ازخودبیگانگی

از ویکی‌زندگی

ازخودبیگانگی؛ گسست رابطۀ فرد با خود، جامعه و ساختارهای اجتماعی.

ازخودبیگانگی، چالشی است که سطوح مختلف فردی و اجتماعی را دربرمی‌گیرد و به‌عنوان یک آسیب و بحران عمیق، هویت انسانی را تحت تأثیر قرار داده و مسیر کمال فرد را دچار اختلال می‌کند. این پدیده با دربرداشتن ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به‌طور گسترده‌ای بر فرآیندهای مشارکت اجتماعی و فرهنگی تأثیرگذار است.

مفهوم‌شناسی

مفهوم ازخودبیگانگی (به انگلیسی:Alienation) در زبان فارسی به ناهمبستگی، بیزاری، خودفراموشی و دیگری را به‌جای خود پنداشتن، تعبیر می‌شود. ازخودبیگانگی نوعی احساس انفصال، جدایی و عدم پیوند ذهنی و عینی میان فرد و جامعه (نهادها و ساختارهای اجتماعی نظیر سیاست، خانواده، فرهنگ و مذهب) است. [۱] در روان‌شناسی، ازخودبیگانگی به‌عنوان نوعی اختلال روانی شناخته می‌شود که در آن فرد ویژگی‌ها و حالات دیگران را به‌جای واقعیت وجودی خود می‌پذیرد. این وضعیت ممکن است به دلیل مشکلات روانی یا فشارهای بیرونی ایجاد شود. [۲] در جامعه‌شناسی، ازخودبیگانگی به‌معنای اختلال در روابط اجتماعی و گسست فرد از جامعه و ساختار اجتماعی است. این وضعیت به‌ویژه تحت تأثیر عوامل بیرونی و واقعیات اجتماعی مانند نابرابری‌های اجتماعی، استثمار و فقدان ارتباط معنادار با دیگران به وجود می‌آید.[۳]

پیشینه و تحول مفهومی

مفهوم ازخودبیگانگی در طول تاریخ فلسفه و علوم اجتماعی به‌طور گسترده‌ای تکامل یافته است. برخی آن را پدیده‌ای مختص دوران فوق‌مدرن و صنعتی می‌دانند، در حالی که دیگران معتقدند ریشه‌های آن به دوران کهن تاریخ و آثار فلسفی، مذهبی، اسطوره‌ای و ادبیات باستانی بازمی‌گردد. در فلسفه یونان باستان، مفاهیمی مشابه غفلت از خود و جدایی از طبیعت واقعی وجود داشت. در قرون وسطی، مسیحیت بیگانگی را به معنی جدایی انسان از خدا تفسیر می‌کرد. اریش فروم به این نکته اشاره می‌کند که تاریخ ازخودبیگانگی به دوران پیامبران عهد عتیق و بت‌پرستی مربوط می‌شود، جایی که انسان در برابر آنچه خود ساخته، بیگانه است.

پس از رنسانس، مفهوم بیگانگی مورد توجه فلاسفه و روشنفکران قرار گرفت. نخستین تعریف دقیق از این مفهوم در اندیشه‌های ژان ژاک روسو به‌چشم می‌خورد. از نظر روسو، طبیعت انسان پاک و آزاد است و ورود به جامعه باعث ازخودبیگانگی او می‌شود. هگل نیز به تحلیل این مفهوم پرداخت و آن را فرآیندی دانست که در آن فرد از خودِ حقیقی و اشیائی که به آن تعلق دارد جدا می‌شود. در فلسفۀ هگل، ازخودبیگانگی به‌منظور تحقق خودآگاهی و هویت اجتماعی بررسی می‌شود. فوئرباخ، دین را عامل اصلی ازخودبیگانگی انسان برمی‌شمرد. پس از هگل، متفکرانی مانند هس و مارکس به بررسی بیشتر این مفهوم پرداختند. هس، پول را به‌عنوان عامل بیگانگی در زندگی انسان معرفی کرد، در حالی که کارل مارکس بیگانگی را ناشی از ساختارهای اجتماعی و فرهنگی نظام سرمایه‌داری می‌دانست. مارکس معتقد است که در این نظام، فرد از محصول کار، فرآیند کار، جوهر انسانی خود و روابط اجتماعی‌اش جدا می‌شود و تبدیل به ابزاری برای تولید می‌شود. بعد از مارکس، نظریات و مکاتب مختلفی در حوزه‌های جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و روان‌شناسی اجتماعی در رابطه با بیگانگی توسعه یافت.[۴]

