دانه از کاه از طریق غربال صورت میگرفت و در تمام فرایند کشاورزی هزارهها، نیروی انسانی (زن و مرد) نقش عمده را داشتند،[۱۵۶] اما در سالهای اخیر ابزارهای ماشینی وارد کشاورزی مردم هزاره شده که بهدلیل کمبود زمین، آن را بهصرفه نمیدانند.[۱۵۷] تحقیقات نشان میدهد که از سال ۱۳۸۱ش به بعد، مردم منطقه و برخی از مؤسسات تلاش کردند که کشاورزی مدرن را در منطقه رایج کنند.[۱۵۸]
ب) زمینها و منابع آبی؛ در مناطق هزارهها دو نوع زمین کشاورزی وجود دارد «للمی» (دیم) که در زمین خشک شخم زده میشود و با آب برف و باران محصول میدهد و زمین «آبی» که منبع مشخص آب مانند رودخانه، کاریز و چشمه، دارد.[۱۵۹] بیشتر کشاورزی مردم هزاره تکفصل است که در فصل خزان ماههای میزان و عقرب (مهر و آبان) و فصل بهار ماههای حمل و ثور (فروردین و اردیبهشت) کاشته، اما برداشت آن بستگی به اقلیم و نوع محصول دارد.[۱۶۰]
ج) محصولات؛ محصولات کشاورزی هزاره را گندم، جو، جواری (ذرت)، مُشُنگ (نخودفرنگی)، عدس، باقُلی، کُلول (ماشک)، شَخَل و رِشقه (یونجه) تشکیل میدهد، اما در یک قرن اخیر سبزیجات و میوههای چون زردک (هویج)، شلغم، کچالو (سیبزمینی)، بادرنگ (خیار)، بادنجان رومی (گوجه)، پیاز، خربزه و تربز (هندوانه) وارد کشاورزی مردم هزاره شده است. همچنین کشاورزان هزاره گیاهان روغنی مانند شَرشَم (شلغم روغنی)، مسور (کاجره) و کُنجد که بیشتر روغن آنها برای روشن کردن چراغ استفاده میشد، میکاشتند. گفته میشود که در برخی مناطق گرمتر هزارهها برنج نیز میکارند.[۱۶۱] امروزه در مناطق هزارهنشین سبزیجات کلم، گلپی (گلکلم) کاهو، مرچ (فلفل)، گندنه (تره)، ملی (تربچه)[۱۶۲] و تنباکو کاشته میشود.[۱۶۳] در سالهای اخیر تولید سبزیجات گلخانهای میان هزارهها رایج شده که تعداد زیادی از زنان و مردان به آن اشتغال دارند.[۱۶۴]
د) باغداری؛ در گذشته مردم هزاره بیشتر درختان غیرمثمر در اطراف نهرها و جویبارها میکاشتند که از چوب آن برای سوخت، ساخت سازههای چوبی و گاهی فروش استفاده میکردند. این مردم در مناطق گرمسیر درخت انگور، انار، مالته (پرتقال)، انجیر، چهارمغز (گردو) بهصورت سنتی میکاشتند؛[۱۶۵] اما امروزه باغداری مدرن در بیشتر مناطق رایج شده و در اکثر مناطق سیب، انواع زردآلو، بادام، شفتالو (هلو)، آلو، ناک (گلابی) و انواع توت، کاشته میشود و شهرت بالایی دارد. تحقیقات نشان میدهد که امروزه اکثر معیشت مردم ولایت دایکندی (استان هزارهنشین) به محصولات بادام وابسته است.[۱۶۶]
2. دامداری
پژوهشگران معتقدند که تا قبل از ۱۸۹۰م، دامداری یکی از منابع عمدۀ درآمد اقتصادی مردم هزاره بود. در آن دوران فئودالهای دایزنگی و یکهاولنگ بیش از ۶۹۰۰۰ رأس اسب برای سوارهنظام خود داشتند. هرچند امروزه نیز دامداری یک منبع درآمد این مردم است، اما رونق گذشته را ندارد. مردم هزاره حیواناتی مانند گوسفند، بز، گاو و شتر را برای بهرهوری از گوشت، پشم، پوست و شیر آن نگهداری میکنند. از نظر کارشناسان، از گذشته تا امروز مناطق هزارهنشین عمدهترین منطقۀ تأمینکنندۀ گوشت و روغن حیوانی مانند روغن زرد (ازحرارتدادن کره) و روغن دنبه (از آبکردن دنبۀ گوسفند) در افغانستان است. در گذشته مردم هزاره بیشترین و مرغوبترین چرم را تولید میکردند. دوغ و کشک مناطق هزارهنشین که در زبان محلی ارچی و قُروت گفته میشود، در افغانستان شهرت خاص دارد. مردم هزاره از اسب، الاغ، قاطر، شتر[۱۶۷] و گاو نر برای سوارکاری، حمل و نقل و انجام کارهای کشاورزی استفاده میکنند. در گذشته در مناطق هزاره علاوهبر آسیابهای آبی و بادی، آسیابهایی وجود داشت که توسط شتر، قاطر، الاغ و گاو میچرخید.[۱۶۸] بر اساس آماری که از سوی وزارت اقتصاد ارائه شده، امروزه ۳۶درصد فعالیت اقتصادی ولایت بامیان (مرکز هزارهجات) را دامداری پوشش میدهد.
در مناطق هزارهنشین بهدلیل زمستان طولانی، دامداری کار دشواری است. مردم هزاره در فصلهای بهار و تابستان دامهای خود را به چراگاهها میبرند؛ اما برای تغذیۀ زمستان آنها، گیاهان کوهی، اطراف جویبارها و چمنزارها را گردآوری و بعد از خشکشدن، بهطور معمول توسط حیوانات (گاو یا الاغ) خرد کرده همراه با کاه محصولات کشاورزی، ذخیره میکنند.[۱۶۹]
3. مرغداری و زنبورداری
در دودهۀ گذشته، صنعت مرغداری در میان هزارهها رواج یافته و طبق گزارشها در سالهای اخیر ولایت بامیان در تولید مرغ گوشتی به خودکفایی نزدیک شده است.[۱۷۰] در این بخش زنان با همکاری مؤسسات بینالمللی و نهادهای دولتی سهم قابل ملاحظه دارند.[۱۷۱] یکی از شغلهای جدیدی که زن و مردم هزاره به آن اشتغال دارند، زنبورداری است. عسل این مناطق با توجه به جغرافیای کوهستانی و تنوع گیاهی، از کیفیت بالایی برخوردار است.[۱۷۲]
4. معدنکاری
بر اساس تحقیقات، در قرن نزدهم میلادی مردم هزاره سنگ آهن و گوگرد را بهشکل ابتدایی استخراج کرده و برای نیازهای محلی ابزار کار و اسلحه میساختند و همیشه تلاش میکردند که از دید دیگران مخفی بماند. در مناطق هزارهنشین معادن بزرگ زغال سنگ وجود دارد. از نظر کارشناسان، افغانستان برای تولید زغال سنگ (دومین صنعت بزرگ کشور) به مناطق هزاره وابسته است.[۱۷۳] امروزه تعداد زیادی از این مردم به استخراج، غربال، بارگیری و حمل و نقل زغال سنگ مشغولاند. طبق گزارشها معدنچیان، روزانه ۱۲ تا ۱۵ ساعت در تونلهای خطرناک و بدون وسایل ایمنی و فنی مشغول به کاراند.[۱۷۴] بر اساس گزارشها در برخی مناطق هزارهنشین مواد ساختمانی مانند سنگ و ریگ جغل (شن) نیز استخراج میشود.[۱۷۵]
5. تجارت
تحقیقات نشان میدهد که در دورۀ بربرستان مردم این مناطق بیشتر به کار تجارتی و خدماترسانی به کاروانهای تجارتی مانند فروش و کرایهدادن مرکبهای بارکش، محل اقامت (کاروانسرا)، تهیۀ علوفه و غذا، تأمین نیروی امنیتی، پاسداری و راهنما، اشتغال داشتند.[۱۷۶] اما پس از این دوره تجارت رونق خود را از دست میدهد و تنها هزارههایی به معاملات تجارتی میپرداختند که در مسیر کاروانهای تجارتی و یا در مرزهای مناطق هزارهنشین حضور داشتند. مبادلات مردم هزاره کالا در مقابل کالا بود. از نظر کارشناسان مردم هزاره تولید اضافی را فقط بهمنظور تهیۀ ضرورتهای زندگی انجام میدادند و از این جهت به تجارت احساس نیاز نمیکردند.
طبق پژوهشهای انجامشده، در اواخر قرن ۱۹م، قیمت تمام کالاهای وارداتی مناطق هزارهها در یکسال بیشتر از 10هزار روپیۀ (واحد پول افغانی) نمیشد. تاجران هزاره، حیوانات، فرآوردههای حیوانی و دستبافتهای هزارگی را به شهرهای کابل، قندهار، غزنی، هرات، بلخ و قندوز و گاهی به خارج از افغانستان امروزی (خراسان و جنوب آسیای مرکزی) میبردند و در بدل پخته (پنبه)، نمک، برنج اعلی، چای، بوره (شکر)، ابریشم، کاغذ، اسب، حبوبات و روغن نباتی میگرفتند. تاجران ایران، هندوستان و آسیای مرکزی و دیگر شهرهای افغانستان که وارد قلمرو هزارهها میشدند، نخ، سوزن، وسایل آرایشی و زیورآلات زنانه، تنباکو، اسلحه، پارچههای پنبهای و ابزار کشاورزی میآوردند.
از نظر پژوهشگران بیشتر تجارت مناطق هزاره به دست دیگران بود و معدود تاجر هزاره، اشخاصی بودند که بهقصد سیاحت یا تجارت به کشورهای دیگر رفته و در آنجا مجبور میشدند که به تاجر تابع و کممایه تبدیل شوند.[۱۷۷] امروزه حضور خردهتاجران هزاره در شهرهای کوچک و بزرگ افغانستان پررنگتر از گذشته است اما در عرصۀ تجارت کلان نسبت به هر گروه قومی دیگر، حضور کمرنگ دارند.[۱۷۸]
بخش دیگر دادوستد مردم هزاره با صحرانشینان کوچی بود که با استفاده از زور محصول زراعتی هزاره را با قیمت اندک پیشخرید میکردند و در صورت عدم تهیۀ محصول، انسان هزاره مجبور به پرداخت قیمت بازار (چندبرابر قیمت پرداختی) میشد. در صورت عدمتوانایی، این محاسبۀ ناعدلانه تداوم پیدا میکرد تا این که دامها و زمین کشاورزی آنها را تصاحب میکردند. [۱۷۹]
6. شغلهای شهری و رسمی
پس از شکست قیام مردم هزاره در برابر عبدالرحمان هزارهها به مناطق دیگر افغانستان کوچ کردند و برای زندهماندن به کارهای سخت مانند سقوی (سقایی)، جوالیگری (حمّالی) کراچیوانی (گاریچی) و کارهای خانگی (شستورفت و نگهداری از اطفال) روی آوردند و کمکم به ساختمانسازی، خیاطی، رانندگی، لیلامی (فروش لباسهای دستدوم)، دستفروشی، نانوایی، نجاری و کار در کارخانهها مشغول شدند.[۱۸۰] حضور مردم هزاره در بخشهای ملکی (کشوری) و نظامی، همواره کمرنگ بوده است؛[۱۸۱] اما پس از رویکار آمدن نظام جمهوری اسلامی افغانستان، فرصت مردم هزاره برای حضور در بخشهای ملکی بهویژه آموزش و صحت و نظامی، افزایش یافت. همچنین زنان و مردان تحصیلکردۀ هزاره با مؤسسات بینالمللی و بخش خصوصی همکاری داشتند.[۱۸۲]
7. صنایع دستی
صنایع دستی مردم هزاره نماد ذوق، هنر و روحیه سازندگی این قوم است که نسل به نسل انتقال یافته است. زنان نقش مهمی در تولید و حفظ این صنایع دارند. طرحهای منحصربهفرد این صنایع، بازتابدهندۀ تاریخ و فرهنگ غنی هزارههاست که برای گردشگران جذابیت ویژهای دارد. امروزه بهدلیل نبود حامی و بازار، بخش زیادی از این هنرها در حال فراموشی است.[۱۸۳] صنایع دستی پس از کشاورزی و دامداری، سومین منبع درآمد هزارهها بوده است. از قرن ۱۳ تا ۱۹ میلادی، تولید صنایع سنتی بهویژه آهنگری در میان هزارهها رونق یافت. پس از شکست قیام ۱۸۹۳م در برابر عبدالرحمان خان، صنعتگران هزاره به مناطق دیگر تبعید شدند. در دوره امانالله خان نیز فشارها ادامه یافت و هزارهها مجبور به بازگشت به تولیدات ابتدایی شدند.[۱۸۴] در دو دهه اخیر، ورود کالاهای وارداتی و تغییر سبک زندگی، بسیاری از این صنایع را به حاشیه رانده است.[۱۸۵]
انواع صنایع دستی
-سوزندوزی: زنان هزاره با استفاده از نخ، مهره و پارچه، آثار هنری خلق میکنند.[۱۸۶] آنها برای لباس مردانه از پارچههای شایسته و تیترون و برای لباس زنانه از پارچههای رنگارنگ شالشری استفاده میکنند. این هنر شامل انواع مختلفی مانند خامکدوزی با نخ ابریشمی خام، گرافدوزی با نخهای رنگی محلی، و همچنین شیشهکاری، تاپهدوزی و سکهدوزی میشود.
