رباب

از ویکی‌زندگی

رُباب؛ از سازهای زهی کهن در منطقه خراسان

ساز رباب

رباب که به آن تنبور/ طنبور نیز می‌گویند[۱] سازی شبیه تار است که کاسه‌ی کوچک‌تری دارد و در گذشته دو سیم داشته که با استفاده از کمانه (آرشه) می‌نواختند.[۲] رباب نام عربی این ساز و «رواوه» نام پارسی آن است[۳] که در آن آوه یا آوازی حزین نهفته است.[۴] از این ساز با نام «بربط» نیز یاد شده است. خاستگاه رباب را که بیش از 1000 سال قدمت دارد، خراسان دوره اسلامی، سیستان و افغانستان می‌دانند. «رحیم خوش‌نواز» در افغانستان و «بیژن کامکار» در ایران از نوازندگان مشهور این ساز هستند.

اجزاء رباب

رباب از چهار قسمت اصلی تشکیل شده است: شکم، سینه، دسته و سر. شکم، جعبه‌ای به‌شکل کدو، یا خربزه است که بر آن پوستی از حیوانات (عموما پوست بزغاله) کشیده می‌شود و خرکی کوتاه روی آن قرار می‌گیرد. سینه، جعبه‌ای مثلثی‌شکل است که جلوی آن گرد و به‌شکل ماهی می‌شود و از جنس چوب است. بر روی سطح جانبی سینه، هفت‌گوشی طراحی شده که سیم‌های تقویت‌کننده صدای ساز بر روی آن قرار می‌گیرند. دسته این ساز نسبتا کوتاه است و بر روی آن 10 «دستان» تعبیه شده است. در سر این ساز، جعبه‌ی گوشی‌ها قرار گرفته است که سطح جانبی آن کمی به‌سمت عقب کشیده می‌شود.

تعداد سیم‌های رباب 6 سیم است که گاهی آن را به‌صورت 3 سیم جفتی در نظر می‌گیرند. سیم‌های جفتی، هم‌صوت یکدیگر کوک می‌شوند.

انواع رباب

رباب در کشورهای اسلامی دو گونه است که در هر دو، کاسه‌ای پوشیده از پوست وجود دارد. نوع اول، مجروراتِ (سازهای کمانه‌ای) دسته‌بلند یا کوتاه است که در این میان، مجرورات پایه‌دار و مجرورات یکپارچه با هم متفاوت‌اند؛ نوع دوم نیز بربط‌ها (لوت‌ها)ی زخمه‌ای است که عموما دسته‌های کوتاهی دارند و در این گروه نیز بربط‌های کاسه دوبخشی (مانند رباب‌های هندی و افغانستانی) متفاوت از بربط‌های با دسته‌ی مجزا (مانند رَوَبِ اویغوری) هستند. در این میان، رباب‌هایی به‌صورت محدود وجود دارند که بتوان هم با کمانه (آرشه) و هم با مضراب نواخت. تصاویر به‌جامانده از رباب، نشان می‌دهد که در گذشته این ساز را از کاسه‌ای که با پوست پوشیده شده می‌ساختند. در ادامه، پایه‌ای از آن عبور کرده و دور پایه نیز دسته‌ای با سطح مقطع گرد همراه با 2 وتر قرار گرفته است. این شکل از ساز رباب هنوز در مصر (رباب با 2 وتر از دُم اسب)و در ترکیه (رباب با 3 وتر از دُم اسب) با همین شکل و نام رایج است. در برخی کشورهای دیگر نیز این ساز با نام و شکلی متفاوت مرسوم است؛ برای مثال، عراق (جوزه با 3 وتر)، قفقاز (کمانچه با 3 یا 4 وتر که از ابریشم، زه یا فلز ساخته می‌شوند)، آسیای میانه (قیجَک که مشابه کمانچه است)، اندونزی (رباب با 2 وتر)، و آناتولی (کَبَک، ایکلیگ). سازهای مشابه دیگری با رباب در مناطقی از آسیا رایج است، مانند: «اِرهوی» در چین، «غیجَک» در افغانستان و تاجیکستان که از اصول رباب‌های کمانه‌ای پایه‌دار تبعیت می‌کنند و نیز ساز «ایمزَد» در آفریقای جنوبی، «رباب‌الشاعر» که جعبه‌ی کم‌عمق، مستطیل‌شکل یا گردی دارد و در میان بادیه‌نشینان، اعراب خوزستان و بربرهای سوسِ مراکش رواج دارد.[۵]