اقسام

پژوهشگران اقسام متعددی برای ازخودبیگانگی بیان کرده‌اند که هر کدام به جنبه‌های مختلف آن می‌پردازد، از جمله:

ازخودبیگانگی سیاسی

به حالتی اطلاق می‌شود که فرد یا گروهی احساس جدایی یا عدم ارتباط با یک نظام سیاسی دارد که می‌تواند منجر به احساس خصومت یا بی‌اعتمادی نسبت به آن نظام و یا عدم مشارکت در نظام سیاسی شود. [۵] از نظر مارکس، در بیگانگی سیاسی، دولت ابزاری خواهد بود که طبقۀ سرمایه‌دار برای تثبیت سلطۀ سیاسی خود بر طبقۀ پایین از آن استفاده می‌کند.[۶]

ازخودبیگانگی اجتماعی

در این نوع از بیگانگی به نوعی از احساس انفصال، جدایی و نداشتن پیوند ذهنی و عینی میان فرد و جامعه توجه می‌شود.[۷]

ازخودبیگانگی فرهنگی

بی‌اعتنایی یا جدایی فرد از عناصر فرهنگی بومی و هویت فرهنگی خود مانند زبان، پوشش، عقاید و باورها به‌دلیل تأثیرات جهانی‌سازی، مهاجرت، تحولات اجتماعی و اقتصادی و فناوری‌های نوین ارتباطی.[۸]

بیگانگی ‌از خود

تجربه‌ای درونی که با جدا شدن فرد از خود واقعی‌اش همراه است، به این صورت که او به‌دلیل شرایط خاص، نقشی را بر عهده می‌گیرد بدون آنکه به آن نقش اعتقاد داشته باشد.[۹]

بیگانگی ‌از کار

به وضعیتی اطلاق می‌شود که فرد به‌دلیل بی‌علاقگی، احساس کم‌اهمیتی نسبت به شغل، عدم تعامل مثبت با همکاران و نبود فرصت‌های رشد و پیشرفت، نسبت به شغل یا فعالیت حرفه‌ای خود احساس از خودبیزاری یا عدم رضایت می‌کند. [۱۰] مارکس معتقد بود، در نظام سرمایه‌داری، کاری که مردم انجام می‌دهند مانع بروز توانمندی بشری شده و خود عاملی برای بیگانه‌شدن است.[۱۱]

عوامل تأثیرگذار بر ازخودبیگانگی

عوامل مؤثر بر ازخودبیگانگی با توجه به جنبه‌های مختلف و تأثیرات خاصی که برجای می‌گذارد، به دو دسته عوامل جامعه‌شناختی و روان‌شناختی تقسیم می‌شود:

جامعه‌شناختی

جامعه‌شناسان با تأکید بر بیگانگی به‌عنوان یک آنومی اجتماعی، به بررسی نقش عوامل بیرونی و واقعیات اجتماعی در بروز آن پرداخته‌اند، از جملۀ این عوامل می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

1.بحران‌های اجتماعی

بسیاری از ناهنجاری‌ها و کجروی‌های اجتماعی، از جمله جنگ، خودکشی، اعتیاد و نابرابری، با ایجاد فاصله میان فرد و جامعه یا خود واقعی او، موجب توقف رشد و پویایی فرهنگی، از هم‌پاشیدگی ساختار اجتماعی و کاهش انسجام اجتماعی می‌شوند که ادامه حیات جامعه را تهدید می‌کند. در چنین جامعه‌ای، افراد دچار احساس بی‌قدرتی شده و نسبت به تعهدات خود بی‌توجه می‌شوند.[۱۲]