از این هنر برای تزیین لباسهای مردانه و زنانه، وسایل خانه مانند پرده و سفره/ دسترخوان، و همچنین هدایای مراسم عروسی استفاده میشود. طرحهای سوزندوزی هزارهها شامل نقوش هندسی، گلها، طبیعت و گاهی حیوانات است که بهصورت تخیلی و بر اساس سلیقه شخصی ایجاد میشوند. زنان هزاره علاوهبر تولید برای مصرف شخصی، این محصولات را برای فروش و کسب درآمد نیز تولید میکنند.[۱۸۷]
-بافندگی: مردم هزاره با استفاده از مواد اولیۀ بومی فراوردههای مختلف چون قالی، گلیم، پارچه، جوال، خورجین، جوراب، دستکش، کلاه، شالگردن و ژاکت تولید میکنند. نمد و برک از دیگر فراوردههای بافندگی مردم هزاره است که شهرت جهانی دارد و در گذشته شاهان، خانها و ثروتمندان از آن استفاده میکردند. دستبافتهای هزارگی از پشم گوسفند، موی بز و شتر خودرنگ یا رنگآمیزیشده با رنگهای گیاهی، بافته میشود.[۱۸۸] کرباس نوع دیگر از دستبافتهای هزارگی است که از نخ پنبهای بافته میشد و از نظر محققان نخستین دستبافی بوده که مردم هزاره برای لباس زمستانی استفاده میکردند.[۱۸۹] هنرمندان هزاره تمام محصولات بافندگی خود را با بافت نقشهای اضافی، برش و رنگآمیزی، تزیین میکنند.[۱۹۰]
-حصیربافی: ساخت سبدهای مقاوم از شاخه درختان و نیهای حصیری به نام «چیغ» از دیگر هنرهای دستی این قوم است.[۱۹۱]
-زرگری و آهنگری: زرگری از هنرهای سنتی هزارهها بود که شامل ساخت زیورآلات نقره و طلا مانند انگشتر، گردنبند، دستبند و آویزهای زینتی میشود و در ادبیات عامیانۀ این مردم بازتاب زیاد پیدا کرده است. زرگران از سنگهای قیمتی برای تزیین آثار خود استفاده میکنند. این زیورآلات بهویژه در مراسم عروسی و جهیزیه اهمیت ویژهای دارند.[۱۹۲] در آهنگری سنتی، هزارهها ابزار کشاورزی و سلاحهای سرد و گرم میساختند. آهنگران با ابزارهای سنتی مانند پتک و سندان کار میکردند و برخی بهصورت دورهگرد به روستاها سفر میکردند تا ابزارها را تولید یا تعمیر کنند. این هنر با حکاکی و تزیین همراه بود.[۱۹۳]
-سفالگری و چرمگری: چرمگری از صنایع مهم هزارهها است که با اقتصاد دامپروری آنها پیوند دارد. این هنر شامل ساخت انواع پاپوشهای چرمی مانند چارُق و سوگول برای مردم عادی و چاموش برای ثروتمندان بوده است. در حالحاضر نیز دمپاییهای سنتی مانند «چپلی کیروبَن» (ترکیب چرم و لاستیک) و «کِیرُو» (با کف چوبی و بند چرمی) در میان مردم محبوبیت دارد.[۱۹۴] از چرم برای ساخت پوستین (کاپشن گرم از پوست حیوانات)، کلاه، کیف، کمربند، زین اسب و مشک (ظرف نگهداری دوغ) استفاده میشود.[۱۹۵] در سفالگری هزارهها، زنان با مهارت خاصی از گل رس مخلوط با کاه و موی بز ظروفی مانند خُمره (قابلمه)، پیاله و کوزه میسازند. پس از آمادهسازی و خشکشدن، این ظروف در کورههای محلی بهنام «پاجَم/پَجَم» پخته میشوند. این فرآیند سنتی نشاندهندۀ تخصص و ظرافت کار هنرمندان هزاره است.[۱۹۶]
-مسگری و نجاری: مسگری یکی از صنایع دستی هزارهها است که با استفاده از وسایل سنتی، ظروفی مانند دیگ، چایجوش، پیاله و دیگر انواع ظرفها تولید میکند. مسگران از مس استخراجشده از معادن محلی استفاده کرده و سطح محصولات را با قلائی، معروف به سفیدکاری، پوشش میدهند. نجاری نیز از دیگر صنایع دستی هزارهها محسوب میشود که نجاران با ابزارهای سنتی، محصولات چوبی مانند اُرسی (پنجره)، دروازه، صندوق و وسایل تزیینی میسازند. نجارهای هزاره آثار خود را با کندهکاری و نقاشی تزیین کرده و چوبهای مورد نیاز را از درختان محلی تهیه میکنند.[۱۹۷]
چالشهای اقتصادی مردم هزاره
شرایط کوهستانی و دورافتادگی جغرافیایی، نبود ارتباط با دیگر شهرها، فقدان ثبات سیاسی، بیعدالتی، حضور کوچیها،[۱۹۸] تعصبات مذهبی، سیاست انزواگرایانۀ میران هزاره و عدم اعتماد به تاجران غیر هزاره و شیعه،[۱۹۹] زمستان سرد و طولانی، نبود امکانات بهویژه سردخانه برای نگهداری محصولات کشاورزی و باغداری و وسایل فرآوری لبنیات، عدم توجه حکومت مرکزی، خشکسالی، نبود بازار مناسب و نبود سیاستگذاری مشخص را از جمله چالشهای عمده در برابر توسعۀ اقتصادی و اشتغال در مناطق هزارهنشین است.[۲۰۰] به نظر کارشناسان برنامهریزی دقیق و مناسب از سوی دولت و نهادهای حامی برای توسعه کشاورزی، دامداری، صنایع دستی و معدنکاری در مناطق هزارهنشین، در کنار استفادۀ بهینه از منابع موجود، موجب دسترسی افراد آسیبپذیر بهویژه زنان به اشتغال،[۲۰۱] جلوگیری از مهاجرتهای بیرویه، تقویت روابط ملت و دولت، رفاه اجتماعی، توزیع عادلانۀ منابع،[۲۰۲] رشد صنعت گردشگری و توسعۀ پایدار میشود.[۲۰۳]
قیامها و جنشهای اجتماعی هزارهها
تاریخ روابط هزارهها با حکومتهای مرکزی افغانستان نشاندهندۀ دورهای از خودمختاری نسبی تا سرکوب سازمانیافته است. پیش از حکومت عبدالرحمان، مناطق هزارهنشین تحت نظام ملوکالطوایفی اداره میشد و از استقلال داخلی برخوردار بود، اگرچه احمدشاه درانی و جانشینان وی بارها تلاش ناموفقی برای فتح این مناطق انجام داد. با تثبیت قدرت عبدالرحمان، سیاستهای سرکوبگرانهای شامل نظام مالیاتی ظالمانه مانند گرفتن نیمی از محصولات کشاورزی، مالیات بر دامداری و صنایع و حتی مالیات سرانه، محدودیتهای شغلی و ممنوعیت تصدی مناصب دولتی برای هزارهها اعمال شد. این دوره همچنین شاهد توهین به مقدسات مذهبی هزارهها، تحمیل فقه حنفی و محرومیت گستردۀ آنها از حقوق سیاسی و اجتماعی بود. چنین شرایطی بهتدریج موجب شکلگیری قیام و جنبشهای اعتراضی شد که ریشه در ستم روزافزن مالیاتی، تبعیض مذهبی و محرومیت از حقوق اساسی داشت و در نهایت به ایجاد جنبش سیاسی و مقاومت هزارهها در چند مرحلۀ تاریخی منجر شد.[۲۰۴]
مراحل تاریخی قیامها وجنبشهای اجتماعی هزارهها
مرحله اول؛ قیام هزارههای شیخعلی
جنبش هزارههای شیخعلی به دهۀ ۱۸۸۰م بازمیگردد. این حرکت اعتراضی در ابتدا ماهیتی خودجوش و فاقد سازماندهی منسجم داشت و تنها در منطقۀ شیخعلی از ساختاری بهنسبت منظم برخوردار بود. ساکنان درۀ غوربند که بهطور عمده از هزارههای شیخعلی تشکیل میشدند، تا پیش از سالهای ۱۸۸۱-۱۸۸۲م علاوهبر تأمین امنیت منطقه، در مواقع ضروری نیروهای مسلح و تجهیزات در اختیار دولت مرکزی قرار میدادند. تنشها زمانی آغاز شد که دولت مرکزی برای اثبات وفاداری مردم، رهبران محلی از جمله سیدجعفر را بهعنوان گروگان به کابل منتقل کرد. این اقدام به همراه اختلافات فرقهای بین شیعیان و سنیهای منطقه و سیاستهای سرکوبگرانۀ عبدالله خان، حاکم محلی، موجب شعلهور شدن نارضایتیها شد. در ۱۸۸۸م با بهرهگیری از اختلافات داخلی اسحاقخان با عبدالرحمان، برخی قبایل شیخعلی دست به قیام زدند، اما این حرکت بهدلیل تفرقهافکنیهای حکومت و مجازاتهای جمعی به سرعت سرکوب شد. پیامد این قیام مردمی اعدام ۲۳ تن از رهبران، تبعید بسیاری از ساکنان و اسکان کوچیهای پشتون در منطقه بود.[۲۰۵] اگرچه جنبش شیخعلی نتوانست به اهداف خود دست یابد، اما بهمثابۀ نخستین مقاومت سازمانیافتۀ هزارهها در برابر حکومت عبدالرحمان، الهامبخش حرکتهای بعدی شد.[۲۰۶]
مرحله دوم؛ قیام عمومی هزارهها (دهه ۱۸۹۰ میلادی)
1. اشغال نظامی و سیاستهای سرکوبگرانه
عبدالرحمان خان در فاصلۀ سالهای ۱۸۸۰م تا ۱۸۹۱م موفق به اشغال مناطق مستقل هزارهجات شد. این پیروزیها بیشتر بهدلیل ظلم فئودالهای محلی و نارضایتی عمومی هزارهها حاصل شد، نه بهدلیل قدرت نظامی حکومت مرکزی. با این حال، هزارهها به زودی دریافتند که حکومت جدید نه تنها از ستم فئودالها نکاسته، بلکه خود به عامل جدیدی برای سرکوب تبدیل شده است. سیاستهای عبدالرحمان شامل خلع سلاح گسترده، تبعید رهبران مذهبی و سیاسی و جایگزینی حاکمان پشتون (از جمله عبدالقدوس خان) بود. فرآیند خلع سلاح با خشونتهای نظامی همراه شد و به بهانۀ جمعآوری اسلحه، مردم مورد شکنجههای بیرحمانه از جمله داغکردن با سنگهای داغ، کشیدن با اسب و حملۀ سگهای گرسنه قرار گرفتند.
2. تشکیل جنبش مقاومت و اتحاد تاریخی
در واکنش به این سرکوبها، جنبش مقاومت هزارهها در ۱۸۹۲م شکل گرفت. میر محمد عظیمبیگ، از فرماندهان پیشین حکومتی، به صفوف معترضان پیوست و با تشکیل «جرگه اوقول»، اتحاد بیسابقهای بین طوایف هزاره ایجاد کرد. این اتحاد منجر به تصرف مناطق استراتژیک، فرار مأموران دولتی و پیوستن سربازان هزاره در ارتش حکومت به معترضان شد. مقاومت هزارهها چنان مؤثر بود که نیروهای حکومتی را به عقبنشینی واداشت و حتی پایتخت را بهطور موقت به پغمان منتقل کردند. عبدالرحمان که از شکستهای نظامی ناامید شده بود، به سیاستهای مذهبی متوسل شد و با صدور فتواهای تکفیر از علمای سنی، جنگ را به «جهاد مقدس» علیه هزارهها تبدیل کرد. این فتواها کوچیهای پشتون را برای تصرف زمینهای هزارهجات تحریک کرد و موجی از خشونتهای فرقهای را به راه انداخت.
3. پایان مقاومت و پیامدهای آن
با وجود مقاومت شدید، هزارهها بهدلیل کمبود منابع، قحطی و اختلافات داخلی مجبور به مذاکره شدند. در ۱۸۹۳م نمایندگان هزاره با عبدالرحمان صلح کردند، اما جامعۀ هزاره به سه گروه تقسیم شد: متعهدین به حکومت، مهاجران به هند بریتانیایی و مقاومتکنندگان تا پای جان. شکست نهایی جنبش ناشی از عوامل متعددی بود؛ از جمله نبود رهبری متمرکز، برتری نظامی حکومت با حمایت بریتانیا و اختلافات قبیلهای. این مرحله از جنبش، برخلاف قیام محدود شیخعلی، نخستین جنبش سراسری هزارهها با هدف سرنگونی حکومت مرکزی بود که توانست حمایت گروههای دیگر از جمله ازبکهای میمنه را جلب کند. اگرچه جنبش شکست خورد، اما پایهای برای مقاومتهای بعدی شد.[۲۰۷]
مرحلۀ سوم؛ قیام گاوسوار
قیام موسوم به «گاو سوار» بهعنوان سومین مرحله از مقاومت هزارهها در برابر ستم سیستماتیک حکومت کابل شکل گرفت. عامل اصلی این قیام، تحمیل مالیاتهای سنگین، بهویژه «حوالۀ روغن حیوانی»، بر جامعۀ هزاره بود که در پی کمبود روغن نباتی و فساد اداری، به جای تأمین منابع جایگزین، به مردم این قوم تحمیل شد. براساس قوانین دولتی، مردم موظف بودند به در برابر هر رأس دام، مقدار مشخصی روغن زرد پرداخت کنند، اما مأموران با بهانۀ «ضایعات حمل و نقل»، مقادیر بیشتری میگرفتند. این سیاست همراه با مالیاتهای دیگر نظیر «خسبری» (مالیات بر زمینهای کشاورزی)، «شاخپولی» (مالیات بر حیوانات)، «گندمگُدام» (نوعی مالیات سراسری)، «کلهپولی» (مالیات بر انسان) و «سرچربی بیبی و ملکه» (نوعی مالیات برای مصارف خانواده شاهی) فشار اقتصادی بیسابقهای بر هزارههای تحت ستم وارد ساخت و موجبات فرار بسیاری از روستاها را فراهم آورد.
ابراهیم گاو سوار با مشاهدۀ این ستمها، ابتدا از طریق شکایت به مراجع حکومتی اقدام کرد، اما با بیتوجهی و زندان مواجه شد. وی سپس با سازماندهی مقاومت مسلحانه، به قلعۀ نظامی «القان» حمله و دولت را وادار به مذاکره کرد. حکومت مرکزی با ترس از گسترش قیام، با وعدههای نظیر لغو مالیات، ساخت مدارس و کلینیکها و برکناری محمدهاشم خان (نخستوزیر وقت)، بهطور موقت تن به مصالحه داد. اگرچه قیام گاوسوار به ظاهر پایان یافت، اما زمینۀ همگرایی گستردهتر میان گروههای عدالتخواه، از جمله تلاشهای بعدی سید اسماعیل بلخی و متحدان وی را فراهم ساخت.[۲۰۸]
مرحلۀ چهارم؛ مقاومت ملی هزارهها (دهۀ 1970 میلادی)
هزارهها که بخش عمدۀ شیعیان افغانستان را تشکیل میدهند، بهدلیل تمرکز در مناطق کوهستانی مرکزی (هزارهجات)، از اهمیت استراتژیک برخوردار بودند. این منطقه هم بهعنوان گره ارتباطی و هم پناهگاهی امن در برابر حملات نظامی نقش کلیدی در مقاومت ایفا میکرد. با رویکار آمدن حکومت مارکسیستی طرفدار شوروی پس از کشتهشدن داود خان، نخستین رییس جمهور افغانستان، اصلاحات سریعی اجرا شد که با مخالفت مردم رو به رو شد. ترس از تضعیف اسلام و برخورد خشونتآمیز حکومت با معترضان، بهویژه علیه اقلیتهای قومی و مذهبی مانند هزارهها، موجب تشدید ناآرامیها شد. هزارهها که سالها تحت ستم حاکمان پشتون بودند، این بار نیز هدف سرکوب قرار گرفتند.
1. قیامهای مردمی و گسترش مقاومت
نخستین قیام سازمانیافته علیه حکومت کمونیستی و دستنشاندۀ شوروی از هزارجات، یعنی در درهصوف آغاز و به یک خیزش ملی در سراسر کشور تبدیل شد. هزارههای درهصوف در 27 بهمن 1357ش نیروهای حکومتی را اخراج و معادن زغالسنگ را تصرف کردند. نیروهای حکومتی با خشونت تمام به مقابله پرداختند و طی 10روز درگیری، شمار زیادی از غیرنظامیان را قتلعام کردند. این قیام به مناطق دیگر از جمله دهن غوری، جنگل اوغلی، شولگره، پشتبند و چهارکنت گسترش یافت. در 18 فروردین 1358ش، مردم دایکندی نیز به پا خاستند. تا 1982م، بیشتر مناطق هزارهجات بهجز مرکز بامیان آزاد شد و تحت کنترل مجاهدین محلی قرار گرفت.
2. تشکیل شورای اتفاق و سازماندهی مقاومت
در این دوره، «شورای اتفاق» (حکومت محلی و خودمختار) به رهبری «سید علی بهشتی» (یک روحانی برجسته) تشکیل شد و مقاومت را در هزارهجات سازماندهی کرد. علاوهبر این، اعتراضات شهری نیز گسترش یافت؛ از جمله تظاهرات خونین 3 حوت 1358ش هزارهها و شیعیان در کابل که یکی از بزرگترین اعتراضات ضدحکومتی بود.
3. دستاوردهای قیام مرحلۀ چهارم
قیام ملی هزارهها بهعنوان یکی از موفقترین نمونههای مبارزۀ مردمی در جهان شناخته میشود. این دوره موجب افزایش آگاهی سیاسی و اجتماعی هزارهها شد و مفاهیمی مانند «هویت قومی» ،«خودمختاری» و «عدالت اجتماعی» را تقویت کرد. همچنین، ساختارهای سنتی قبیلهای جای خود را به نهادهای مدرنتر مانند احزاب و سازمانهای سیاسی داد.
حکومت کمونیستی، برخلاف گذشته، با حذف تبعیضهای قومی و مذهبی، فرصتهایی برای مشارکت هزارهها در عرصههای سیاسی و نظامی فراهم کرد. در 1987م نخستین نشست سراسری هزارهها تشکیل شد که گامی مهم در رسمیتیافتن حقوق این قوم محسوب میشد. هزارهها برای نخستینبار پس از 250 سال به مقاماتی مانند «نخستوزیری» و «معاونت دولت» دست یافتند.[۲۰۹]
مرحلۀ پنجم؛ جنبش عدالتخواهی و مقاومت غرب کابل (دهۀ 1990 میلادی)
هزارهها در طول تاریخ افغانستان همواره قربانی تبعیضهای قومی و مذهبی بودهاند. پس از سقوط رژیم کمونیستی و تشکیل دولت اسلامی مجاهدین، بار دیگر از مشارکت عادلانه در قدرت محروم شدند. این امر موجب شکلگیری جنبش عدالتخواهی به رهبری عبدالعلی مزاری، دبیر کل «حزب وحدت اسلامی» شد که خواستار احقاق حقوق سیاسی، اجتماعی و مذهبی هزارهها بود.
1. تشکیل حزب وحدت اسلامی
پس از چندین دهه تلاش برای اتحاد میان گروههای شیعه و هزاره، سرانجام در 1366ش شورای ائتلاف اسلامی افغانستان تشکیل شد که مقدمهای برای تأسیس حزب وحدت اسلامی در 1368ش بود. این حزب با هدف وحدت گروههای مختلف سیاسی هزارهها و شیعیان و مبارزه برای عدالت اجتماعی، مشارکت سیاسی برابر و پایان تبعیض نظاممند علیه هزارهها پدید آمد.
2. مقاومت غرب کابل و نقش عبدالعلی مزاری
مقاومت سازمانیافتۀ هزارهها در غرب کابل (1371-1373ش) نقطۀ عطفی در تاریخ مبارزات این قوم بود. عبدالعلی مزاری، بهعنوان رهبر کاریزماتیک این جنبش، خواستار رسمیتیافتن مذهب شیعه، تغییر ساختارهای تبعیضآمیز اداری و تقسیمات کشوری و مشارکت سیاسی عادلانۀ همۀ اقوام شد. وی با استناد به تاریخ پر ستم افغانستان، بهویژه دوران عبدالرحمان خان، بر ضرورت پایاندادن به ستم سیستماتیک علیه هزارهها تأکید کرد.
3. عدالت اجتماعی بهعنوان دال مرکزی جنبش
جنبش عدالتخواهی هزارهها بر محور «عدالت اجتماعی» شکل گرفت و مفاهیمی مانند «مقاومت در برابر تبعیض»، «وحدت ملی» و «احیای هویت قومی-مذهبی» را دربرمیگرفت. مزاری با تکیه بر آرمانهای انسانی، خواستار نظام فدرال و عادلانه در افغانستان بود و بر این باور بود:
- حقوق سیاسی باید بر اساس جمعیت هر قوم تعیین شود.
- تاریخ ظلم علیه هزارهها نباید تکرار گردد.
- تفاهم میان اقوام تنها راه حل بحران افغانستان است.
4. پیامدها و تأثیرات جنبش
جنبش عدالتخواهی موجب افزایش نقش هزارهها در معادلات سیاسی و الهامبخش نسلهای بعدی برای ادامۀ مبارزه در راه برابری و آزادی شد. آرمانهای این جنبش از جمله عدالتخواهی و مقاومت در برابر ظلم، ادبیات جدید را خلق کرد و تا امروز در افکار عمومی هزارهها زنده مانده و به بخشی از هویت جمعی آنان تبدیل شده است.[۲۱۰]
مرحلۀ ششم؛ مقاومت در برابر طالبان
در دورۀ نخست حاکمیت طالبان، مناطق هزارهنشین افغانستان به کانون مقاومت در برابر این گروه تبدیل شد. این مقاومت سازمانیافته که بهطور عمده تحت رهبری حزب وحدت اسلامی صورت میگرفت، در دو جبهه اصلی متمرکز بود.