رَبابه خوزستان

این ساز در میان مردم عرب‌زبان خوزستان، بومیان عرب جزیره‌ی کیش و در تمام کشورهای عربی و شمال آفریقا رایج است. به نوعی از این ساز که جعبه صوتی (کاسه طنینی) فلزی دارد، «گَلِن» یا «گالُن» می‌گویند. این ساز تنها یک سیم از جنس دُم اسب دارد و یک دسته‌ی کوتاه که از چوب درخت توت ساخته می‌شود. آرشه‌ی آن نیز از ترکه‌ای چوبی خمیده و نیز یال اسب است. این نوع از ساز رباب به دو شکل مستطیل و منحنی متداول است. اعراب خوزستان، گاهی از حلب‌های روغن 4 لیتری به‌عنوان جعبه‌ی صوتی ربابه استفاده می‌کنند.[۶]

رباب‌های یکپارچه

این رباب‌ها در دو نوع کمانه‌ای و زخمه‌ای وجود دارند. رباب‌های کمانه‌ای از قرن 7ق در مراکش، الجزایر و تونس استفاده می‌شد و ساختاری کاملا متفاوت داشت. این نوع رباب را مردم اندلس برای اولین‌بار ساخته‌اند که بعدها در آفریقا و اروپا اقتباسی از آن رایج شده و اروپاییان نام «رِبِک» بر آن نهادند. کاسه و دسته‌ی این ساز از یک تکه‌ی بلند و هلالی یکپارچه تراشیده شده و با پوست حیوانات پوشیده شده است. هندی‌ها نیز از این ساز اقتباسی داشتند با این تفاوت که در «سارنگی» هندی، تعداد زیادی وترهای هم‌خوان وجود دارد.

در قرن 8ق نیز، کاشانی در کتاب «کنز التحف»، از رَباب یا رُبابی یاد می‌کند که تنها اشتراکش با مجرور پایه‌دار، صفحه‌ی صوتی آن است.[۷] تفاوت این رباب با مجرور پایه‌دار نیز یکپارچه بودن آن و کاسه‌ای دو بخشی است که در اکثر رباب‌های امروزی نیز دیده می‌شود. نمونه‌ای از این نوع رباب در موزه لندن نگهداری می‌شود که قدمت آن به سال 784ق برمی‌گردد.

سیر تاریخی و جغرافیایی رباب

به گفته‌ی برخی از تاریخ‌شناسان، رباب از ایران به هندوستان رفته و تبدیل به ساز خوانندگان «دروپاد» در هندوستان شده است. در قرن 19م، این ساز از موسیقی کلاسیک هند حذف شد اما هنوز در موسیقی مذهبی سیک‌ها باقی‌مانده است. تجهیز دروپاد با وترهای هم‌خوان، رباب افغانی را ایجاد می‌کند که به‌نوعی منشأ ساز «سَرُد» است. این ساز پس از تکمیل شدن در سده 12ق، تبدیل به ساز اصلی مردم پشتون در افغانستان و سپس تمام مردم افغانستان شد. بعدها این ساز به هند، کشمیر، بخارا و تاجیکستان رسید.

در سیستان و بلوچستان ایران نیز این ساز محبوبیت یافته است.[۸] «پنجتار» که نوعی بسیار کمیاب از رباب است نیز در این نواحی استفاده می‌شود.[۹] رباب‌های بلوچی را از افغانستان وارد کرده و برخی به آن یک یا دو وتر اضافه می‌کنند. رباب‌های افغانی از دو قرن پیش ساختاری تقریبا یکسان داشته‌اند. بهترین سازها در کابل، پیشاور، هرات و کشمیر ساخته می‌شوند.