2.فشارهای اقتصادی و شغلی

مطالعات نشان می‌دهد، نابرابری‌های اقتصادی، بیکاری، کمبود درآمد، عدم وجدان‌کاری، محیط‌های شغلی پراسترس، عدم امنیت شغلی، فشارهای کاری، کمبود فرصت‌های ارتقاء شغلی یا عدم رضایت از کار می‌توانند با ایجاد احساس ناتوانی، نارضایتی و شکست در فرد منجر به کاهش اعتماد به نفس، کم‎‌کاری، کاهش کیفیت کار و در نتیجه ازخودبیگانگی شود.[۱۳]

3.نظام سیاسی

جامعه‌شناسان بر این باورند که شکاف میان نظام سیاسی و افراد جامعه نقش مهمی در ایجاد ازخودبیگانگی دارد؛ به‌نحوی که در نظام‌های سیاسیِ انحصارطلب، این بیگانگی به اوج خود می‌رسد. ضعف‌ها و ناهنجاری‌ها در نظام سیاسی، عدم تأثیرگذاری افراد در تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌ها، نادیده‌گرفتن حقوق شهروندی، بی‌عدالتی و فقدان امنیت از جمله عوامل تنش‌زای دیگر در ایجاد ازخودبیگانگی هستند که می‌توانند به عدم مشارکت سیاسی افراد منجر شوند.[۱۴]

4.گسست فرهنگی

امروزه در اثر تغییر و تحول در کشورهای درحال توسعه، دگرگونی‌های فرهنگی در جامعه، شامل مدرنیزاسیون یا جهانی شدن، مواجهه با فرهنگ‌های جدید و متضاد و همچنین استفاده ابزاری از دین، منجر به تضعیف سنت‌ها، آداب و رسوم و ارزش‌های پیشین شده است. علاوه ‌براین، ناهنجاری‌های اخلاقی و سقوط ارزش‌ها و علم‌زدگی ممکن است زمینه‌ساز ناپایداری فرهنگی و تغییرات مداوم گردند. این عوامل در نهایت می‌توانند به افزایش احساس ازخودبیگانگی در میان افراد و گروه‌ها بینجامند.[۱۵]

5.تعارضات خانوادگی

تعارضات خانوادگی، کاهش روابط عاطفی و احساس بی‌نیازی نسبت به سایر اعضا به‌طور قابل توجهی بر احساس ازخودبیگانگی تأثیرگذار است. هنگامی که اعضای خانواده در تعاملات خود با یکدیگر دچار درگیری‌های مداوم، سوء‌تفاهم‌ها یا اختلافات جدی شود، منبع اصلی هویت و امنیت عاطفی دچار ناپایداری می‌گردد. این عدم ثبات و فقدان حمایت عاطفی به احساس ازخودبیگانگی، کاهش حس تعلق به خانواده و جامعه، کاهش تعهدات اخلاقی و همبستگی میان اعضا منجر می‌شود.[۱۶]

6.مصرف‌گرایی

مصرف‌گرایی از طریق خرید و مصرف کالاها و محصولات برند که تحت تأثیر تبلیغات یا مقایسه مداوم با دیگران صورت می‌گیرد، می‌تواند موجب بیگانگی افراد از درک نیاز واقعی خود شوند و در صورت عدم رفع نیازهای کاذب، فرد ممکن است احساس کند که هویت و ارزش او تنها بر پایۀ مصرف و دارایی‌های او تعیین می‌شود، که این امر کاهش احساس رضایت و افزایش ازخودبیگانگی را به‌همراه می‌آورد.[۱۷]

7.مهاجرت

با طولانی بودن فرایند انطباق‌پذیری فرهنگی و قطع ارتباطات اجتماعی با خانواده و دوستان در مهاجرت، افراد با چالش‌های هویتی و فرهنگی روبرو شده و به‌دلیل عدم‌تطابق خود با محیط جدید به نوعی احساس بیگانگی کرده که این امر پیامدهایی نظیر از دست دادن اعتماد به نفس و استرس را به‌همراه دارد.[۱۸]