در مناطق مرکزی هزارهجات، بهویژه بامیان که به مقر اصلی حزب وحدت اسلامی تبدیل شده بود، نیروهای مقاومت با بهرهگیری از موقعیت استراتژیک مناطق کوهستانی، خطوط دفاعی مستحکمی در محور بامیان-یاکاولنگ ایجاد کردند. این مقاومت که نزدیک به سه سال به طول انجامید، با وجود محاصره اقتصادی و نظامی سنگین طالبان، موفق شد موجودیت سیاسی و نظامی جامعه هزاره را حفظ کند. درگیریهای شدید در مناطق پنجاب، ورس، بهسود و کوهستان، نمونههای بارزی از این پایداری به شمار میروند.[۲۱۱] در اریخ ۱۹ جدی ۳۷۹ش طالبان بعد از پیروزی در برابر نیروهای حزب وحدت در بامیان، اقدام به «کشتار جمعی غیرنظامیان» در ولسوالی یکاولنگ کردند. سازمان عفو بینالملل در گزارشی، شمار قربانیان را بیش از ۳۰۰ نفر اعلام کرد.[۲۱۲]
در جبهه شمالی، دره صوف سمنگان به نماد مقاومت و محل استقرار نیروهای حزب وحدت اسلامی تحت فرماندهی محمد محقق تبدیل شد. این منطقه بهعنوان تنها بخش از شمال افغانستان که طالبان هرگز نتوانستند آن را به کنترل کامل درآورند، نقش حیاتی در تجدید قوای جبهه مقاومت شمال ایفا کرد.[۲۱۳]
این مقاومت سرسختانه دستاوردهای تاریخی مهمی به همراه داشت. علاوهبر حفظ موجودیت سیاسی جامعه هزاره، هسته اولیه ائتلاف ضد طالبان را تشکیل داد و زیرساختهای لازم برای عملیاتهای بعدی را فراهم آورد.[۲۱۴] پایداری هزارهها در این دوره، مانع اصلی از تسلط کامل طالبان بر افغانستان شد و نقش تعیینکنندهای در سقوط نهایی این گروه و شکلگیری نظام سیاسی جدید پس از سال ۲۰۰۱م ایفا کرد و ظرفیتهای سازمانی و رزمی جامعه هزاره را به اثبات رساند و موقعیت آنان را در معادلات سیاسی افغانستان تقویت کرد.[۲۱۵]
مرحلۀ هفتم؛ جنبش تبسم
بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی افغانستان مبارزات مدنی و سیاسی هزارههای برای احقاق حقوق شهروندی و سیاسی ادامه پیدا کرد و در این میان رخدادهای امنیتی و سیاسی باعث حرکتهای اعتراضی هزارهها در برابر حکومت شد که از میان آنها دو حرکت اعتراضی توجه مردم افغانستان و جامعۀ جهانی را بهصورت کمسابقه جلب کرد. این حرکات اعتراضی بهنام جنبش تبسم و جنبش روشنایی معروف شد:
قتل فجیع شکریه تبسم: در یکی از تاریکترین وقایع تاریخ معاصر افغانستان، «شکریه تبسم»، دختربچۀ بیگناه هزاره، همراه با شش هموطنش در مسیر غزنی به قندهار توسط گروهی مسلح ربوده شدند. تبسم و همراهان او در هفتم مهر 1394ش در راه غزنی به قندهار، در منطقۀ رَسنَه از توابع ولسوالی گیلان ولایت غزنی توسط گروهی از تروریستها ربوده شدند.[۲۱۶] ربایندگان این هفت نفر را در ۱۶ بان 1394ش، سربریدند.[۲۱۷]این جنایت هولناک، خشم عمومی را برانگیخت و موجی از اعتراضات سراسری را در افغانستان و جهان به دنبال داشت که به «جنبش تبسم» معروف شد.
واکنشهای گسترده: مردم افغانستان بهویژه هزارهها در واکنش به این فاجعه، در تاریخ ۲۰ آبان ۱۳۹۴ش بهصورت خودجوش و میلیونی در خیابانهای کابل و دیگر شهرها تجمع کردند. در کابل، معترضان مسیری بیش از ۱۰کیلومتر از غرب شهر تا دروازههای ارگ ریاست جمهوری را پیاده پیمودند.[۲۱۸] این حرکت، به بزرگترین اعتراض مدنی تاریخ افغانستان تبدیل شد که خواستار عدالت برای قربانیان و پایان بخشیدن به خشونتهای قومی بود.[۲۱۹]
موضع مقامات: اشرف رییسجمهور افغانستان با برگزاری جلسهای فوقالعاده، این جنایت را محکوم و وعده پیگیری جدی داد.[۲۲۰] مجلس نمایندگان نیز با صدور بیانیهای، عاملان این حادثه را دشمن تمام اقوام افغانستان خواند.[۲۲۱] سازمان ملل متحد از طریق دفتر یوناما در کابل، این رویداد را بهعنوان «جرم جنگی» محکوم کرد.[۲۲۲]
بازتابهای فرهنگی و اجتماعی: این واقعه تأثیر عمیقی بر ادبیات و هنر افغانستان گذاشت. شاعران و نویسندگان با خلق آثار متعدد، درد مشترک مردم را به تصویر کشیدند. شعر بشیر رحیمی با مطلع «چگونه شمع برای تو میتوان افروخت» از جمله ماندگارترین این آثار است.[۲۲۳] در فضای مجازی نیز موجی از همبستگی شکل گرفت و تصویر شکریه تبسم به نماد مبارزه با ظلم تبدیل شد. رسانههای داخلی و بینالمللی به صورت گسترده به این موضوع پرداختند.[۲۲۴]
یادبود و پیامدها: در روستای پاتوی السوالی جاغوری، زادگاه شکریه، بر مزار شهدای این حادثه در زابل، «منار یادبودی» با عکس هفت شهید ساخته شد. جنبش تبسم به نمادی پایدار از: مظلومیت هزارهها، قدرت اعتراضات مدنی و مطالبۀ عدالت اجتماعی در افغانستان تبدیل شد.[۲۲۵]
مرحلۀ هشتم؛ جنبش روشنایی
- در ۱۳۹۵ش دولت افغانستان به ریاست اشرف غنی، برخلاف پیشنهاد کارشناسی شرکت آلمانی «فیشنر»، مسیر انتقال خط برق ۵۰۰ کیلوولت از ترکمنستان به کابل را از سالنگ به جای مسیر امنتر بامیان و میدان وردک تصویب کرد.[۲۲۶] این تصمیم که به حذف مناطق هزارهنشین از مسیر توسعه متهم شد، با اعتراضات گستردهای از سوی جامعۀ مدنی، دانشگاهیان، احزاب سیاسی و نمایندگان پارلمان مواجه شد. معترضان این اقدام را تبعیض سیستماتیک علیه هزارهها دانستند.[۲۲۷]
- در ۲ مرداد ۱۳۹۵، تظاهرات آرامی در غرب کابل برگزار شد.[۲۲۸] دولت با بستن مسیرهای اصلی، معترضان را به سمت میدان دهمزنگ هدایت کرد.[۲۲۹] در پایان مراسم، هنگامی که شرکتکنندگان در حال برپایی چادرهای تحصن بودند، انفجار مهیبی توسط یک مهاجم انتحاری رخ داد. این حمله که توسط گروه داعش مسئولیت آن بر عهده گرفته شد، منجر به شهادت ۹۰ نفر و زخمی شدن بیش از ۴۰۰ تن از معترضان (جوانان تحصیلکرده هزاره) شد.[۲۳۰]
- سازمان ملل متحد (یوناما) این حمله را هدفمند علیه یک قوم و مذهب خاص محکوم کرد.[۲۳۱] اشرف غنی روز ۳ مرداد را ماتم ملی اعلام و میدان دهمزنگ را به «میدان شهدا» تغییر نام داد.[۲۳۲] معترضان و خانوادههای شهدا، قصور دولت در تأمین امنیت را محکوم و خواستار تحقیقات بینالمللی شدند.[۲۳۳]
- گلزار شهدای روشنایی در غرب کابل (پای کوه قوریغ) به عنوان آرامگاه شهدا و نماد مقاومت طراحی شد. یادمان سنگی در مصلی شهید مزاری برای شهدای ناشناس ساخته شد.[۲۳۴] این رویداد در ادبیات، موسیقی و هنر بازتاب یافت.[۲۳۵]
- شهدای روشنایی به نماد مبارزه برای عدالت اجتماعی و حقوق برابر در افغانستان تبدیل شدند. این جنبش که اعتراضی به تبعیض در توسعه بود، خواستار بازتعریف ساختارهای ناعادلانه حکومت مرکزی شد. امروز، نام «روشنایی» یادآور مقاومت مدنی هزارهها در برابر ستم تاریخی و تلاش برای افغانستانی عادلانه است.[۲۳۶]
مهاجرت هزارهها
مهاجرت هزارهها از مهمترین تحولات اجتماعی افغانستان معاصر بوده و ریشه در سیاستهای تبعیضآمیز دورۀ عبدالرحمان خان دارد.[۲۳۷] این روند که با نسلکشی و کوچ اجباری آغاز شد، در دورههای مختلف تاریخی از جمله حکومت کمونیستی، جنگهای داخلی و حاکمیت طالبان تداوم یافته است.[۲۳۸]
عوامل مهاجرت هزارهها
پس از نسلکشی و کوچ اجباری هزارهها توسط عبدالرحمان خان، مهمترین عواملی که باعث مهاجرت آنها شد، عبارتند از:
- اختناق شدید سیاسی و ایدئولوژیکی؛ حاکمان افغانستان از بدو تأسیس این کشور برای رسیدن به اهداف خود، بسیاری از آگاهان دینی و پیروان یک مذهب را نابود و حذف میکردند.[۲۳۹] همچنین برخی از حاکمان، مبارزۀ شدیدی را با دین و آموزههای مذهبی آنها، آغاز و نمادهای کمونیستی را جایگزین نمادهای اسلامی کردند.[۲۴۰] در چنین جامعهای فرصت زندگی و دینداری از مردم سلب شده بود و نجاتیافتگان از کشتارهای رژیم کمونیستی، چارهای جز مهاجرت نداشتند و بسیاری از هزارهها، مسیر ایران را انتخاب کردند.[۲۴۱]
- حفظ مذهب؛ حضور ارتش شوروی در افغانستان سبب شد که جمع زیادی از هزارهها برای حفظ مذهب خود به کشورهای همسایه از جمله ایران مهاجرت کنند. همچنین در پی درگیرهایی که با بمباران شهرها و روستاهای زیادی مورد حمله قرار میگرفت، گروههای بیشتری از هزارهها بهخاطر از دست دادن فرصتهای زندگی خود راه مهاجرت را در پیش گرفتند.[۲۴۲]
- جنگ و فشارهای داخلی؛ در دورۀ جنگهای داخلی و سلطۀ طالبان، مهاجرتگروهی هزارهها، شدت گرفت. با درگیریهای داخلی که در دورۀ مجاهدین آغاز شد، بیش از ۳۰ هزار کشته و ۵۰۰ هزار آواره بر جای گذاشت. هزارهها در دو مرحله روی کارآمدن گروه طالبان در افغانستان، برای زنده ماندن مجبور به مهاجرت شدند.[۲۴۳] جا به جاییهای ناشی از ناامنی و تسلط گروههای افراطی و هجوم سیلآسای کوچیها در سالهای اخیر، برخی عوامل این نوع مهاجرت است.[۲۴۴]
انواع و الگوهای مهاجرت
مهاجرت هزارهها در دو شکل عمده داخلی و خارجی صورت پذیرفته است. مهاجرت داخلی بهطور عمده شامل جا به جایی از مناطق مرکزی به شهرهای بزرگ بوده،[۲۴۵] در حالی که مهاجرت خارجی به کشورهای همسایه و سپس به سایر نقاط جهان گسترش یافته است. موجهای مختلف مهاجرت از دورۀ عبدالرحمان تاکنون، الگوهای متفاوتی داشته است که آخرین آن پس از سقوط جمهوری اسلامی افغانستان در ۱۴۰۰ش رخ داده است.[۲۴۶]
پراکندگی جغرافیایی مهاجرت هزارهها
هزارهها بهدلیل وضعیتسیاسی، اجتماعی و اقتصادی ناپایدار افغانستان و احساس ناامنی به قارهها و کشورهای مختلف جهان، مهاجرت کرده و پراکندگی آن به شکل زیر است: کویتۀ پاکستان بیش از یکمیلیون هزاره؛ ایران تا سال ۲۰۱۴م بیش از یکمیلیون؛ آلمان تا سال ۲۰۱۵م حدود ۴۰هزار؛ ترکیه تا سال ۲۰۱۶م، حدود ۴۶هزار؛ اتریش تا سال ۲۰۱۵م، حدود ۲۲هزار؛ استرالیا تا سال ۲۰۱۶م حدود ۲۲هزار (آنها سازمانی بهنام «شورای هزارههای استرالیا» ایجاد کردهاند)؛ سوئد حدود ۵۰ هزار؛[۲۴۷] سوریه تا سال ۲۰۱۵م حدود ۱۴هزار؛ بریتانیا تا سال ۲۰۱۵م حدود ۱۲ هزار؛ ایالاتمتحده آمریکا حدود ۱۰هزار؛ هلند حدود ۹هزار؛ کانادا بیش از ۴هزار؛[۲۴۸] دانمارک تا سال ۲۰۱۵م بیش از ۵هزار.[۲۴۹]
این آمار از توزیع و پراکندگی جمعیت هزارههای مهاجر در سراسر جهان تا ۲۰۱۶م است؛ اما بیشترین مهاجرت هزارهها در ۲۰۲۱م به بعد انجام شده است. پس از سقوط نظام جمهوری اسلامی افغانستان، مهاجرت هزارهها بهسمت کشورهای همجوار، اروپا و آمریکا افزایش یافته است.[۲۵۰]
پیامدها و تأثیرات اجتماعی-فرهنگی
مهاجرت هزارهها تأثیرات عمیقی بر ساختار اجتماعی این قوم داشته است. از یک سو موجب رشد آگاهیهای سیاسی و اجتماعی شده و از سوی دیگر چالشهای هویتی جدیدی ایجاد کرده است. تحصیلات عالی، حضور زنان در عرصههای اجتماعی و شکلگیری نهادهای مدنی از دستاوردهای مثبت این مهاجرتها بوده، در حالی که گسست نسلی و تغییر در الگوهای فرهنگی از چالشهای پیش رو است. این تحولات هم بر جامعۀ هزاره و هم بر کشور میزبان تأثیرات قابل توجهی گذاشته است.[۲۵۱]
هزارههای خارج از افغانستان
1. هزارههای شبه قارۀ هند
پیش از دهۀ ۱۲۷۰ش شمار قابل توجهی از هزارهها در مشاغل نظامی و تجاری در هند بریتانیایی فعالیت داشتند. پس از حملات عبدالرحمان، گروههای بزرگی از هزارههای غزنی، بهسود و قندهار به کویته پناه بردند. امروزه جوامع هزاره در شهرهای مختلف پاکستان از جمله پاراچنار، کراچی، حیدرآباد و لورالایی پراکنده هستند. دولت پاکستان در ۱۹۶۲م بهطور رسمی هزارهها را بهعنوان یکی از اقوام این کشور به رسمیت شناخت. [۲۵۲]
از چهرههای شاخص هزاره در پاکستان میتوان به ژنرال محمدموسی (معروف به موسیخان هزاره) و قاضی فایز عیسی اشاره کرد که در ۲۰۲۳م به ریاست دادگاه عالی پاکستان منصوب شد.[۲۵۳] نیاکان قاضی عیسی از هزارههایی بودند که در دورۀ عبدالرحمان خان به هند مهاجرت کرده بودند. هزارههای کویته از دهه ۱۹۸۰م تاکنون هدف حملات خشونتآمیز و تروریستی بودهاند.[۲۵۴]
2. هزارههای ایران
حضور هزارهها در ایران به دورۀ نادرشاه افشار بازمیگردد که گروههایی از آنان را در مناطق مرزی مستقر کرد. این جوامع بعدها در ساختار نظامی زندیان و قاجاریه نیز نقش ایفا کردند.[۲۵۵] محمدیوسف خان هزاره (صولت السلطنه) از چهرههای برجستۀ هزارههای ایران بود که در دورۀ مشروطیت فعالیت داشت. دولت وقت ایران، وی را در ۱۳۱۱ش تبعید و املاکش را مصادره کرد. پس از سقوط رضاشاه، صولت السلطنه به خراسان بازگشت، اما درگیریهای وی با دولت منجر به لشکرکشی حکومت مرکزی و در نهایت قتل او در سال ۱۳۲۲ش شد.[۲۵۶]
هزارههای مهاجر پس از عبدالرحمان بهطور عمده در شهرهای خراسان ساکن شدند و بعدها به تهران و مازندران نیز گسترش یافتند. در دورۀ قاجار به این گروه «بربری» گفته میشد که بعدها به «خاوری» تغییر نام دادند. موجهای جدید مهاجرت هزارهها به ایران در دهههای ۱۳۵۰ش بهعنوان نیروی کار و تحصیل علوم دینی، ۱۳۶۰ش (پس از حمله شوروی) و ۱۳۷۰ش (در دورۀ طالبان) رخ داد.[۲۵۷]
بر اساس اسناد تاریخی، ورود مهاجران هزاره به ایران در دوره حکومت عبدالرحمان خان به گسترش «نان بربری» در ایران منجر شد. لغتنامه دهخدا نیز به این موضوع اشاره دارد و نان بربری را نوعی نان ضخیم معرفی میکند که در اواخر دورۀ قاجاریه، برخی از مهاجران افغانستانی ساکن در تهران این نان را رواج دادند.[۲۵۸]
هزارههای عراق
روابط هزارهها با عراق بهطور عمده از طریق حوزههای علمیه نجف و کربلا شکل گرفته است. در دهۀ ۱۳۲۰ش گروهی از هزارهها برای کار در صنعت نفت به عراق مهاجرت کردند.[۲۵۹] این گروه ابتدا در منطقه جُدَیده نجف سکنی گزیدند، اما پس از کودتای بعث و بهدلیل مشکلات مربوط به اسناد هویتی، بسیاری از آنها از عراق اخراج شدند.[۲۶۰]
هزارههای آسیای میانه
پس از حوادث ۱۲۷۰ش شمار زیادی از هزارههای شمال افغانستان به مناطق تحت کنترل روسیه تزاری از جمله بخارا و سمرقند مهاجرت کردند. برخی از این مهاجران بعدها به شهرهای روسیه رفتند و گروهی نیز به خدمت در ارتش تزاری درآمدند.[۲۶۱]
سبک زندگی هزارهها در حالحاضر
سبک زندگی هزارهها در حالحاضر بهطور عمده مبتنی بر سنتهای قومی و فرهنگ دینی است. این قوم با حفظ آداب و رسوم خود، بهویژه در زمینههای مذهبی و فرهنگی، هویت خاصی ایجاد کردهاند. نهاد خانواده در جامعه هزاره بهعنوان یکی از ارکان اساسی زندگی اجتماعی محسوب میشود. عقاید و ارزشهای دینی و فرهنگ قومی بهعنوان مبنای تعاملات خانوادگی و اجتماعی در نظر گرفته میشود. هزارهها خود را بهشدت به سنتهای خانواده و خویشاوندی پایبند میدانند و روابط میان اعضای خانواده، همواره تحت تأثیر آموزههای مذهبی و فرهنگی شکل میگیرد.