رباب در ادبیات ایران

از رباب در کتب و نوشته‌های کهن نیز سخن به‌میان آمده است. قدیمی‌ترین این یادکردها به اواخر قرن 2ق، توسط خلیل بن احمد، و پس از آن به دوران جاحظ در سال 255ق برمی‌گردد.[۱۰] فارابی از رباب با نام مجروری با دو وتر و گاهی با دو وتر که دسته‌ای فاقد پرده دارد نام برده است.[۱۱]

از رباب در اشعار فارسی نیز یاد شده است؛ در غزلیات مولوی بارها واژه رباب به‌کار رفته است. فرقه‌ی صوفیان مولویه، هنوز از ساز رباب در آیین‌های مذهبی خود استفاده می‌کنند، از این امر می‌توان دریافت که منظور مولانا از رباب، مجرور پایه‌دار همانند آنچه از قرن 9ق به بعد کاربرد داشته، است.[۱۲] افلاکی نیز استعاره «کدوی پر سماع» را برای رباب به‌کار برده است زیرا کاسه این ساز را در گذشته از کدو می‌ساختند.[۱۳]

در آن خانه سیصد پرستنده بود *** همه با رباب و نبید و سرود[۱۴]

ز چشمت خواب بگریزد چو گوشت زی رباب آید *** بخواب اندر شوی آخر که برخواند کسی قرآن[۱۵]

پانویس

  1. دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، ذیل واژه رباب.
  2. عمید، فرهنگ فارسی عمید، ذیل واژه رباب.
  3. دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، ذیل واژه رباب.
  4. Johann, Lexicon persico-latinum etymologicum, 1864, p20, 63.
  5. اطرایی، سازشناسی ایران، ۱۳۸۸ش، ص135.
  6. «سازهای ایرانی»، پایگاه کتاب‌های درسی، سایت وزارت آموزش و پرورش ایران.
  7. کاشانی، «رسالۀ کنز التحف در موسیقی»، ۱۳۷۱ش، ص113 و 114.
  8. During, Musique et Mystique dans les traditions de l'Iran, 1989, p183, 184.
    درویشی، دایرة‏المعارف سازهای ایران، ج1، ۱۳۸۰ش، ص75-77.
  9. اطرایی، سازشناسی ایران، ۱۳۸۸ش، ص۹۹.
  10. Farmer, Studies in Oriental Music, 1931, p112.
  11. Erlanger, «La Musique arabe, Al-Fārābī, Grand traité de la musique, 1930, vol., I-II, p277.
  12. ذاکرجعفری، حیات سازها در تاریخ موسیقی ایران، ۱۳۹۶ش، ص۸۱-۸۶.
  13. Aflâki, «Manâqeb ol-'Arefin», 1922, vol. II, p366.
  14. فردوسی، شاهنامه، داستان بیژن و منیژه، بیت 28، وبسایت گنجور.
  15. ناصرخسرو، دیوان اشعار، قصاید، قصیده شماره 188، بیت40، وبسایت گنجور.

منابع

  • اطرایی، ارفع و درویشی، محمدرضا، سازشناسی ایران، تهران، ماهور، ۱۳۸۸ش.
  • درویشی، محمدرضا، دایرة‏المعارف سازهای ایران، تهران، ماهور، ۱۳۸۰ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، در سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: 18 آبان 1400ش.
  • ذاکرجعفری، نرگس، حیات سازها در تاریخ موسیقی ایران، تهران، ماهور، ۱۳۹۶ش.
  • «سازهای ایرانی»، پایگاه کتاب‌های درسی، سایت وزارت آموزش و پرورش ایران، تاریخ بارگذاری: 2 شهریور 1394ش.
  • عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، در سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: 18 آبان 1400ش.
  • کاشانی، حسن، «رسالۀ کنز التحف در موسیقی»، سه رسالۀ فارسی در موسیقی، به‌تحقیق تقی بینش، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۷۱ش.
  • فردوسی، شاهنامه، داستان بیژن و منیژه، وب‌سایت گنجور، تاریخ بازدید: 18 آبان 1400ش.
  • ناصرخسرو، دیوان اشعار، قصاید، قصیده شماره 188، وب‌سایت گنجور، تاریخ بازدید: 18 آبان 1400ش.
  • Aflâki, Sh. A., «Manâqeb ol-'Arefin», Les Saints des Derviches Tourneurs, Paris, 1922, vol. II.
  • During, Jean, Musique et Mystique dans les traditions de l'Iran, Paris / Tehran, Institut français de recherche en Iran, 1989.
  • Erlanger, Rodolphe d’, «La Musique arabe, Al-Fārābī, Grand traité de la musique», Kitāb Al-Mūsīqī Al-Kabīr, Paris, 1930, vol., I-II.
  • Farmer, Henry, George, Studies in Oriental Music, London, H. Reeves, 1931.
  • Johann, August, Vullers, Lexicon persico-latinum etymologicum, Bonn, 1864.