8.وسایل ارتباط جمعی

در دنیای جدید، رسانه‌های جمعی بخش عمده‌ای از اوقات انسان را به خود اختصاص داده است. این رسانه‌ها با ارائۀ محتوای متنوع و اغلب متناقض، موجب سردرگمی فرد در تعیین ارزش و ضدارزش می‌شوند. همچنین تبلیغات رسانه‌ای با نمایش معیارهای زیبایی و سبک زندگی خاص در ایجاد احساس نارضایتی در فرد مؤثر است. سایر ابزارهای فناوری نوین مانند شبکه‌های اجتماعی نیز با کاهش تعاملات اجتماعی می‌توانند به افزایش احساس انزوا و ازخودبیگانگی منجر شوند.[۱۹]

روان‌شناختی

روان‌شناسان با مطالعۀ ازخودبیگانگی به‌منزلۀ یک آسیب روانی که متعلق به احساسات فرد است به بررسی علل آن پرداخته‌اند. سرکوب‌های روانی، الگوهای جامعه‌پذیری، تجارب دوران کودکی، سردرگمی در هویت‌یابی، عدم تجانس بین ارزش‌های تحمیل‌شده از سوی والدین با ارزش‌های حاکم بر فضای عمومی جامعه، برخی از این عوامل محسوب می‌شود. [۲۰] با کاهش اعتماد به نفس نیز توان حرکت و خلاقیت از فرد سلب شده و به فردی خنثی و فاقد معیار تبدیل می‌شود. مطالعات روان‌شناختی نشان می‌دهد، بحران‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در سست‌شدن اعتماد افراد نسبت به یکدیگر و جامعه و کاهش همبستگی اجتماعی اثرگذار است. رشوه‌خواری، اختلاس، رانت‌خواری و باج‌گیری نمونه‌های آشکار نادیده انگاشتن اعتماد افراد در جامعه است که در کاهش مشارکت افراد در فرایندهای اجتماعی تأثیرگذار بوده و جامعه را با پدیدۀ ازخودبیگانگی مواجه می‌سازد.[۲۱]

ملوین سیمن در زمرۀ نخستین روانشناسانی است که با رویکرد روانشناسی اجتماعی، به تعریف ازخودبیگانگی پرداخته و ساختار دیوان‌سالاری مدرن، عدم تجانس بین رفتار فرد و سیستم پاداش جامعه را در ایجاد ازخودبیگانگی مؤثر می‌داند که این مسئله خود را در قالب متغیرهایی از این قبیل نشان می‌دهد:

1.احساس بی‌قدرتی یا ناتوانی: در این وضعیت فرد احساس می‌کند که در شرایط اجتماعی مؤثر نبوده و نمی‌تواند به نتایج و اهداف مورد انتظار خود دست یابد. مانند تحصیل یا اشتغالی که مورد علاقۀ فرد نیست.

2.احساس بی‌معنایی:از منظر سیمن، بی‌معنایی احساسی است که فرد در باور و عقیده دچار ابهام و شک و تردید است. در تصمیم‌گیری‌ها توان تطبیق عقیدۀ خود با استاندارهای موجود در جامعه را ندارد و در پیش‌بینی رفتارهای خود و دیگران با مشکل روبه‌رو است.

3.احساس بی‌هنجاری: فرد بر این باور است تنها کنش‌هایی او را به هدف نزدیک می‌سازد که مورد تأیید جامعه نبوده و مستلزم بهره‌مندی از وسایل نامشروع است، نظیر تقلب کردن.

4.انزوای اجتماعی: انزوای اجتماعی حالتی است که فرد احساس می‌کند با ارزش‌ها و هنجارهای جامعه بیگانه شده است. چنین فردی اعتقادی به شیوۀ کارکرد جامعه، روابط حاکم و هدف‌های خرد و کلان آن ندارد.

5.تنفر از خویشتن: تنفر از خود به حالت فردی گفته می‌شود که شخص نسبت به احساس واقعی، علاقه‌ها و باورهایش بیگانه شده و به‌طور کلی نسبت به خود بیگانه می‌شود، مانند فردی که کار می‌کند اما نسبت به ارزش واقعی کار خود واقف نیست.[۲۲]