بسیاری از مهاجران هزاره که به کشورهای مختلف، از جمله کشورهای اروپایی و استرالیا مهاجرت کردهاند، به برگزاری مراسمهای سنتی همچون شب یلدا و بزرگداشت عید نوروز ادامه میدهند و همچنین لباسهای قومی، نظیر لباس هزارگی را با افتخار بر تن میکنند. این مراسمهای فرهنگی و مذهبی به تقویت پیوندهای اجتماعی میان اعضای جامعه هزاره کمک میکند و حفظ فرهنگ و هویت آنان در محیطهای جدید میشود.[۲۶۲]
فرهنگ و هنر هزاره نیز بیتردید از سبک زندگی دینی و فرهنگی آنان نشأت میگیرد. برای مثال شیعیان این قوم با برگزاری جشنها و سوگواریها در ایام محرم، ماه رمضان و عیدهای فطر و قربان، احساسات و باورهای خود را در قالب هنرهای دستی، موسیقی و ادبیات ابراز میکند. وابستگی عمیق هزارهها به نهاد خانواده و فرهنگ دینی به آنان این امکان را میدهد که هویت خود را در هر شرایطی، بهویژه در شرایط مهاجرت، حفظ و آن را به نسلهای آینده منتقل کند.[۲۶۳]
مشاهیر قوم هزاره
1. خاندانها و حاکمان تاریخی
- آلِ شنسب - خاندان سیاسی و سلسلۀ حاکمان غرجستان تاریخی (هزارجات فعلی) از قرن اول تا هفتم هجری قمری.
- آلِ شِیث - خاندان نظامی و اجتماعی غرجستان تاریخی (هزارجات فعلی) از قرن دوم تا هفتم هجری قمری.
- آلِ کَرْت - سلسلهای از پادشاهان محلی هزاره و از خاندانهای مهم غور در قرن هفتم و هشتم هجری قمری.[۲۶۴]
2. روحانیون
- سیداسماعیل بلخی - فعال فرهنگی و سیاسی علیه محمدظاهر شاه، آخرین شاه افغانستان.
- محمدعلی غزنوی - مشهور به مُدرّس افغانی - فقیه و استاد ادبیات عرب در حوزههای علمیه نجف و قم.
- قربانعلی عرفانی - سیاستمدار، دبیرکل حزب وحدت اسلامی ملت افغانستان، نماینده مردم ولایت کابل در پارلمان.
- یوسف واعظی - عضو شورای علمای شیعه، عضو شورای اخوت اسلامی و وزیر مشاور حامد کرزی، رئیسجمهور سابق افغانستان.
- قربانعلی محقق کابلی - مرجع تقلید و استاد درس خارج در حوزه علمیه قم.
- محمداسحاق فیاض - مرجع تقلید و استاد درس خارج در حوزه علمیه نجف.[۲۶۵]
- سیدمحمدسرور مشهور به واعظ بهسودی - عالم دینی برجسته و فعال فرهنگی-اجتماعی در افغانستان.[۲۶۶]
- محمدباقر فاضلی بهسودی - مرجع تقلید و استاد درس خارج در حوزه علمیه قم.[۲۶۷]
- محمدباقر موحدی نجفی - مرجع تقلید و استاد درس خارج در حوزه علمیه قم.[۲۶۸]
- واعظزاده بهسودی - مرجع تقلید و استاد درس خارج در حوزه علمیه کابل.[۲۶۹]
- محمدهاشم صالحی - معروف به مدرس، فقیه، استاد حوزه علمیه در کابل و رئیس فعلی شورای علمای شیعه افغانستان.[۲۷۰]
3. رهبران سیاسی و نظامی
- میر یزدانبخش بهسودی - رهبر مقاومت هزارهها در سدۀ نوزدهم در دورۀ سلطنت دوست محمدخان.
- آغی یزدانبخش - همسر و همراه رزمی میر یزدانبخش.
- میر محمدعظیم بیگ - اولین رهبر قیام کنندگان مردم هزاره در دورۀ سلطنت عبدالرحمان.
- فتح محمدخان بهسودی - زندانی سیاسی و فعال مخالف حکومت.
- ابراهیمخان گاوسوار - رهبر قیام مسلحانهٔ مردم هزاره در اعتراض به مالیات سنگین در حکومت ظاهرشاه.
- سیدعلی بهشتی - رهبر سیاسی و مذهبی و ریس شورای اتفاق هزاره.
- سلطانعلی کشتمند - اقتصاددان، سیاستمدار بلندپایه و نخستوزیر سابق افغانستان.
- عبدالعلی مزاری - از چهرههای مشهور سیاسی و جهادی افغانستان و اولین دبیرکل حزب وحدت اسلامی افغانستان.
- محمدحسین هزاره - رییس قدرتمند هزارهجات در دورۀ عبدالرحمان.
- خداداد هزاره - فرمانده مشهور نظامی.
- اسدالله نکتهدان - فعال سیاسی و مؤسس مکتب توحید در زمان ظاهرشاه.
- محمدعسکر قاضی - رهبر روحانی هزاره در جنگ علیه عبدالرحمان.
- محمدحسین صادقی نیلی - بنیانگذار گروه سیاه پاسداران در هزاره جات.[۲۷۱]
- محمدکریم خلیلی - سیاستمدار و دبیرکل فعلی حزب وحدت اسلامی افغانستان.[۲۷۲]
- محمد محقق - دبیرکل حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان.[۲۷۳]
- سَروَر دانش - سیاستمدار، حقوقدان، معاون دوم پیشین ریاست جمهور و دبیرکل حزب عدالت و آزادی افغانستان.[۲۷۴]
- محمد اکبری - از مؤسسان اصلی پاسداران جهاد اسلامی و دبیرکل فعلی حزب حراست اسلامی افغانستان.[۲۷۵]
4. نویسندگان و مورخان
- محمدافضل ارزگانی - عالم دین، تاریخنگاری و نویسندۀ کتاب مختصر المنقول در تاریخ هزاره و مغول.[۲۷۶]
- فیضمحمد کاتب هزاره - عالم دین، تاریخنگاری و نویسندۀ سراج التواریخ.
- احمد وحید پولادی - روحانی و نویسندۀ تاریخ هزاره.
- محمدعیسی غرجستانی - نویسنده و روزنامهنگار .
- اسماعیل مبلغ - فیلسوف، نویسنده و نمایندۀ مردم بهسود در پارلمان در زمان ظاهر شا.
- شاهعلیاکبر شهرستانی - پروفسور ادبیات و هنر در دانشگاه کابل.[۲۷۷]
- حاج کاظم یزدانی- تاریخنگار و نویسندۀ تاریخ.[۲۷۸]
- بصیراحمد دولتآبادی - فعال فرهنگی و نویسندۀ سرشناش افغانستان.[۲۷۹]
5. دانشگاهیان و متخصصان برجسته
- عبدالوحید سرابی - اقتصاددان و استاد دانشگاه کابل.
- احمدعلی خان جاغوری - جغرافیدان برجستۀ هزاره.
- امیرشاه حسینیار - استاد دانشگاه و متخصص جنگلداری.
- امیرشاه جاغوری - مهندس ساختمان و فارغ التحصیل دانشگاههای آمریکایی.[۲۸۰]
6. فعالان حقوقی و قربانیان سیاسی
- عبدالخالق هزاره - دانشآموز قربانی استبداد نظام سیاسی در 1312ش.
- عبدالرئوف ترکمنی - روزنامهنگار و فعال حقوق اقلیتها.[۲۸۱]
- شکریه تبسم - دختر خردسالی که قتل او در 2015م در ولایت زابل، خاستگاه جنبش تبسم شد.[۲۸۲]
مشاهیر هزاره در پاکستان
- سیدحسین سناتور - فعال سیاسی و نظامی.
- کاپیتان غلام محمد - فعال سیاسی و نماینده مجلس ملی پاکستان.
- برکتعلی - افسر ارشد نظامی ارتش پاکستان.
- شربتعلی چنگیری - مارشال نیروی هوایی پاکستان.
- محمد اسحاق خان - فعال سیاسی و نماینده مجلس پاکستان غربی.
- خدانظر قنبری - نویسنده و فعال فرهنگی هزاره در بلوچستان
- محمداسحاق بیگ - قهرمان بدنسازی و دارندۀ عنوان مرد پاکستان (1957).[۲۸۳]
زنان مشهور هزاره
- شیرین هزاره - دختر دلیر، مبارز و فرماندۀ گروهی از زنان مقاوم بهنام چهل دختران، در زمان عبدالرحمان خان در ارزگان.[۲۸۴]
- حبیبه سرابی - سیاستمدار و نخستین والی (استاندار) زن در تاریخ افغانستان.[۲۸۵]
- سیما سمر - پزشک، فعال حقوق بشر و نخستین وزیر امور زنان در دورۀ جمهوری اسلام افغانستان.[۲۸۶]
نسلکشی هزارهها
قوم هزاره، در طول دوران سلطنتی افغانستان و نیز در دهههای اخیر همواره مورد ظلم و خشونت حکومت مرکزی در افغانستان بودهاند. بسیاری از کارشناسان، شروع این نسلکشی را از زمان حکومت عبدالرحمان خان میدانند که در حدود ۶۰درصد از مردم هزاره را قتلعام کرده و بر اساس فرامین او، طی سالهای طولانی، مردم هزاره را بهعنوان برده خرید و فروش میکردند.[۲۸۷]
پس از روی کار آمدن گروه طالبان نیز این مردم همواره مورد آزار و اذیت قرار گرفتند؛ برای مثال، طالبان، به هزارههای شیعه در ولایت مزارشریف هشدار دادند که یا مسلمان شوند یا این کشور را ترک کنند و پس از آن، هزاران نفر از شیعیان هزاره را در این ولایت کشتند. کشتاری مشابه نیز در ولسوالی «یکهاولنگ» در ولایت بامیان برای شیعیان هزاره رخ داد. گروههای هزاره، آمار کشتهها در دورۀ طالبان را تا ۱۵ هزار نفر اعلام کردهاند.
همچنین، از سال ۲۰۱۵م، گروه تندروی داعش نیز در افغانستان حضور یافت و در نتیجه، جمعیت هزاره در معرض حملات مرگبارتری قرار گرفتهاند.[۲۸۸] بسیاری از مردم افغانستانی در سراسر دنیا، نسبت به کشتارهای هدفمند، طی این سالها اعتراض کرده و مدافعان حقوق بشر، جامعۀ جهانی و برخی نهادهای بینالمللی را به سکوت در برابر کشتار قوم هزاره متهم کردند.[۲۸۹]
از جمله حملات صورتگرفته علیه مردم هزاره، تا زمان نگارش این مقاله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- حمله و درگیری تعدادی از اهلسنت با عزاداران در شهر هرات در روز عاشورای ۱۳۸۴ش.
- انفجار بمب میان عزاداران روز عاشورا و به شهادت رسیدن بیش از ۶۰ نفر در شهرهای کابل و مزار شریف، در ۱۳۹۰ش.
- تیرباران ۱۴ مسافر هزاره، در مسیر فیروزکوه بهسمت کابل، در ۲۷ رمضان ۱۳۹۳ش.
- انفجار دو بمب در میان اجتماع معترضین شیعیان هزاره، موسوم به جنبش روشنایی، در کابل، در ۱۳۹۵ش.
- انفجار مسجد باقرالعلوم در غرب کابل، در روز اربعین ۱۳۹۵ش.
- حملۀ انتحاری به مسجد الزهرا، در دشت برچی کابل، در شب قدر ۱۳۹۶ش.
- حملۀ انتحاری به مسجد امام زمان قلعۀ نجارهای خیرخانه در کابل، در ۱۳۹۶ش.
- حمله به روستای شیعهنشین میرزاولنگ و به شهادت رسیدن تعداد زیادی از مردم این روستا در ۱۳۹۶ش.[۲۹۰]
- انفجار در مرکز آموزشی موعود، در سمت غرب کابل و کشته شدن ۴۸ دانش آموز در ۱۳۹۷ش.
- حمله به مراسم سالگرد شهادت عبدالعلی مزاری در مصلی شهید مزاری در غرب کابل در ۱۳۹۸ش.
- حمله به بیمارستان زنان و کودکان در دشت برچی کابل و کشته شدن ۲۴ نفر در ۱۳۹۹ش.[۲۹۱]
- انفجار در مرکز آموزشی کوثر دانش در دشت برچی کابل و کشته و زخمی شدن ۱۰۰ نفر در ۱۳۹۹ش.[۲۹۲]
- انفجار در نزدیکی مدرسه سیدالشهدای کابل و کشته شدن ۸۵ نفر که بیشتر آنها دانشآموزان دختر بودند در ۱۴۰۰ش.[۲۹۳]
- حمله به دبیرستان عبدالرحیم شهید در دشت برچی و به شهادت رسیدن تعداد زیادی کودک و نوجوان در ۱۴۰۱ش.[۲۹۴]
- انفجار در آموزشگاه کاج در غرب کابل و کشته شدن حداقل ۵۳ نفر که بیشتر قربانیان آن دانشآموزان دختر بودند در ۱۴۰۱ش.[۲۹۵]
در ۱۴۰۱ش، نسلکشی هزارهها مورد توجه تبلیغاتی برخی بنگاههای خبری در جهان قرار گرفت؛ اما از منظر اندیشمندان شیعه در افغانستان، تبعیض سیستماتیک علیه مردم هزاره، یک سیاست رسمی دولتهای افغانستان در سدۀ اخیر بوده است. این تبعیض در حوزههای گوناگون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و همچنین پذیرش در دانشگاه، ارتش و حتی عرصۀ دیپلماسی، إعمال شده است.[۲۹۶]
با دستیابی دوبارۀ طالبان به قدرت در افغانستان، تهدیدها علیه قوم هزاره از سوی گروههای تکفیری، همچنان ادامه دارد و طالبان نیز در کنترل این وضعیت، ناتوان هستند تا جایی که دامنۀ حملات انتحاری حتی به شهرهای پشتوننشین نیز گسترش یافته است. از منظر اندیشمندان شیعه افغانستان، افراطیگریِ گروههای تکفیری کاملا مورد حمایت سازمانهای اطلاعاتی و رادارگریز قدرتهای جهانی است.[۲۹۷]
احیاگران هویت مذهبی، اجتماعی و سیاسی جامعۀ هزاره
پس از نسلکشی سیستماتیک هزارهها توسط عبدالرحمان خان که منجر به نابودی ۶۲درصد از جمعیت و کوچ اجباری آنان شد، پنج شخصیت تاریخی و برجستۀ هزاره با رویکردهای متناسب با شرایط زمان خود، نقش بیبدیلی در احیای هویت این جامعه ایفا کردند:
- فیضمحمد کاتب هزاره؛ با نگارش آثار تاریخی مانند سراجالتواریخ، جنایات دورۀ عبدالرحمان را مستند کرد. او در لویهجرگه پغمان خواستار رسمیت مذهب جعفری شد و در تدوین متون درسی مشارکت داشت. کاتب با نقد ساختار قدرت، پایههای فرهنگی احیای هویت هزارهها را بنا نهاد.
- عبدالخالق هزاره؛ در اوج اختناق پس از نسلکشی، با کشتن محمد نادرشاه پیام روشنی به حکومت فرستاد که هزارهها تسلیمناپذیرند. هرچند این اقدام به سرکوب شدیدتر و ممنوعیت تحصیل هزارهها انجامید، اما به نمادی از مقاومت در حافظۀ جمعی تبدیل شد.
- ابراهیمخان گاوسوار؛ با قیام مسلحانه در ۱۳۲۳ش در دایکندی و شهرستان، به ظلم سیستماتیک پایان داد. او با مذاکره با حکومت، لغو مالیات ظالمانه (حواله روغن شرکت) و کاهش تجاوز به اراضی هزارهها را به دست آورد. این قیام تأثیر غیرمستقیم در برکناری هاشمخان از نخستوزیری داشت.
- سیداسماعیل بلخی؛ با تأسیس حزب ارشاد در ۱۳۲۲ش و مبارزات عدالتخواهانه، تحولی اساسی در مقاومت هزارهها ایجاد کرد. او نخستین جنبش فراگیر با مشارکت اقوام مختلف را سازماندهی کرد و اندیشههای ملیگرایانه فراقومی را ترویج داد. هرچند طرح ترور ظاهرشاه ناکام ماند، اما پایههای حکومت استبدادی را لرزاند.
- عبدالعلی مزاری؛ با ترکیب تجارب پیشینیان، هفت استراتژی کلیدی را پیش برد: ترویج آگاهی فرهنگی، ایجاد حزب وحدت اسلامی افغانستان و ترویج آگاهی سیاسی، احیای مرجعیت دینی شیعیان، تأکید بر برابری انسانی، اولویت منافع جمعی، دفاع از محرومان در چارچوب وحدت ملی و پیگیری مشارکت اقوام محروم افغانستان در ساختار قدرت.[۲۹۸]
احزاب و تشکلهای سیاسی هزاره
فعالیتهای گروههای سیاسی هزاره در قالبهای نوین، به دوران فعالیت سید اسماعیل بلخی در دهه ۱۳۲۰ش و پس از آن بازمیگردد و در این قسمت به برخی از مهمترین احزاب و ائتلافهای هزارهها پرداخته میشود.