ازخودبیگانگی در اندیشۀ اسلامی

در تفکر اسلامی، بالاترین مرتبۀ نفس انسانی، خود واقعی و الهی او است که در ارتباط با خداوند نمود می‌یابد. حرکت نفس به‌سوی کمال واقعی خود منجر به خودیابی می‌شود، در حالی‌که حرکت در مسیرهای نادرست سبب خودفراموشی و ازخودبیگانگی می‌شود. بر اساس آموزه‌های اسلامی، هر چیزی که انسان را از مسیر رشد، کمال و تعالی منحرف کند، به بیگانگی او از خود می‌انجامد؛ این عوامل عبارتند از: غفلت، شناخت نادرست از خود، فراموشی، خودکم‌بینی و اصالت دادن به دیگران.[۲۳]

رویکردهای نظری به مسئلۀ ازخودبیگانگی

جامعه‌شناختی

نظریات جامعه‌شناسان در باب ازخودبیگانگی در دو نظریۀ نظم اجتماعی و نظریۀ انتقادی متمرکز است. براساس نظریۀ نظم اجتماعی، جامعه به‌عنوان دستگاهی از اجزای هماهنگ با ارزش‌های هم‌سو درنظرگرفته می‌شود که حفظ و رعایت چارچوب‌ها و الگوهای مطلوب رفتاری، از سوی افراد و گروه‌های اجتماعی ضروری است. طبق این نظریه، هرگونه ناسازگاری در قوانین، قواعد و هنجارهای اجتماعی به بی‌هنجاری منجر شده و فرایند جامعه‌پذیری فرد را با اخلال روبه‌رو می‌سازد. این حالت، سبب بروز اختلال در نظام شخصیتی فرد شده و زمینۀ ایجاد نوعی سردرگمی و احساس جدایی از جامعه (ازخودبیگانگی) را در وی فراهم می‌آورد.[۲۴]

در نظریۀ انتقادی، نظام اجتماعی به‌عنوان مجموعه‌ای از تضادهای موجود بین گروه‌ها و طبقاتی که منافع، اهداف و آرمان‌های مختلفی دارند، درنظر گرفته می‌شود. این نظریه بر اصالت عقل و ذات انسانی تأکید دارد و معتقد است که نظم اجتماعی موجود ناشی از نظام سرمایه داری مانع از شکوفایی استعدادهای درونی انسان می‌شود. براساس این نظریه، بیگانگی ناشی از سلطۀ هنجارهایی است که با نیازهای انسانی در تضادند. از این رو، بیگانگی از عملکرد کل نظام اجتماعی ناشی می‌شود و علت اصلی آن را باید در عدم هماهنگی انسان با شرایط اجتماعی که بر او تحمیل شده است، جستجو کرد.[۲۵]

روان‌شناختی

در حوزۀ روان‌شناختی بیگانگی به‌عنوان یک بیماری روانی درنظر گرفته شده است که ناشی از اختلالات و نابسامانی‌ها در شخصیت فرد است. پیروان نظریۀ روان‌پویایی در تبیین بیگانگی به تأثیرات تجربیات فردی، به ویژه تجربیات دوران کودکی و مشکلات و نقص‌های موجود در ساختار اجتماعی توجه دارند. آنها معتقدند برای درک بیگانگی، باید نواقص و معایب ساختار اجتماعی را از طریق بررسی زندگی فرد و تجربیات او شناسایی کرد. به‌همین‌دلیل، پیروان این نظریه به تحلیل سرگذشت فردی و تأثیرات آن بر احساس بیگانگی توجه ویژه‌ای دارند.[۲۶] روانکاوان در نظریۀ سازوکار دفاعی براین‌باورند، بیگانگی و خودبیزاری به‌دلیل ناسازگاری و عدم تجانس بین آرزوها و خواسته‌های درونی فرد و شخصیت او شکل می‌گیرد. این ناسازگاری موجب پیدایش احساس گناه، دلهره، اضطراب و نگرانی در فرد و در نهایت احساس ازخودبیگانگی می‌شود.[۲۷]

پدیدۀ ازخودبیگانگی در زنان

ازخودبیگانگی زنان پدیده‌ای است که به‌دلیل نادیده گرفتن هویت فردی و پذیرش آنچه از محیط پیرامون به آنها تحمیل می‌شود، در ذهن آنها شکل می‌گیرد. مطالعات نشان می‌دهند که زنان در جامعه به‌دلیل تسلط نظام مردسالاری، وابستگی اقتصادی به مردان، اعتقادات مذهبی خانواده و آداب و رسوم فرهنگی در وضعیت آسیب‌پذیری نسبت به بیگانگی‌ازخود قرار دارند. نابرابری و تبعیض در توزیع امکانات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی از مهم‌ترین عواملی هستند که این پدیده را در زنان تشدید می‌کند. پژوهش‌ها همچنین نشان می‌دهند که زنان با وضعیت مالی و تحصیلی پایین، بیشتر در معرض ازخودبیگانگی قرار دارند و در نتیجه، به کنشگران منفعل در جامعه تبدیل می‌شوند.[۲۸]

خانواده و ازخودبیگانگی

خانواده به‌عنوان اولین محیط اجتماعی، نقش حیاتی در شکل‌گیری شخصیت و رفتار کودک ایفا می‌کند. تحقیقات نشان می‌دهد که سبک‌های فرزندپروری والدین تأثیر قابل توجهی بر عملکرد و رفتار فرزندان دارند. عملکرد نادرست والدین در تعامل با یکدیگر و با فرزندان می‌تواند زمینه‌ساز بروز نابهنجاری‌های اجتماعی از جمله ازخودبیگانگی در فرزندان شود. پژوهش‌ها با بررسی سه سبک اصلی فرزندپروری یعنی سهل‌گیرانه، مقتدرانه و استبدادی به این نتیجه دست‌ یافته‌اند که سبک استبدادی والدین در تربیت فرزندان نه تنها ازخودبیگانگی آنها را کاهش نمی‌دهد، بلکه آن را تشدید می‌کند.[۲۹]