1. حزب ارشاد
سید اسماعیل بلخی از چهرههای برجسته مبارزه علیه استبداد و از پیشگامان ادبیات مقاومت در افغانستان بود. او که در قالب مجتمع فرهنگی اسلامی، اتحاد سری/حزب ارشاد و سازمان جوانان اسلام فعالیت میکرد، براندازی استبداد، آزادی، وحدت ملی و برپایی نظام جمهوری را مطالبه میکرد، اما عدالت دال محوری گفتمان او بود.[۲۹۹] بلخی پیش از تدوین قانون اساسی 1343ش، نظام جمهوری را راهی برای تحقق عدالت معرفی کرده بود. او در سال 1329ش با هدف براندازی نظام، تشکیلات «اتحاد سری» یا «ارشاد» را با همکاری افرادی چون سید علی گوهر غوربندی و محمد ابراهیم شهرستانی (معروف به گاوسوار) سازماندهی کرد. گرچه این تلاش به دلیل افشای نقشه عملیاتی ناموفق بود و به دستگیری بلخی و یارانش منجر شد، اما گفتمان عدالتخواه او ادامه یافت.[۳۰۰]
2. سازمان جوانان اسلام و مجاهدین مستضعفین افغانستان
در سال 1331ش، با تأثیر از اندیشههای بلخی، «سازمان جوانان اسلام» به رهبری میر علی اصغر شعاع تأسیس شد که این سازمان نیز پس از دستگیری رهبرش منحل گردید. تداوم این گفتمان عدالتخواه در دهه قانون اساسی، منجر به شکلگیری جریانی در میان جوانان هزاره و شیعه شد که در نهایت به «مجاهدین مستضعفین افغانستان» شهرت یافت. این سازمان که فعالیت خود را از سال 1347ش با جلسات کتابخوانی آغاز کرده بود، در مراحل بعدی با نامهای «پاسداران اسلامی افغانستان (پ.ا.ا)» و «سازمان مجاهدین ملی» (1352-1358ش) ادامه فعالیت داد و از سال 1358 تا 1372ش با عنوان «سازمان مجاهدین مستضعفین» مبارزه میکرد. این سازمان به مبانی اسلامی کاملاً متکی بود و در ابتدا پیرو امام خمینی و مروج آثار او بودند. گفته میشود که شش تا هفت نفر از اعضای این سازمان در لیست 5000 شهید سال 1358 به جرم «خمینیسم» به شهادت رسیدند. این جریان بیشتر تحت تأثیر آیتالله طالقانی و شریعتی بود و با حزب توده و مجاهدین خلق ایران ارتباطی نداشت، گرچه ادبیات آنها شباهتهایی با مجاهدین خلق ایران داشت که منجر به تغییر نام آنها شد. مفاهیمی چون توحید، جهاد، شهادت، عدالت و ایثار در تبیین دیدگاههای این جریان به کار میرفت، اما ادبیات آنها کاملاً چپگرایانه بود که برخی را به نامیدن آنها بهعنوان «جریان التقاطی» سوق داد.[۳۰۱]
3. سازمان نصر
سازمان نصر یک جریان اسلامگرای شیعی بود که در سال 1358ش با الهام از قرآن، فعالیتهای فکری و فرهنگی خود را آغاز کرد. این سازمان از چهار حلقه اصلی تشکیل شده بود: علمای مقیم کابل (روحانیت نوین، حزب حسینی و گروه مستضعفین)، علمای مقیم نجف اشرف (روحانیت مبارز یا طالب علوم اسلامی)، علمای مقیم قم (از جمله عبدالعلی مزاری و ضامن علی واحدی) و گروه مقیم مشهد (گروه مستضعفین). اصول مبارزاتی سازمان نصر شامل مبارزه با استبداد، ارتجاع و استعمار و دستیابی به عدالت از طریق مبارزه با ستم ملی و طبقاتی بود. این سازمان به اسلام انقلابی تمایل داشت و تحت تأثیر اندیشههای دکتر علی شریعتی و آیتالله طالقانی بود، به ویژه مفاهیمی مانند زر، زور و تزویر که نماد ستمگران اجتماعی بودند. همچنین، سازمان نصر از افکار انقلابی امام خمینی در مورد مبارزه با اشراف، ارتجاع و حمایت از مستضعفین تأثیر پذیرفته بود که این امر آنها را در برابر طبقات مرفه جامعه قرار میداد و گاهی به درگیریهای نظامی منجر میشد.
فعالیتهای سازمان نصر در ابتدا عمدتاً اعتقادی و فرهنگی بود، اما به تدریج جنبه سیاسی و نظامی پیدا کرد. آنها معتقد بودند که کار فکری و فرهنگی مقدم بر فعالیتهای سیاسی و نظامی است و به همین دلیل به تأسیس مدارس علمیه و انتشار نشریاتی مانند «پیام مستضعفین» و «حبلالله» اهمیت زیادی میدادند. وجه تمایز سازمان نصر از دیگر گروههای روشنفکر شیعه در نحوه مواجهه آنها با فقه و حکومت اسلامی بود. سازمان نصر تمامی فعالیتهای خود، از جمله مبارزات و تشکیل حکومت، را بر مبنای اسلام و فقه شیعه قرار داده بود. آنها دیدگاههای فقهی امام خمینی را به عنوان مرجع خود در امور عبادی، معاملاتی، سیاسی و مبارزاتی معیار قرار میدادند. با این حال، کاملاً از تفاوتهای ماهوی جامعه افغانستان و ایران و موانع تحقق کامل الگوی حکومت ولایی جمهوری اسلامی ایران در افغانستان آگاه بود.[۳۰۲]
4. شورای اتفاق انقلابی اسلامی افغانستان
شورای اتفاق انقلابی اسلامی، که در شهریور 1358ش پس از قیام مردم مرکزی افغانستان علیه دولت حزب خلق و پرچم تأسیس شد، بهعنوان یک حکومت خودمختار بر مناطق شیعهنشین هزاره در مرکز افغانستان عمل میکرد. این شورا، که هدفش ایجاد یک حکومت اسلامی و مبارزه مسلحانه بود، تحت رهبری سیدعلی بهشتی، شاگرد سید ابوالحسن خویی، قرار داشت. با این حال، شورا از نظر گفتمانی دچار تناقض بود؛ در حالی که داعیه تشکیل یک حکومت فراگیر در مناطق هزارهنشین را داشت، فاقد یک گفتمان منظم فکری و حکومتی برای جذب تمام نیروهای جامعه هزاره بود. این نقص منجر به افراطگرایی و منازعات داخلی شد، تا جایی که برخی جریانات مانند سازمان نصر و سازمان مجاهدین ملی را مسلمان نمیدانست و با آنها وارد جنگ مسلحانه شد. در نتیجه، این شورا به دلیل انشعابات و درگیریهای داخلی، مشروعیت خود را در سال 1364ش از دست داد و تا زمان تشکیل حزب وحدت اسلامی در سال 1368 در حد یک حزب باقی ماند.[۳۰۳]
5. پاسداران جهاد اسلامی افغانستان
در سال 1361ش، جمعی از علما و روحانیون با انشعاب از شورای انقلابی اتفاق اسلامی، حزب پاسداران جهاد اسلامی را تأسیس کردند. این گروه، که از ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ایران بهعنوان الگو الهام میگرفت و به «پیرو خط امام» شهرت داشت، عملاً برای گسترش انقلاب ایران در افغانستان فعالیت میکرد. نام این حزب نیز از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران گرفته شده بود و از حمایت رسمی آن برخوردار بود. با وجود اینکه هدف اصلی این گروه در ابتدا مبارزه عقیدتی و فرهنگی بود، به سرعت به مبارزات مسلحانه نیز روی آوردند. آنها پیش از درگیری با دولت حزب خلق و پرچم، با نیروهای محلی مانند خوانین و ملاکان مبارزه میکردند، زیرا معتقد بودند که تصفیه این نیروها مقدم بر جهاد اصلی است. سپاه پاسداران با رویکرد جهادی و باورهای سنتی، فاقد بافتار حزبی منسجم بود.[۳۰۴]
6. حرکت اسلامی افغانستان
حزب حرکت اسلامی افغانستان در فروردین 1358ش در قم و به رهبری شیخ محمد آصف محسنی اعلام موجودیت کرد. این حزب که عمدتاً از شیعیان غیر هزاره مانند قزلباشان، سادات و پشتونهای شیعه و بخشی از هزارهها تشکیل شده بود، یکی از اولین گروههای شیعه بود که علیه دولت حزب خلق و پرچم به مبارزه مسلحانه روی آورد. گرچه این حزب در ایران تأسیس شد، اما در دوران جهاد علیه شوروی، روابط خوبی با جمهوری اسلامی ایران نداشت و بیشتر مورد حمایت مالی و سیاسی پاکستان و حامیان غربی مجاهدین قرار میگرفت.
تفاوت اصلی حزب حرکت اسلامی با دیگر احزاب شیعه در عدم پذیرش ولایت فقیه و نظریه سیاسی امام خمینی بود؛ رهبر آن خود را صاحب نظر و فتوا در این زمینه میدانست. اهداف گفتمانی این حزب شامل ایجاد جمهوری اسلامی بر اساس قرآن، سنت و عقل، برقراری نظام اقتصادی اسلامی، تأمین آزادی بر مبنای اسلام، رسمیت مذهب جعفری در کنار حنفی، رسمیت دو زبان پشتو و فارسی، برابری حقوق زنان و مردان، پایهگذاری سیاست خارجی بر اساس همزیستی مسالمتآمیز، تشکیل ارتش منظم ملی، حضور شیعیان در دولت و توزیع عادلانه بیتالمال بود. حزب حرکت اسلامی نیز مانند سایر گروهها، فعالیتهای فرهنگی از جمله انتشار نشریات و ساخت حوزه علمیه و پرورش طلاب را در دستور کار داشت و پس از پیروزی مجاهدین، با دولت اسلامی ربانی همکاری کرد.[۳۰۵]
7. حزب اسلامی رعد افغانستان
در ۱۳۳۸ش توسط سید اسدالله نکتهدان تأسیس شد و ابتدا در عرصه فرهنگی و سیاسی فعالیت میکرد، سپس دامنه فعالیت خود را گسترش داد.[۳۰۶]
8. سازمان فلاح اسلامی افغانستان
در ۱۳۵۹ش از شورای اتفاق جدا شد و بهصورت مستقل فعالیت خود را ادامه داد. [۳۰۷]
9. جبهه متحد انقلاب اسلامی افغانستان
در ۱۳۵۸ش از ائتلاف شش گروه شیعه شامل سازمان نصر، حرکت اسلامی، نیروی اسلامی، نهضت اسلامی، اتحادیه علما و نهضت روحانیت و جوان تشکیل شد؛ اما دوام چندانی نداشت.[۳۰۸]
10. جبهه آزادیبخش انقلاب اسلامی افغانستان
حدود یک سال پس از اتحاد انقلاب اسلامی، از ائتلاف ۱۰ گروه شیعه شامل سازمان نصر، حرکت اسلامی افغانستان، سازمان مجاهدین خلق افغانستان، دعوت اسلامی افغانستان، جنبش مستضعفین افغانستان، سازمان رعد اسلامی افغانستان، نهضت اسلامی افغانستان، روحانیت و جوان افغانستان، شورای اتفاق اسلامی افغانستان و نیروی اسلامی افغانستان تشکیل شد. این جبهه نشریه عاشورا را منتشر میکرد که پس از چهار شماره متوقف و جبهه نیز منحل شد.[۳۰۹]
11. ائتلاف چهارگانه
در ۱۳۶۴ش از اتحاد جبهه متحد انقلاب اسلامی، سازمان نصر افغانستان، پاسداران جهاد اسلامی افغانستان و نهضت اسلامی افغانستان تشکیل شد. عبدالعلی مزاری سخنگوی این ائتلاف بود که عمر کوتاهی داشت و از هم پاشید.[۳۱۰]
12. شورای ائتلاف اسلامی افغانستان
در ۱۳۶۵ش تشکیل و در بهار ۱۳۶۶ش اعلام موجودیت کرد. این شورا از هشت گروه شامل سازمان نصر افغانستان، جبهه متحد انقلاب اسلامی افغانستان، حزبالله افغانستان، حرکت اسلامی افغانستان، پاسداران جهاد اسلامی افغانستان، سازمان نیروی اسلامی افغانستان، نهضت اسلامی افغانستان و دعوت اسلامی افغانستان تشکیل شده بود.[۳۱۱]
13. حزب وحدت اسلامی
در 1368ش از اتحاد هفت حزب اصلی شیعه شامل سازمان نصر، پاسداران جهاد اسلامی، نهضت اسلامی، جبهه متحد انقلاب اسلامی، سازمان نیروی اسلامی، حزب دعوت اسلامی و شورای اتفاق اسلامی تشکیل شد. عبدالعلی مزاری به عنوان اولین دبیرکل انتخاب شد. این حزب توانست کنترل مناطق شیعهنشین را به دست گرفته و امنیت نسبی ایجاد کند. پس از شهادت عبدالعلی مزاری در 1373 توسط طالبان، محمدکریم خلیلی به رهبری رسید. حزب وحدت بعدها به شاخههای متعدد از جمله جناحهای خلیلی، محقق، اکبری و عرفانی تقسیم شد.[۳۱۲]
روز فرهنگ هزارگی
۲۹ اردیبهشت، بهمنظور پاسداشت از هویت فرهنگی و تاریخی قوم هزاره و با هدف حفظ و ترویج عناصر فرهنگی شامل زبان، پوشش سنتی، هنرهای دستی، موسیقی و آداب اجتماعی آنها، روز فرهنگ هزارگی نامگذاری شده است. برخی از نویسندگان هزاره این روز را نماد هویتی جامعهای توصیف میکنند که دربرگیرندۀ ارزشهای اصیل اجتماعی، مبارزات تاریخی برای عدالت، پاسداشت زبان و ادب فارسی، تعهد به دانشاندوزی و پیشرفت و مقاومت در برابر تبعیضهای ساختاری است.[۳۱۳]
پانویس
- ↑ یزدانی، پژوهشی در تاریخ هزارهها، 1373ش، ج1، ص146.
- ↑ خاوری، مردم هزاره و خراسان بزرگ، 1385ش، ص273.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص62؛ دادگی، بندهش، 1375ش، ص70؛ «تاریخچۀ قوم هزاره»، خبرگزاری عصر اسلام.
- ↑ موسوی،هزارههای افغانستان، 1379ش، ص47-49
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص66-73
- ↑ گریفیتز، افغانستان کلید یک قاره، بیتا، ص134.
- ↑ موسوی،هزارههای افغانستان، 1379ش، ص49-55.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص63-65.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص64.
- ↑ عبدلی، «هزارههای افغانستان. تبارشناسی و پراکندگی جمعیتی»، وبسایت سکوی نشر دانش.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص127-128.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص127-128.
- ↑ تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص57-60.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص97-108.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص97-108.
- ↑ «قصههای از سرزمین گزگ ولسوالی خاک افغان زابل»، چینل وادی نور.
- ↑ ابراهیمی، «قلع و قمع. گزارشی از دور جدید نسلکشی هزارهها در ارزگان»، وبسایت هفتهنامۀ راه جادۀ ابریشم.
- ↑ تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص57-60.
- ↑ عطایی، «موزۀ از اقوام افغانستان2»، وبسایت ماهنامۀ دنیا.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص96.
- ↑ «خوست از نامیده شدن به مسکو کوچک تا منطقهای نیمه مختار با پیوندهای قوی قبیلهای در برار دولت مرکزی 13»، وبسایت کلکین.
- ↑ «هزارههای دره قراشغان ولایت لغمان»، وبلاگ الحاج عباسی.
- ↑ «ولسوالی جاغوری و 18 بند آبگردان»، وبسایت یوتیوب.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص122-123.
- ↑ تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص61.
- ↑ علیآبادی، جامعه و فرهنگ افغانستان، 1395ش، ص27-34.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص114-118.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص105.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص114-118.
- ↑ «تاریخچه جاغوری»، وبلاگ غزنۀ باستان.
- ↑ «موقعیت جغرافیایی تبرغنک»، وبلاگ تبرغنک.
- ↑ «برفکوچ در کوتل شاتو، ارتباط دو ولسوالی پنجاب و ورس را با مرکز بامیان قطع کرد»، خبرگزاری صدای افغان.
- ↑ «کوتل حاجیگک بعد از پنج ماه باز شد»، آژانس خبری پژواک.
- ↑ جعفری، «اتصال بامیان به شمال»، وبسایت خبرنامه.
- ↑ «کار ساخت بخش دوم سرک گردندیوال به یک شرکت خصوصی امضا شده است»، خبرگزاری صدای افغان.
- ↑ «افزایش حیوانات وحشی و طیور در دایکندی»، وبسایت هزارهاینترنیشنال.
- ↑ «آشنایی با شهر بامیان»، وبلاگ گردشگری در ولایت بامیان.
- ↑ «گونههای جانوری افغانستان»، شبکۀ اطلاعرسانی افغانستان.
- ↑ شریعتی سحر، «تاملی بر صنایع دستی مردم دایکندی»، وبلاگ پیام دایکندی.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص127-128.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص104.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص142-149.
- ↑ «منار جام معماری واندیشه اسلامی در غرب افغانستان»، وبسایت بیتوته.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص266.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص142-149.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص105.
- ↑ «غار یخ شگفتانگیز قازان»، وبسایت روزنامۀ 8 صبح.
- ↑ کاتب، نژادنامه افغان، ۱۳۷۲ش، ص۱۴۰–۱۳۵.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص32.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص100.
- ↑ دولت آبادی، شناسنامه افغانستان، 1387ش، ص28.
- ↑ ارانسکی، مقدمة فقهاللغة ايراني، 1379ش، ص293.
- ↑ ارانسکی، مقدمة فقهاللغة ايراني، 1379ش، ص293.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1386ش، ص198-203.
- ↑ «شیعیان و هزارههای کویته»، خبرگزاری اطلس.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص237.
- ↑ نخستین رئیس جمهور افغانستان
- ↑ انقلابی که به رهبری حزب خلق و پرچم، علیه حکومت داوودخان، به راه افتاد.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص248.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص256.
- ↑ بهمنی قاجار، شیعیان افغانستان، 1392ش، ص432.
- ↑ Adelkhah, Olszewska, Zuzanna, "The Iranian Afghans", Iranian Studies 40 (2), 2007, P137-165.
- ↑ Adelkhah, Olszewska, Zuzanna, "The Iranian Afghans", Iranian Studies 40 (2), 2007, P137-165.
- ↑ «هزاره»، وبسایت ویکی شیعه.
- ↑ دلجو، «۱۹ اکتبر، سالیاد فروش اسرای هزاره به عنوان برده و کنیز»، وبسایت هزاره اینترنشنال.
- ↑ یزدانی، پژوهشی در تاریخ هزارهها، 1390ش، ص276-282.
- ↑ کاتب، سراج التواریخ، ج1، 1862م؛ پولادی، هزارهها، 1404ش، ص79-80.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص76-79.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص۱۵۶-۱۸۹.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص110-119.
- ↑ اکبری مالستانی، «شهید مزاری و اهتمام به رسمیت دادن مذهب جعفری»، وبسایت سروش صبا.
- ↑ «قانون اساسی سابق افغانستان»، وبسایت وزارت عدلیه.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص109-115.
- ↑ ارزگانی، مختصر المنقول در تاریخ هزاره و مغول، بیتا، ص119-120.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص112-115.
- ↑ .خواتی، «اسماعیلیه در افغانستان»، وبسایت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- ↑ .خواتی، «اسماعیلیه در افغانستان»، وبسایت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- ↑ .خواتی، «اسماعیلیه در افغانستان»، وبسایت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- ↑ . شریعتی، «کتاب: هزارههای اهلسنت افغانستان»، وبسایت بامیان نیوز.
- ↑ . شریعتی، «کتاب :هزارههای اهلسنت افغانستان»، وبسایت بامیان نیوز.
- ↑ . بدخشی، «هزارههای اهلسنت ولایت بدخشان»، پایگاه اطلاعرسانی جاغوری.
- ↑ «هزارههای اهلسنت: بخش فراموش شده تاریخ افغانستان»، وبسایت پنجرهای برای شناخت افغانستان.
- ↑ «اعلام موجودیت شورای سراسری هزارهها در افغانستان»، خبرگزاری فرارو.
- ↑ «هزارههای اهلسنت: بخش فراموششده تاریخ افغانستان»، وبسایت پنجرهای برای شناخت افغانستان.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص119-120.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص119-124.
- ↑ فرهنگ، جامعهشناسی و مردمشناسی شیعیان افغانستان، 1380ش، ص278.
- ↑ غفاری، «نوروز در دایکندی با پختن حلوای سرخ جشن گرفته میشود»، آژانس خبری پژواک.
- ↑ «طرز تهیۀ نان پنجهکش»، وبسایت چیشی.
- ↑ «پختن تیکی اویتو، با شایسته و زهرا، برنامۀ گُلخو قسمت نوزدهم»، وبسایت یوتیوب.
- ↑ شهرستانی، «غذاهای هزارگی هفت دهه قبل» وبلاگ هزاره کلچر.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص202.
- ↑ شهرستانی، «غذاهای هزارگی هفت دهه قبل» وبلاگ هزاره کلچر.
- ↑ شهرستانی، «غذاهای هزارگی هفت دهه قبل» وبلاگ هزاره کلچر.
- ↑ غفاری، «معرفی و طریق پختن غذاهای هزارگی»، وبلاگ بزم اندیشه؛ شهرستانی، «غذاهای هزارگی هفت دهه قبل» وبلاگ هزاره کلچر..
- ↑ امید، «غذاهای ناب محلی جاغوری»، وبلاگ معلوماتی و ادبی.
- ↑ «بولانی روغنی، رسم و رواج هزارگی»، وبسایت یوتیوب.
- ↑ «خوردن کچالوی تندوری در بامیان» چینل دیگدان و تنور.
- ↑ شهرستانی، «غذاهای هزارگی هفت دهه قبل» وبلاگ هزاره کلچر.
- ↑ کریمی، «مقامها و دستگاههای موسیقی سنتی هزارگی»، وبلاگ اقتباسی از هیچچیز.
- ↑ قاسمی، موسیقی اصیل هزاره، 1396ش، ص9-10.
- ↑ سرور، «نگاهی به موسیقی هزارگی»، وبسایت رادیو نوروز.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص119-126.
- ↑ مددی، «غریو آب از آتشفشان؛ هویت و رنج در موسیقی افغانستان»، وبسایت روزنامۀ اطلاعات روز.
- ↑ رجا، «موسیقی فولکور هزارگی در حال نابود شدن است»، وبسایت روزنامۀ افغانستان ما.
- ↑ جویا، «نخستین جشنواره فرهنگی و هنری دمبوره در بامیان»، وبسایت روزنامۀ اطلاعات روز.
- ↑ کریمی، «مقامها و دستگاههای موسیقی سنتی هزارگی»، وبلاگ اقتباسی از هیچچیز.
- ↑ قاسمی، موسیقی اصیل هزاره، 1396ش، ص10.
- ↑ رجا، «موسیقی فولکور هزارگی در حال نابود شدن است»، وبسایت روزنامۀ افغانستان ما.
- ↑ قاسمی، موسیقی اصیل هزاره، 1396ش، ص8.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص125-126.
- ↑ ناصری، «یادکردی از آبی میرزا، میوز موسیقی محلی هزارهها»، وبلاگ مِچید.
- ↑ قاسمی، موسیقی اصیل هزاره، 1396ش، ص15-18.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص126.
- ↑ «تأملی بر شعر عامیانۀ هزارگی»، وبلاگ پیام دایکندی.
- ↑ قاسمی، موسیقی اصیل هزاره، 1396ش، ص24.
- ↑ رجا، «موسیقی فولکور هزارگی در حال نابود شدن است»، وبسایت روزنامۀ افغانستان ما.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص121-122.
- ↑ «مختۀ هزارگی از علی ساقی در تظاهرات جهانی بر علیه کشتار سیستماتیک هزاره»، وبسایت یوتیوب.
- ↑ قاسمی، موسیقی اصیل هزاره، 1396ش، ص29-32.
- ↑ قاسمی، موسیقی اصیل هزاره، 1396ش، ص19-20.
- ↑ کریمی، «مقامها و دستگاههای موسیقی سنتی هزارگی»، وبلاگ اقتباسی از هیچچیز.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص121.
- ↑ رجا، «موسیقی فولکور هزارگی در حال نابود شدن است»، وبسایت روزنامۀ افغانستان ما.
- ↑ قاسمی، موسیقی اصیل هزاره، 1396ش، ص22-23.
- ↑ رجا، «موسیقی فولکور هزارگی در حال نابود شدن است»، وبسایت روزنامۀ افغانستان ما.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص126.
- ↑ «موسیقی مقاومت»، وبلاگ اندیشۀ هزاره.
- ↑ مددی، «غریو آب از آتشفشان؛ هویت و رنج در موسیقی افغانستان»، وبسایت روزنامۀ اطلاعات روز.
- ↑ «آشنایی با خوانندههای افغانستان؛ داوود سرخوش»، وبسایت آیفیلم2.
- ↑ رجا، «موسیقی فولکور هزارگی در حال نابود شدن است»، وبسایت روزنامۀ افغانستان ما.
- ↑ جویا، «نخستین جشنواره فرهنگی و هنری دمبوره در بامیان»، وبسایت روزنامۀ اطلاعات روز.
- ↑ آیتی، «نقش تشيع در فرهنگ و تمدن افغانستان از صفويه تا دوره معاصر» 1386ش، ص48.
- ↑ محمدی شاری، «عید مردگان»، خبرگزاری فرهنگ.
- ↑ آیتی، «نقش تشيع در فرهنگ و تمدن افغانستان از صفويه تا دوره معاصر» 1386ش، ص48-50.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص511-523.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص522-523.
- ↑ آیتی، «نقش تشيع در فرهنگ و تمدن افغانستان از صفويه تا دوره معاصر» 1386ش، ص50-56.
- ↑ آیتی، «نقش تشيع در فرهنگ و تمدن افغانستان از صفويه تا دوره معاصر» 1386ش، ص50-56.
- ↑ «رسانههای شیعیان افغانی»، وبسایت مجله ویستا.
- ↑ «اشاعۀ فرهنگی و تأثیر حوزهی علمیه نجف و قم در بیداری فرهنگی افغانستان معاصر»، وبسایت پژوهشهای تاریخی.
- ↑ «رسانههای شیعیان افغانی»، وبسایت مجله ویستا.
- ↑ «هزارهها؛ اهمیت و جایگاه، تبار، جغرافیای بومی، ساختار اجتماعی و… ۲»، وبسایت مجمع فرهنگی و اجتماعی بابه بهسود.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص127-128.
- ↑ حسنزاده، «تحلیلی پیرامون اقتصاد هزارستان»، وبسایت هزاره اینترنشنال.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص128-137.
- ↑ حسنزاده، «تحلیلی پیرامون اقتصاد هزارستان»، وبسایت هزاره اینترنشنال.
- ↑ «پروفایل ولایت بامیان»، 1398ش، ص50.
- ↑ «ضربالمثلهای هزارگی»، وبلاگ آرمان هزاره.
- ↑ «از آدم بیکار خدا بیزار»، وبسایت دیدئو.
- ↑ «کودکان کار در کشور»، شبکۀ اطلاعرسانی افغانستان.
- ↑ «بیش از 45 درصد زنان ولایت بامیان کشاورز هستند»، پاشگاه خبری جوان.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص143-148.
- ↑ «کودکان کار در کشور»، شبکۀ اطلاعرسانی افغانستان.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص130 و 140.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص140-141.
- ↑ حسنزاده، «تحلیلی پیرامون اقتصاد هزارستان»، وبسایت هزاره اینترنشنال.
- ↑ مرادی، «ولسوالی پنجاب»، وبلاگ اسدالله مرادی.
- ↑ تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص77-79.
- ↑ «پروفایل ولایت بامیان»، 1398ش، ص34.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص138-139.
- ↑ «پروفایل ولایت بامیان»، 1398ش، ص34.
- ↑ حکیمی، «بخشی از تاریخ دره ترکمن»، وبسایت هزاره اینترنشنال.
- ↑ طاهری، «توزیع دهها گلخانۀ سبیزجات برای زنان دیکندی»، وبسایت رونامۀ 8صبح.
- ↑ تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص75.
- ↑ «پروفایل ولایت بامیان»، 1398ش، ص34.
- ↑ مرادی، «ولسوالی پنجاب»، وبلاگ اسدالله مرادی.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص141-143.
- ↑ شهرستانی، «آذوقۀ مواشی در هزارجات»، وبلاگ هزاره کلچر.
- ↑ «بامیان در تولید گوشت مرغ خود کفا شد»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ «توزیع یک هزار فارم مرغداری خانهگی به بانوان بامیان»، وبسایت وزارت زراعت، آبیاری و مالداری.
- ↑ «عسل داخلی در بامیان جایگزین عسل خارجی شده است»، آژانس خبری پژواک.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص145-146.
- ↑ «معادن در افغانستان (4): زغال سنگ از گذشته سیاه تا آینده روشن، نگاه امیدوارانه طالبان به معادن زغال سنگ»، وبسایت کلکین.
- ↑ «پروفایل ولایت بامیان»، 1398ش، ص27.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص127-128.
- ↑ تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص88-95.
- ↑ «وضعیت فعلی هزارهها، چالشها، فرصتها و چشمانداز آینده»، وبسایت هزاره اینترنشنال.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص136.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص128-137.
- ↑ «درویشعلی خان هزاره اولین نایبالحکومۀ هرات در دولت درانیها»، وبسایت کانون افغانستانیهای فنلند.
- ↑ جامعه هزاره در نظام طالبان»، وبسایت تحلیل روز.
- ↑ شریعتی سحر، «تأملی بر صنایع دستی مردم دایکندی»، وبلاگ پیام دایکندی.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص222.
- ↑ فیاض مجاهد، «نقش و نگار دستی»، وبلاگ صنایع دستی هزارگی.
- ↑ فیاض مجاهد، «نقش و نگار دستی»، وبلاگ صنایع دستی هزارگی.
- ↑ شریعتی سحر، «تأملی بر صنایع دستی مردم دایکندی»، وبلاگ پیام دایکندی.
- ↑ تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص83-85.
- ↑ شریعتی سحر، «تأملی بر صنایع دستی مردم دایکندی»، وبلاگ پیام دایکندی.
- ↑ تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص84.
- ↑ شریعتی سحر، «تأملی بر صنایع دستی مردم دایکندی»، وبلاگ پیام دایکندی.
- ↑ شریعتی سحر، «آداب و رسوم خواستگاری و ازدواج در هزارستان»، وبلاگ گریههای مریم مصلوب.
- ↑ تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص85-88.
- ↑ شریعتی سحر، «تأملی بر صنایع دستی مردم دایکندی»، وبلاگ پیام دایکندی.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص143.
- ↑ شریعتی سحر، «صنایع دستی هزارگی»، وبسایت هزاره اینترنشنال.
- ↑ شریعتی سحر، «صنایع دستی هزارگی»، وبسایت هزاره اینترنشنال.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص136و 144.
- ↑ تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، 1372ش، ص93-94.
- ↑ «پروفایل ولایت بامیان»، 1398ش، ص54-68.
- ↑ «صنعت برکبافی در هزارهجات»، وبلاگ انجمن حامیان تولید و صادرات صنایع دستی و هنرهای سنتی.
- ↑ «ضرورت توسعه روستایی و نقش آن در توسعه ملی / روستاها نقشی قابل توجهی در تأمین امنیت غذایی و تولید ایفا میکنند»، خبرگزاری میزان.
- ↑ «صنایع دستی افغانستان؛ صنعتی به عظمت یک فرهنگ»، خبرگزاری فارس.
- ↑ بیانی راد، «تبارشناسی جنبشهای اجتماعی و سیاسی هزارهها»، 1404ش، ص17-18.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص166.
- ↑ بیانی راد، «تبارشناسی جنبشهای اجتماعی و سیاسی هزارهها»، 1404ش، ص18.
- ↑ بیانی راد، «تبارشناسی جنبشهای اجتماعی و سیاسی هزارهها»، 1404ش، ص17-19.
- ↑ بیانی راد، «تبارشناسی جنبشهای اجتماعی و سیاسی هزارهها»، 1404ش، ص17-19.
- ↑ بیانی راد، «تبارشناسی جنبشهای اجتماعی و سیاسی هزارهها»، 1404ش، ص17-19.
- ↑ بیانی راد، «تبارشناسی جنبشهای اجتماعی و سیاسی هزارهها»، 1404ش، ص17-19.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص627-630.
- ↑ «سالگرد قتلعام یکاولنگ؛ با تسلط دوباره طالبان بر افغانستان، دسترسی به عدالت میسر نیست»، وبسایت هزاره اینترنشنال.
- ↑ «شروع مرحله دوم مقاومت در برابر طالبان از زبان استاد محقق»، وبسایت آپارات.
- ↑ طنین، افغانستان در قرن بیستم، ۱۳۸۳ش، ص۴۹۳.
- ↑ بهمنی قاجار، جایگاه سیاسی و اجتماعی شیعیان در افغانستان، ۱۳۹۲ش، ص۱۹۰.
- ↑ محمدی، «سیکها و هندوها؛ اقلیتی با کولهباری از رنج»، وبسایت روزنامۀ 8 صبح.
- ↑ «پیکرهای هفت مسافر در جاغوری به خاک سپرده شد»، وبسایت رزنامۀ ماندگار.
- ↑ دهقان، «شب شعر تبسم»، وبلاگ چنداول
- ↑ لعلی، «بیست عقرب، کنش جمعی در برابر بیدادگری»، هفتهنامۀ جاده ابریشم، 1397، ص2.
- ↑ مشل نوف، «گزارش تظاهرات بیست عقرب درنیویورک تایمز»، هفتهنامۀ راه ابریشم، 1395، ص2.
- ↑ «واکنشها به سربریدن هفت گروگان شکار توطیه نشوید»، وبسایت رزنامۀ ماندگار.
- ↑ «یوناما قتل هفت غیر نظامی را در ولایت زابل محکوم کرد»، خبرگزاری صدای افغان.
- ↑ «دلنوشتههای فعالان شبکههای اجتماعی برای شکریه»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «شب شعر شکریه تبسم در کابل برگزار می شود»، خبرگزاری شفقنا.
- ↑ برهانی، «نقطه سرخط ۶۶» وبسایت اطلاعرسانی جاغوری.
- ↑ «پشت پردهی شب اول و دوم اسد 1395 (فاجعه دهمزنگ)، به روایت عضو ارشد شورای عالی مردمی جنبش روشنایی»خبرگزاری شفقنا.
- ↑ «شش سال پس از حمله به جنبش روشنایی؛ تنها قبرستانی در کابل باقی مانده است »، وبسایت روزنامۀ صبح کابل.
- ↑ «جنبش روشنایی»، وبسایت ویکی شیعه.
- ↑ «ششمین سالیاد شهدای جنبش روشنایی؛ بزرگترین جنبش مدنی افغانستان چگونه سرکوب شد؟» خبرگزاری شفقنا.
- ↑ «ششمین سالیاد شهدای جنبش روشنایی؛ بزرگترین جنبش مدنی افغانستان چگونه سرکوب شد؟» خبرگزاری شفقنا.
- ↑ «جنبش روشنایی»، وبسایت ویکی شیعه.
- ↑ «اعلام یک روز ماتم ملی برای شهدای جنبش روشنایی»، وبسایت خبرنامه.
- ↑ «شش سال پس از حمله به جنبش روشنایی؛ تنها قبرستانی در کابل باقی مانده است»، وبسایت روزنامۀ صبح کابل.
- ↑ لعلی، «پنج سال پس از جنبش روشنایی؛ ما به تنهایی عادت نداریم، گورهای ما همه دستهجمعی است»، وبسایت روزنامۀ صبح کابل.
- ↑ «فریاد روشنایی»؛ سرودههای فارسیزبانان برای شنبه سیاه کابل»، خبرگزاری تسنیم.
- ↑ لعلی، «پنج سال پس از جنبش روشنایی؛ ما به تنهایی عادت نداریم، گورهای ما همه دستهجمعی است»، وبسایت روزنامۀ صبح کابل.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص۱۰۰.
- ↑ عرفانی، «مهاجرت؛ فرصتها و چالشها»، 1388ش، ص23.
- ↑ . فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، 1374ش، ج3، ص127.
- ↑ . فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، 1374ش، ج3، ص127ـ130.
- ↑ . فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، 1374ش، ج3، ص117.
- ↑ . طنین، افغانستان در قرن بیستم، 1384ش، ص297.
- ↑ . عرفانی، «مهاجرت؛ فرصتها و چالشها»، 1388ش، ص23.
- ↑ . احمدی رشاد، منزلت اجتماعی هزارهها، 1402ش، ص427.
- ↑ دولتآبادی، هزارهها از قتل عام تا کتمان هویت، 1385ش، ص208.
- ↑ . «فرارمغزها، اینبار از افغانستان»، وبسایت روزنامۀ اقتصادی تعادل.
- ↑ . ضیایی ، هزارهها در اسکاندیناوی، 1389ش، ص120.
- ↑ . محیالدین، عطارواله، ۲۰۰۳م، ص۷۸ـ۸۱.
- ↑ . ضیایی، هزارهها در اسکاندیناوی، 1389ش، ص120.
- ↑ . «فرارمغزها، اینبار از افغانستان»، وبسایت روزنامۀ اقتصادی تعادل.
- ↑ . عالمی، بررسی جامعهشناختی پیامدهای فرهنگی بازگشت مهاجران به افغانستان، بیتا، ص219ِ؛ محرابی، وضعیت زنان در دورۀ پس از طالبان، 1389ش، ج2، ص317؛ محمودیان، «مهاجرت افغانها به ایران: تغییر در ویژگیهای اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی و انطباق با جامعه مقصد»، 1386ش، ص58ـ57.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص۴۴۹–۴۳۷.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص۴۴۹–۴۳۷.
- ↑ «بحران قتلهای هدفمند هزارهها در بلوچستان»، روزنامه افغانستان ما.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص۲۰۳–۱۹۸.
- ↑ خرمی، «داستان ناتمام صولت السلطنه هزاره خانِ بزرگ تايباد و باخرز»، وبسایت کارخانهدار.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص۲۰۳–۱۹۸.
- ↑ دهخدا، لغتنامۀ دهخدا، ذیل واژۀ بربر.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص۲۳۷–۲۳۵.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص۴۴۹–۴۳۷.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1379ش، ص۲۰۳–۱۹۸.
- ↑ گریفیتز، افغانستان کلید یک قاره، بیتا، ص134.
- ↑ محمودیان، «مهاجرت افغانها به ایران: تغییر در ویژگیهای اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی و انطباق با جامعه مقصد»، 1386ش، ص58ـ57.
- ↑ جمعی از نویسندگان، دانشنامۀ هزاره، 1399ش، ج1، ص174-184.
- ↑ هزاره»، وبسایت ویکی شیعه، تاریخ بازدید: 18 مهر 1401ش.
- ↑ بختیاری، شیعیان افغانستان، ۱۳۸۵ش، ص۳۸۵.
- ↑ «زندگینامه حضرت آیت الله العظمی فاضلی بهسودی»، وبسایت مجمع فرهنگی و اجتماعی بابه بهسود، تاریخ درج مطلب: ۲۱ مهر ۱۴۰۲ش.
- ↑ ناصری داودی، مشاهیر تشیع در افغانستان، 1390ش، ج۲، ص265-267.
- ↑ «زندگینامه حضرت آیت الله العظمی واعظزاده بهسودی»، وبسایت مجمع فرهنگی و اجتماعی بابه بهسود، تاریخ درج مطلب: ۲۱ مهر ۱۴۰۲ش.
- ↑ ناصری، مشاهیر تشیع در افغانستان، ۱۳۹۰ش، ج۲، ص۲۶۳-۲۶۶.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص626-650.
- ↑ شفایی، جریانشناسی تاریخ افغانستان معاصر، 1393ش، ص270-342.
- ↑ «کنگره سراسری حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان برگزار شد»، وبسایت روزنامه افغانستان ما، تاریخ درج مطلب: 22 آبان 1390ش.
- ↑ «سرور دانش «حزب عدالت و آزادی افغانستان» را تاسیس کرد»، خبرگزرای دید، تاریخ درج مطلب: 2 آبان 1401ش.
- ↑ «استاد محمد اکبری»، وبسایت ولسیجرگه دولت جمهوری اسلامی افغانستان، تاریخ بازدید: 5 اردیبهشت 1404ش.
- ↑ جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج3، ص386.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص625-650.
- ↑ «زندگینامه مختصر استاد حسین علی (حاج کاظم یزدانی)»، وبسایت مجمع فرهنگی و اجتماعی بابه بهسود، تاریخ درج مطلب: ۱۷ مهر ۱۴۰۲ش.
- ↑ دانش، «نگاهی به ویژگیهای فرهنگی و شخصیتی دولتآبادی»، 1402ش، ص9.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص625-650.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص625-650.
- ↑ «پیکرهای هفت مسافر در جاغوری به خاک سپرده شد»، وبسایت رزنامۀ ماندگار.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص625-650.
- ↑ زرتشت، «شیرین هزاره؛ روایت دلتنگی و اسطورۀ آزادی» وبسایت هزاره انترنشنال.
- ↑ «نخبگان سیاسی زن؛ ۱۰ چهره تأثیرگذار بر سیاست افغانستان»، خبرگزاری بانوان افغانستان.
- ↑ «سیما سمر بار دیگر نامزد جایزه صلح نوبل شد»، وبسایت عصر ایران، تاریخ درج مطلب: 12 مهر 1389ش.
- ↑ «نسلکشی خاموش هزارهها»، خبرگزاری ایرنا.
- ↑ «چرا مردم هزاره در افغانستان از نسلکشی هراس دارند؟»، وبسایت دیدار نیوز.
- ↑ «نسلکشی خاموش هزارهها»، خبرگزاری ایرنا.
- ↑ «همه چیز دربارۀ جنایت هولناک میرزاولنگ افغانستان»، خبرگزاری رسمی حوزه.
- ↑ «هزاره»، وبسایت ویکی شیعه.
- ↑ حسنی، «24 کشته و 57 زخمی در حمله انتحاری بر دانشآموزان کوثر دانش»، وبسایت خبرنامه.
- ↑ «افزایش تعداد شهدای انفجار در مدرسۀ سیدالشهدا کابل به 85 نفر»، خبرگزاری فارس.
- ↑ «داغ تازۀ دشت برچی»، خبرگزاری اعتماد.
- ↑ هزاره»، وبسایت ویکی شیعه، تاریخ بازدید: 18 مهر 1401ش.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص626-650.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص626-650.
- ↑ دولتآبادی، هزارهها از قتل عام تا کتمان هویت، 1385ش، ص176-254.
- ↑ دولت آبادی، شناسنامۀ احزاب و جریانهای سیاسی افغانستان، 1371ش، ص 254.
- ↑ خسروشاهی، نهضتهای اسلامی در افغانستان، 1379ش، ص87.
- ↑ خسروشاهی، نهضتهای اسلامی در افغانستان، 1379ش، ص89. ردهها
- ↑ دولت آبادی، شناسنامۀ احزاب و جریانهای سیاسی افغانستان، 1371ش، ص 298. ردهها
- ↑ دولت آبادی، شناسنامۀ احزاب و جریانهای سیاسی افغانستان، 1371ش، ص 329. ردهها
- ↑ دولت آبادی، شناسنامۀ احزاب و جریانهای سیاسی افغانستان، 1371ش، ص 119. ردهها
- ↑ دولت آبادی، شناسنامۀ احزاب و جریانهای سیاسی افغانستان، 1371ش، ص 259. ردهها
- ↑ دولت آبادی، شناسنامۀ احزاب و جریانهای سیاسی افغانستان، 1371ش، ص 214. ردهها
- ↑ دولت آبادی، شناسنامۀ احزاب و جریانهای سیاسی افغانستان، 1371ش، ص 317. ردهها
- ↑ دولت آبادی، شناسنامۀ احزاب و جریانهای سیاسی افغانستان، 1371ش، ص 149. ردهها
- ↑ دولت آبادی، شناسنامۀ احزاب و جریانهای سیاسی افغانستان، 1371ش، ص 151. ردهها
- ↑ دولت آبادی، شناسنامۀ احزاب و جریانهای سیاسی افغانستان، 1371ش، ص 83. ردهها
- ↑ دولت آبادی، شناسنامۀ احزاب و جریانهای سیاسی افغانستان، 1371ش، ص347. ردهها
- ↑ پولادی، هزارهها، 1401ش، ص473-478.
- ↑ «استقبال گسترده از روز فرهنگ هزارگی در کشور»، وبسایت رزنامۀ افغانستان ما.
منابع
- «آشنایی با خوانندههای افغانستان 12؛ داوود سرخوش»، وبسایت آی فیلم 2، تاریخ درج مطلب: 10 اسفند 1398ش.
- «آشنایی با شهر بامیان»، وبلاگ گردشگری در ولایت بامیان، تاریخ درج مطلب: 24 مهر 1394ش.
- «آموزشگاه دخترانه کاج کابل»، همشهری آنلاین، تاریخ درج مطلب: 8 مهر 1401ش.
- آهنگر، تیمور، «رشد صنعت قالین میان مردم هزاره»، وبسایت هزاره اینترنشنال، تاریخ بازدید: 27 بهمن 1402ش.
- آیتی، عبدالقیوم، «نقش تشيع در فرهنگ و تمدن افغانستان از صفويه تا دوره معاصر» (پایان نامه)، قم، جامعه المصطفی العالمیه، 1386ش.
- ابراهیمی، خالق، «قلع و قمع؛ گزارشی از دور جدید نسلکشی هزارهها در ارزگان»، وبسایت هفتهنامۀ راه جادۀ ابریشم، تاریخ درج مطلب: 19 مهر 1402ش.
- احمدی رشاد، عصمتالله، منزلتاجتماعی هزارهها، قم، صبح امید، 1402ش.
- احمدی، مهدی، گلشن ابرار، قم، نورالسجاد، ۱۳۸۴ش.
- ارانسکی، ای.م. مقدمة فقهاللغة ايراني، ترجمة كريم كشاورز، تهران، پیام، 1379ش.
- ارزگانی، محمدافضل، المختصر المنقول فی تاریخ هزاره و مغول، قم، چاپ فروردین، بیتا.
- «از آدم بیکار خدا بیزار»، وبسایت دیدئو، تاریخ بازدید: 5 اسفند 1402ش.
- «استاد محمد اکبری»، وبسایت ولسیجرگه دولت جمهوری اسلامی افغانستان، تاریخ بازدید: 5 اردیبهشت 1404ش.
- «استقبال گسترده از روز فرهنگ هزارگی در کشور»، وبسایت رزنامۀ افغانستان ما، تاریخ درج مطلب: 1 خرداد 1401ش.
- «اطلاعاتی دربارۀ آقاخانها»، پایگاه اطلاعرسانی حوزه، تاریخ درج مطلب: 5 شهریور 1385ش.
- «اعلام موجودیت شورای سراسری هزارهها در افغانستان»، خبرگزاری فرارو، تاریخ بازدید 14 فروردین 1402ش.
- «اعلام یک روز ماتم ملی برای شهدای جنبش روشنایی»، وبسایت خبرنامه، تاریخ درج مطلب: 2 مرداد 1395ش.
- «افزایش تعداد شهدای انفجار در مدرسۀ سیدالشهدا کابل به 85 نفر»، خبرگزاری فارس، تاریخ درج مطلب: 20 اردیبهشت 1400ش.
- اکبری مالستانی، «شهید مزاری و اهتمام به رسمیت دادن مذهب جعفری»، وبسایت سروش صبا، تاریخ بازدید: 15 اردیبهشت 1404ش.
- «انتقاد از شکار غیر قانونی حیوانات در بامیان»، شبکۀ اطلاعرسانی افغانستان، 7 بهمن 1391ش.
- «بامیان در تولید گوشت مرغ خودکفا شد»، خبرگزاری شفقنا، تاریخ درج مطلب: 7 جون 2020م.
- بامیانی، ظفر، «افزایش حیوانات وحشی و طیور در دایکندی»، وبسایت هزارهاینترنیشنال، تاریخ بازدید: 10 خرداد 1403ش.
- بختیاری، محمدعزیز، شیعیان افغانستان، قم، مؤسسۀ شیعهشناسی، 1385ش.
- بدخشی، سراجالدین، «هزارههای اهلسنت ولایت بدخشان»، پایگاه اطلاعرسانی جاغوری، تاریخ درج مطلب: 10 سپتامبر 2020م.
- «برفکوچ در کوتل شاتو، ارتباط دو ولسوالی پنجاب و ورس را با مرکز بامیان قطع کرد»، خبرگزاری صدای افغان، تاریخ درج مطلب: 20 دی 1397ش.
- «بنیاد آقاخان افغانستان چیست/ از شبکۀ توسعه آقاخان چه میدانید؟»، خبرگزاری اطلس، تاریخ درج مطلب: 25 فروردین 1398ش.
- بهمنی قاجار، محمدعلی، «جایگاه سیاسی و اجتماعی شیعیان افغانستان»، تهران، مؤسسۀ مطالعات اندیشهسازان نور، 1392ش.
- «بولانی روغنی، رسم و رواج هزارگی»، وبسایت یوتیوب، تاریخ بازدید: 16 فروردین 1403ش.
- بیات، کاوه، صولتالسلطنۀ هزاره و شورش خراسان، تهران، موسسه فرهنگی هنری جهان کتاب، ۱۳۷۰ش.
- بیانی راد، حسین، «تبارشناسی جنبشهای اجتماعی و سیاسی هزارهها»، مجلۀ عدالت و امید، شمارۀ 16، 10 اردیبهشت 1404ش.
- «بیش از 45 درصد زنان ولایت بامیان کشاورز هستند»، باشگاه خبری جوان، تاریخ درج مطلب: 10 مرداد 1395ش.
- «پختن تیکی اویتو، با شایسته و زهرا، برنامۀ گلخو قسمت نوزدهم»، وبسایت یوتیوب، تاریخ بازدید: 11 فروردین 1403ش.
- «پروفایل ولایت بامیان»، 1398ش.
- «پشت پردهی شب اول و دوم اسد 1395 (فاجعه دهمزنگ)، بهروایت عضو ارشد شورای عالی مردمی جنبش روشنایی»، خبرگزاری شفقنا، تاریخ درج مطلب: 31 تیر 1396ش.
- پولادی، حسن، هزارهها، ترجمۀ علی عالمی کرمانی، تهران، عرفان، 1401ش.
- پیکار، نصیرالدین شاه، «بازتاب نمادین نور یزدانی در مراسم تشریفات مذهبی اسماعیلیان آسیای میانه»، وبسایت سیمای شغنان، تاریخ بازدید: 15 فروردین 1402ش.
- «پیکر قربانیان رویداد زابل، در جاغوری به خاک سپرده شد»، خبرگزاری جمهور، تاریخ درج مطلب: 23 آبان 1394ش.
- «تاریخچه جاغوری»، وبلاگ غزنۀ باستان، تاریخ درج مطلب: 8 خرداد 1391ش.
- «تاریخچۀ قوم هزاره»، خبرگزاری عصر اسلام، تاریخ درج مطلب: 28 اردیبهشت 1400ش.
- «تأملی بر شعر عامیانۀ هزارگی»، وبلاگ پیام دایکندی، تاریخ بازدید: 3 فروردین 1403ش.
- تهمورثی، رحمت و حقیقت، سیدصادق، «اسماعيليان نزاري، ازخشونت تا تجددگرايي»، مجلۀ سپهر سياست، شمارۀ 1، پاييز 1393ش.
- «توزیع یک هزار فارم مرغداری خانهگی به بانوان بامیان»، وبسایت وزارت زراعت، آبیاری و مالداری، تاریخ درج مطلب: 4 مرداد 1398ش.
- تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، ترجمۀ عزیز طغیان، قم، اسماعیلیان، 1373ش.
- «جایگاه جامعۀ هزاره در نظام طالبان»، وبسایت تحلیل روز، تاریخ درج مطلب: 19 شهریور 1401ش.
- جعفری، محمدرضا، «اتصال بامیان به شمال»، وبسایت خبرنامه، تاریخ بازدید: 8 خرداد 1403ش.
- جعفری، محمود، «آب ایستاده ناور»، خبرگزاری فرهنگ، تاریخ درج مطلب: 18 شهریور 1402ش.
- «جلوههای درخشان یک تاریخ، بندامیر، طبیعت خاطرهانگیز اما فراموش شده افغانستان»، وبسایت خبرنامه، تاریخ بازدید: 8 خرداد 1403ش.
- جمشیدیها، غلامرضا و عنبری، موسی، «تعلقات اجتماعی و اثرات آن بر بازگشت مهاجران افغانی»، مجلۀ نامه علوم اجتماعی، شماره 23، 1383ش.
- جمعی از نویسندگان، دانشنامۀ هزاره، بنیاد دانشنامه، 1399ش.
- جمعی از نویسندگان، کتاب همایش بینالملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاسی)، قم، صبح امید دانش، 1401ش
- جوادی، غلامسخی،«هزاره جات، سرزمین آب خیز کشور»، وبلاگ قلم، تاریخ درج مطلب: 12 مرداد 1386ش.
- جویا، زهرا، «نخستین جشنوارهی فرهنگی و هنری دمبوره در بامیان»، وبسایت روزنامۀ اطلاعات روز، تاریخ درج مطلب: 17 تیر 1396ش.
- «چرا مردم هزاره در افغانستان از نسلکشی هراس دارند؟»، وبسایت دیدار نیوز، تاریخ بارگذاری: 8 آبان 1400ش.
- حکیمی، یاسا، «بخشی از تاریخ درۀ ترکمن»، وبسایت هزاره اینترنشنال، تاریخ درج بازدید: 28 بهمن 1402ش.
- حسنزاده، ابراهیم، «تحلیلی پیرامون اقتصاد هزارستان»، وبسایت هزاره اینترنشنال، تاریخ بازدید 23 بهمن 1402ش.
- حسنی، فریدون، «24 کشته و 57 زخمی در حمله انتحاری بر دانشآموزان کوثر دانش»، وبسایت خبرنامه، تاریخ بازدیدی: 18 مهر 1401ش.
- خاوری، تقی، مردم هزاره و خراسان بزرگ، چ1، تهران، محمدابراهیم شریعتی افغانستانی، 1385ش.
- خسروشاهی، هادی، نهضتهای اسلامی افغانستان، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وابسته به وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، 1379ش.
- خواتی، شفق «اسماعیلیه در افغانستان»، وبسایت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تاریخ بازدید: 15 فروردین 1402ش.
- «خوردن کچالوی تندوری در بامیان» وبسایت یوتیوب، تاریخ بازدید: 15 فروردین 1403ش.
- «خوست: از نامیدهشدن به مسکو کوچک تا منطقهای نیمه مختار با پیوندهای قوی قبیلهای در برار دولت مرکزی 13»، وبسایت کلکین، تاریخ درج مطلب: 19 اردیبهشت 1401ش.
- دادگی، فرنبغ، بندهش، تهران، توس، 1375ش.
- «داغ تازۀ دشت برچی»، خبرگزاری اعتماد، تاریخ درج مطلب: 31 فروردین 1401ش.
- دانش، سرور، «نگاهی به ویژگیهای فرهنگی و شخصیتی دولتآبادی»، مجلۀ عدالت و امید، شمارۀ 9، 1402ش، ص9.
- «درویشعلی خان هزاره اولین نایبالحکومۀ هرات در دولت درانیها»، وبسایت کانون افغانستانیهای فنلند، تاریخ درج مطلب: 15 فبروری 2009م.
- دلجو، عباس، «۱۹ اکتبر، سالیاد فروش اسرای هزاره به عنوان برده و کنیز»، وبسایت هزاره اینترنشنال، تاریخ بازدید: 25 اردیبهشت 1404ش.
- «دلنوشتههای فعالان شبکههای اجتماعی برای شکریه»، خبرگزاری فارس، تاریخ درج مطلب: 21 آبان 1394ش.
- دولتآبادی، بصیراحمد، شناسنامۀ احزاب و جرياناتسياسي افغانستان، قم، مؤلف، 1371ش.
- دولت آبادی، بصیراحمد، شناسنامه افغانستان، تهران، عرفان، 1387ش.
- دولتآبادی، بصیراحمد، «مبارزات سیاسی شیعیان در افغانستان»، پایگاه اطلاعرسانی حوزه، تاریخ درج مطلب: 28 آبان 1388ش.
- دولتآبادی، بصیراحمد، هزارهها از قتلعام تا کتمان هویت، قم، مرکز نویسندگان افغانستان، 1385ش.
- «دومین جشنوارۀ گل بادام در دایکندی برگزار شد»، وبسایت رادیو کلید، تاریخ درج مطلب: 12 فروردین 1397ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامۀ دهخدا، تهران، دانشگاهتهران، 1377ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامۀ دهخدا، وبسایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 5 اردیبهشت 14014ش.
- دهقان، صادق، «شب شعر تبسم»، وبلاگ چنداول، تاریخ درج مطلب: 6 دی 1394ش.
- رجاء، نوروز، «صنایع دستی زنان با رکود مواجه است»، وبسایت روزنامۀ افغانستان ما، تاریخ درج مطلب: 13 فروردین 1396ش.
- رزاق مأمون، «چشمانداز یک دولت اسماعیلی در کنار افغانستان»، وبلاگ اسماعیلیان افغانستان، تاریخ بازدید: 15 فروردین 1402ش
- «رسانههای شیعیان افغانی»، وبسایت مجله ویستا، تاریخ بازدید: 25 اردیبهشت 1404ش.
- زرتشت، مهدی، «شیرین هزاره؛ روایت دلتنگی و اسطورۀ آزادی» وبسایت هزاره انترنشنال، تاریخ درج مطلب: 5 آذر 1391ش.
- «زندگینامه حضرت آیت الله العظمی فاضلی بهسودی»، وبسایت مجمع فرهنگی و اجتماعی بابه بهسود، تاریخ درج مطلب: ۲۱ مهر ۱۴۰۲ش.
- «زندگینامه حضرت آیت الله العظمی واعظزاده بهسودی»، وبسایت مجمع فرهنگی و اجتماعی بابه بهسود، تاریخ درج مطلب: ۲۱ مهر ۱۴۰۲ش.
- «زندگینامۀ مختصر استاد حسین علی (حاج کاظم یزدانی)»، وبسایت مجمع فرهنگی و اجتماعی بابه بهسود، تاریخ درج مطلب: ۱۷ مهر ۱۴۰۲ش.
- «سالگرد قتلعام یکاولنگ؛ با تسلط دوباره طالبان بر افغانستان، دسترسی به عدالت میسر نیست»، وبسایت هزاره اینترنشنال، تاریخ درج مطلب: 19 دی 1403ش.
- «سرور دانش حزب عدالت و آزادی افغانستان را تاسیس کرد»، خبرگزرای دید، تاریخ درج مطلب: 2 آبان 1401ش.
- سرور، الهه، «نگاهی به موسیقی هزارگی»، وبسایت رادیو نوروز، تاریخ درج مطلب: 21 فروردین 1400ش.
- «سنتها و رسوم مذهبی اسماعیلیان بدخشان»، مجلۀ ماهنامۀ فرهنگی و هنری چشمانداز، شمارۀ ۱۱، بهمن ۱۳۸۶ش.
- «سیما سمر بار دیگر نامزد جایزه صلح نوبل شد»، وبسایت عصر ایران، تاریخ درج مطلب: 12 مهر 1389ش.
- شاهی، مریم، «رونمایی از نماد زنانه موسیقی در سومین جشنواره دمبوره بامیان»، وبسایت یورو نیوز، تاریح درج مطلب: 26 اوت 2019م.
- «شب شعر شکریه تبسم در کابل برگزار میشود»، خبرگزاری شفقنا، تاریخ درج مطلب: 26 آبان 1394ش.
- شریعتی سحر، حفیظالله، «تأملی بر صنایع دستی مردم دایکندی»، وبلاگ پیام دایکندی، تاریخ بازدید: 14 بهمن 1402ش.
- شریعتی سحر، حفیظالله، «آداب و رسوم خواستگاری و ازدواج در هزارستان»، وبلاگ گریههای مریم مصلوب، تاریخ بازدید: 14 بهمن 1402ش.
- شریعتی سحر، حفیظالله، «صنایع دستی هزارگی»، وبسایت هزاره اینترنشنال، تاریخ بازدید: 13 بهمن 1402ش.
- شریعتی، حفیظالله، «کتاب هزارههای اهلسنت افغانستان»، وبسایت بامیان نیوز، بازدید: 16 فروردین 1402ش.
- «شروع مرحله دوم مقاومت در برابر طالبان از زبان استاد محقق»، وبسایت آپارات، تاریخ بازدید 25 اردیبهشت 1404ش.
- «شش سال پس از حمله به جنبش روشنایی؛ تنها قبرستانی در کابل باقی مانده است»، وبسایت روزنامۀ صبح کابل، تاریخ درج مطلب: 2 مرداد 1401ش.
- «ششمین سالیاد شهدای جنبش روشنایی؛ بزرگترین جنبش مدنی افغانستان چگونه سرکوب شد؟» خبرگزاری شفقنا، تاریخ درج مطلب: 2 مرداد 1401ش.
- شفایی، امانالله، جریانشناسی تاریخ افغانستان معاصر، کابل، امیری، 1393ش.
- شهرستانی، شاهعلیاکبر، «آذوقۀ مواشی در هزارجات»، وبلاگ هزاره کلچر، تاریخ درج مطلب: 4 آوریل 2020م.
- شهرستانی، شاهعلیاکبر، «غذاهای هزارگی هفت دهه قبل»، وبلاگ هزاره کلچر، تاریخ درج مطلب: 4 آوریل 2020م.
- «شیعیان و هزارههای کویته»، خبرگزاری اطلس، تاریخ بارگذاری: 26 اردیبهشت، 1398ش.
- «صنعت برکبافی در هزارهجات»، وبلاگ انجمن حامیان تولید و صادرات صنایع دستی و هنرهای سنتی، تاریخ درج مطلب: 2 مرداد 1391ش.
- «صنایع دستی افغانستان؛ صنعتی به عظمت یک فرهنگ»، خبرگزاری فارس، تاریخ درج مطلب: 20 خرداد 1397ش.
- «صنایع دستی چیست؟»، وبسایت پرسیا، تاریخ درج مطلب: 20 آذر 1397ش.
- «ضربالمثلهای هزارگی»، وبلاگ آرمان هزاره، تاریخ بازدید: 4 آبان 1402ش.
- «ضرورت توسعه روستایی و نقش آن در توسعه ملی/روستاها نقشی قابل توجهی در تأمین امنیت غذایی و تولید ایفا میکنند»، خبرگزاری میزان، تاریخ درج مطلب: 30 آذر 1400ش.
- ضیایی، محمدرضا، هزارهها در اسکاندیناوی، کابل، مقصودی، 1389ش.
- طاهری، الیاس، «توزیع دهها گلخانۀ سبیزجات برای زنان دیکندی»، وبسایت روزنامۀ 8 صبح، تاریخ درج مطلب: 14 آذر 1399ش.
- «طرز تهیۀ نان پنجهکش»، وبسایت چیشی، تاریخ بازدید 10 فروردین 1403ش.
- طنین، ظاهر، افغانستان در قرن بیستم، تهران، عرفان، 1384ش.
- عادلی، ملکه، «انواع لباسهای هزارگی در بامیان»، وبسایت رادیوبامیان، تاریخ بازدید: 16 بهمن 1402ش.
- عالمی، محمدعیسی، بررسی جامعهشناختی پیامدهای فرهنگی بازگشت مهاجران به افغانستان، قم، جامعه المصطفی العالمیه، 1387ش.
- عباسی، علی، «هزارههای دره قراشغان ولایت لغمان»، وبلاک الحاج عباسی، تاریخ درج مطلب: 21 اسفند 1396
- عبدلی، حسین، «هزارههای افغانستان؛ تبارشناسی و پراکندگی جمعیتی»، وبسایت سکوی نشر دانش، تاریخ بازدید: 4 خرداد 1403ش.
- عرفانی، محمد، «مهاجرت؛ فرصتها و چالشها»، قم، طرح نو، سال ششم، شمارۀ 22، 1388ش.
- «عسل داخلی در بامیان جایگزین عسل خارجی شده است»، آژانس خبری پژواک، تاریخ درج مطلب: 2 دسامبر 2015م.
- عطایی، رضا، «موزۀ از اقوام افغانستان2»، وبسایت ماهنامۀ دنیا، تایخ بازدید: 6 خرداد 1403ش.
- عظیمی، خانعلی، «بررسی تاریخی تحولات سیاسی و اجتماعی ارزگان از برآمدن امیرعبدالرحمان تا برافتادن طالبان»، (پایاننامه)، ۱۳۸۸ش.
- علی آبادی، علیرضا، جامعه و فرهنگ افغانستان، تهران، موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، 1395ش.
- «غار یخ شگفتانگیز قازان»، وبسایت روزنامۀ 8 صبح، تاریخ درج مطلب: 26 خرداد 1393ش.
- غبار، میرغلاممحمد، «جغرافیای تاریخی افغانستان»، کابل، مطبعۀ دولتی، 1368ش.
- «غزلهای هزارگی آقای علیمدد پاطو»، وبسایت یوتیوب، تاریخ بازدید: 4 فروردین 1403ش.
- غفاری، عبدالله، «معرفی و طریق پختن غذاهای هزارگی»، وبلاگ بزم اندیشه، تاریخ درج مطلب: 25 مرداد1390ش.
- «فرار مغزها، این بار از افغانستان»، وبسایت روزنامۀ اقتصادی تعادل، تاریخ درج مطلب: 3 آبان 1394ش.
- فرهنگ، سیدمحمدحسین، جامعهشناسی و مردمشناسی شیعیان افغانستان، قم، موسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1380ش.
- فرهنگ، میرصدیق، افغانستان در پنج قرن اخیر، قم، محمدوفایی، 1374ش.
- «فریاد روشنایی؛ سرودههای فارسیزبانان برای شنبه سیاه کابل»، خبرگزاری تسنیم، تاریخ درج مطلب: 1 شهریور 1395ش.
- «هزارههای اهلسنت: بخش فراموششدۀ تاریخ افغانستان»، وبسایت پنچرهای برای شناخت افغانستان، تاریخ درج مطلب: 9 اسفند 1402ش.
- فیاض مجاهد، آمنه، «نقش و نگار دستی»، وبلاگ صنایع دستی هزارگی، تاریخ بازدید: 14 بهمن 1402ش.
- قاسمی، وحید، موسیقی اصیل هزاره، ترجمۀ رامین انوری، کابل، 1396ش.
- «قانون اساسی سابق افغانستان»، وبسایت وزارت عدلیه، تاریخ بازدید: 15 اردیبهشت 1404ش.
- «قصههای از سرزمین گزگ ولسوالی خاک افغان زابل»، وبسایت یوتیوب، تاریخ بازدید: 10 خرداد 1403ش.
- کاتب، فیضمحمد، سراج التواریخ، کابل، دارالسلطنه کابل، 1862م.
- کاتب، فیضمحمد، نژادنامه افغان، قم، اسماعیلیان، ۱۳۷۲ش.
- «کار ساخت بخش دوم سرک گردندیوال به یک شرکت خصوصی امضا شده است»، خبرگزاری صدای افغان، تاریخ درج مطلب: 10 شهریور 1395ش.
- کانفیلد، رابرت، «هزاره»، ترجمه و تلخیص معصومه ابراهیمی، وبسایت دانشنامه ایران زمین، تاریخ بازدید: 18 شهریور 1401ش.
- کریمی، یاسین، «مقامها و دستگاههای موسیقی سنتی هزارگی»، وبلاگ اقتباسی از هیچچیز، تاریخ درج مطلب: 2 مهر 1395ش.
- «کنگره سراسری حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان برگزار شد»، وبسایت روزنامه افغانستان ما، تاریخ درج مطلب: 22 آبان 1390ش.
- «کوتل حاجیگک بعد از پنج ماه باز شد»، آژانس خبری پژواک، تاریخ درج مطلب: 16 آوریل 2012م.
- «کودکان کار در کشور»، شبکۀ اطلاعرسانی افغانستان، تاریخ درج مطلب: 21 اردیبهشت 1399ش.
- گریفیتز، جان. سی، افغانستان کلید یک قاره، ترجمۀ ذ.غ. تهران، انتشارات گل محمد تخاری، بیتا.
- «گونههای جانوری افغانستان»، شبکۀ اطلاعرسانی افغانستان، تاریخ بازدید: 9 خرداد 1403ش.
- لعلی، اسماعیل، «پنج سال پس از جنبش روشنایی؛ ما به تنهایی عادت نداریم، گورهای ما همه دستهجمعی است»، وبسایت روزنامۀ صبح کابل، تاریخ درج مطلب: 2 مرداد 1401ش.
- محبی، «نیمنگاهی به هنر موسیقی و موسیقی هزارگی»، وبلاگ خط سوم، تاریخ درج مطلب: 18 فروردین 1396ش.
- محرابی، سکینه، وضعیت زنان در دورۀ پساز طالبان، مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان؛ فرصتها، چالشها و راهکارها، قم، جامعۀالمصطفی، 1389ش.
- محمدی شاری، شوکت، «عید مردگان»، خبرگزاری فرهنگ، تاریخ د رج مطلب: 29 فروردین 1402ش.
- محمدی، عارف، «سیکها و هندوها؛ اقلیتی با کولهباری از رنج»، وبسایت روزنامۀ 8 صبج، تاریخ درج مطلب: 11 فروردین 1399ش.
- محمودیان، حسن، «مهاجرت افغانها به ایران: تغییر در ویژگیهای اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی و انطباق با جامعه مقصد»، مجلۀ نامه انجمن جمعیتشناسی ایران، شمارۀ 4، 1386ش.
- «مختۀ هزارگی از علی ساقی در تظاهرات جهانی بر علیه کشتار سیستماتیک هزاره»، وبسایت یوتیوب، تاریخ بازدید: 4 فروردین 1403ش.
- مجیدی، عبدالطیف، «لباس هزارگی»، وبسایت مجلۀ خامک، تاریخ درج مطلب: 30 خرداد 1401ش.
- مددی، علی، «غریو آب از آتشفشان؛ هویت و رنج در موسیقی افغانستان»، وبسایت روزنامۀ اطلاعات روز، تاریخ درج مطلب: 7 آبان 1402ش.
- مرادی، اسدالله، «ولسوالی پنجاب»، وبلاگ اسدالله مرادی، تاریخ درج مطلب: 23 فروردین 1395ش.
- مشل نوف، مجیب، «گزارش تظاهرات بیست عقرب درنیویورک تایمز»، ترجمۀ عالمی کرمانی، هفتهنامۀ راه ابریشم، شماره 19، 21 آبان 1395ش.
- مصاحب، غلامحسين، دايرةالمعارف فارسي، تهران، کتابهای جیبی، 1374ش.
- «معادن در افغانستان: زغالسنگ از گذشتۀ سیاه تا آیندۀ روشن، نگاه امیدوارانه طالبان به معادن زغالسنگ»، وبسایت کلکین، تاریخ درج مطلب: 15 آذر 1401ش.
- «منار جام معماری واندیشه اسلامی در غرب افغانستان»، وبسایت بیتوته، تاریخ بازدید: 10 خرداد 1403ش.
- موسوی، سیدعسکر، هزارههای افغانستان، ترجمۀ عزیز طغیان، قم، اشک یاس، 1379ش.
- «موسیقی محلی بامیان در آستانۀ فراموشی»، شبکۀ اطلاعرسانی افغانستان، تاریخ درج مطلب: 12 آّبان 1390ش.
- «موقعیت جغرافیایی تبرغنک»، وبلاگ تبرغنک، تاریخ 25 دی 1388ش.
- ناصری، اسپیلو، «یادکردی از آبی میرزا، میوز موسیقی محلی هزارهها»، وبلاگ مِچید، تاریخ درج مطلب: 8 مهر 1390ش.
- ناصری داوودی، عبدالمجید، مشاهیر تشیع در افغانستان، قم، نشر المصطفی، ۱۳۹۰ش.
- «نخبگان سیاسی زن؛ ۱۰ چهره تأثیرگذار بر سیاست افغانستان»، خبرگزاری بانوان افغانستان، تاریخ درج مطلب: 19 دی 1395ش.
- «نسلکشی خاموش هزارهها»، خبرگزاری جمهوری اسلامی، تاریخ بارگذاری: 18 خرداد 1400ش.
- «هزاره ها؛ اهمیت و جایگاه، تبار، جغرافیای بومی، ساختار اجتماعی و… ۲»، وبسایت مجمع فرهنگی و اجتماعی بابه بهسود، تاریخ درج مطلب: ۹ میزان ۱۴۰۳ش.
- «هزاره»، وبسایت ویکی شیعه، تاریخ بازدید: 18 مهر 1401ش.
- «همه چیز دربارۀ جنایت هولناک میرزاولنگ افغانستان»، خبرگزاری رسمی حوزه، تاریخ درج مطلب: 18 مرداد 1396ش.
- «واکنشها به سربریدن هفت گروگان «شکار توطیه نشوید»، وبسایت رزنامۀ ماندگار، تاریخ درج مطلب: 18 آبان 1394ش.
- وحیدی، محمدحسین، «اسماعیلیه»، وبسایت تخصصی شیعهشناسی، تاریخ درج مطلب: 5 خرداد 1398ش.
- «وضعیت فعلی هزارهها، چالشها، فرصتها و چشمانداز آینده»، وبسایت هزاره اینترنشنال، تاریخ بازدید: 28 بهمن 1402ش.
- «ولایت پکتیکا در افغانستان، از گذشته تا امروز»، خبرگزاری صدا و سیما، تاریخ درج مطلب: 13 تیر 1400ش.
- «ولسوالی جاغوری و 18 بند آبگردان»، وبسایت یوتیوب، تاریخ بازدید: 12 خرداد 1403ش.
- یزدانی، حسینعلی، پژوهشی در تاریخ هزارهها، تهران، محمدابراهیم شریعتی افغانستانی، 1373ش.
- «یک مرکز فرهنگی و تجاری مخصوص زنان در بامیان به بهرهبرداری سپرده شد»، خبرگزاری زنان افغانستان، تاریخ درج مطلب: 12 آذر 1402ش.
- «یوناما قتل هفت غیر نظامی را در ولایت زابل محکوم کرد»، خبرگزاری صدای افغان، تاریخ درج مطلب: 20 آبان 1394ش.
- Adelkhah, Fariba; Olszewska, Zuzanna, "The Iranian Afghans", Iranian Studies 40 (2), 2007.
- Bright, William. International Encyclopedia of Linguistics. Oxford: Oxford University Pres, 1992.
- Muslim peoples, ed, Richard v. Weeks, U.S.A, 1984.