پانویس

  1. محسنی‌تبریزی، «آسیب‌شناسی بیگانگی اجتماعی-فرهنگی؛ بررسی انزوای ارزشی در دانشگاه‌های دولتی تهران»، 1381ش، ص134.
  2. رکنی‌پور و سیادت، «بررسی مفهوم ازخودبیگانگی از منظر جامعه‌شناسی و روان‌شناسی»، 1392ش، ص71-72.
  3. محسنی‌تبریزی، «بیگانگی؛ مفهوم‌سازی و گروه‌بندی تئوری‌ها در حوزه‌های جامعه‌شناسی و روان‌شناسی»، 1370ش، ص33.
  4. مسترسن، الحاد و ازخودبیگانگی، 1389ش، ص116-139؛ محسنی‌تبریزی، «بیگانگی؛ مفهوم‌سازی و گروه‌بندی تئوری‌ها در حوزه‌های جامعه‌شناسی و روان‌شناسی»، 1370ش، ص27-30.
  5. کریمیان و غفوری‌کله، «نقش سرمایه اجتماعی در میزان بیگانگی سیاسی شهروندان تهرانی»، 1399ش، ص184.
  6. بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمۀ ساروخانی، 1366ش، ص11.
  7. کلانتری و دیگران، «بررسی جامعه‌شناختی عوامل فرهنگی و اجتماعی مؤثر بر ازخودبیگانگی اجتماعی شهرنشینان شهر گیوی»، 1391ش، ص54.
  8. محرابیان و دیگران، «نقش فناوری‌های نوین ارتباطی در ازخودبیگانگی فرهنگی»، 1402ش، ص48.
  9. ساروخانی، دائرة‌المعارف علوم اجتماعی، 1370ش، ص21.
  10. نبوی و شهریاری، «علل و پیامد تعارض کار خانواده و بررسی بیگانگی از کار به‌عنوان یکی از پیامدهای آن»، 1393ش، ص49-52.
  11. ریتزر، نظریۀ جامعه‌شناسی معاصر و ریشه‌های کلاسیک آن، 1390ش، ص55.
  12. ستوده، آسیب‌شناسی اجتماعی، 1386ش، ص79.
  13. حسین‌زاده و دیگران، «بررسی عوامل اجتماعی-اقتصادی مؤثر بر بیگانگی از کار»، 1390ش، ص181-182.
  14. محمدی، «بیگانگی سیاسی»، 1375ش، ص26-30.
  15. زنبوری، «بررسی مفهوم ازخودبیگانگی کارل مارکس از منظر مطالعات فرهنگی و کاربرد آن در جامعۀ ایرانی»، 1400ش، ص10-11.
  16. «احساس بی‌نیازی به ارتباط با خانواده/نارسایی در ارتباط کلامی/ایجاد شهرهای پرجمعیت با شهروندان تنها»، خبرگزاری تسنیم.
  17. نوذری، «داستان ازخودبیگانگی ما»، وب‌سایت روزنامۀ شرق.
  18. «مهاجرت با روان کودکان ما چه می‌کند؟»، وب‌سایت بنیاد پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی.
  19. میرزایی، «مطالعه رابطه بین مصرف رسانه‌ای و بیگانگی فرهنگی-اجتماعی در میان جوانان تهرانی»، 1397ش، ص667-672.
  20. محسنی‌تبریزی، «بیگانگی؛ مفهوم‌سازی و گروه‌بندی تئوری‌ها در حوزه‌های جامعه‌شناسی و روان‌شناسی»، 1370ش، ص34-40.
  21. ستوده، آسیب‌شناسی اجتماعی، 1386ش، ص74-75.
  22. ستوده، آسیب‌شناسی اجتماعی، 1386ش، ص775-78؛ محسنی‌تبریزی، «بیگانگی؛ مفهوم‌سازی و گروه‌بندی تئوری‌ها در حوزه‌های جامعه‌شناسی و روان‌شناسی»، 1370ش، ص67-68.
  23. بزرگی، ازخودبیگانگی، 1399ش، ص66-125.
  24. سلیمی و داوری، جامعه‌شناسی کجروی، 1385ش، ص156-158.
  25. محسنی‌تبریزی، «آسیب‌شناسی بیگانگی اجتماعی-فرهنگی؛ بررسی انزوای ارزشی در دانشگاه‌های دولتی تهران»، 1381ش، ص137-140.
  26. رکنی‌پور و سیادت، «بررسی مفهوم ازخودبیگانگی از منظر جامعه‌شناسی و روان‌شناسی»، 1392ش، ص78.
  27. محسنی‌تبریزی، «آسیب‌شناسی بیگانگی اجتماعی-فرهنگی؛ بررسی انزوای ارزشی در دانشگاه‌های دولتی تهران»، 1381ش، ص141.
  28. خاوری و دیگران، «تحلیل جامعه‌شناختی ازخودبیگانگی زنان براساس رویکرد نظریۀ مبنایی»،1400ش، ص27-28.
  29. خواجه‌نوری و دیگران، «بررسی رابطه بین سبک‌های والدینی با ازخودبیگانگی نوجوانان»، 1395ش، ص2-17.

منابع

  • «احساس بی‌نیازی به ارتباط با خانواده/نارسایی در ارتباط کلامی/ایجاد شهرهای پرجمعیت با شهروندان تنها»، خبرگزاری تسنیم، تاریخ درج مطلب: 1 شهریور 1392ش.
  • بزرگی، سیدعابدین، ازخودبیگانگی، قم، بوستان کتاب، 1399ش.
  • بیرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمۀ باقر ساروخانی، تهران، کیهان، 1366ش.
  • حسین‌زاده، علی‌حسین و دیگران، «بررسی عوامل اجتماعی-اقتصادی مؤثر بر بیگانگی از کار»، نشریۀ جامعه‌شناسی کاربردی، شمارۀ 42، تابستان 1390ش.
  • خاوری، زهرا و دیگران، «تحلیل جامعه‌شناختی ازخودبیگانگی زنان براساس رویکرد نظریۀ مبنایی»، نشریۀ پژوهش‌نامۀ زنان، شمارۀ 2، تابستان 1400ش.
  • خواجه‌نوری، بیژن و دیگران، «بررسی رابطه بین سبک‌های والدینی با ازخودبیگانگی نوجوانان»، نشریۀ علوم اجتماعی، شمارۀ 33، تابستان 1395ش.
  • رکنی‌پور، طاهره و سیادت، علی، «بررسی مفهوم ازخودبیگانگی از منظر جامعه‌شناسی و روان‌شناسی»، نشریۀ کتاب ماه علوم اجتماعی، شمارۀ 62، بهار 1392ش.
  • ریتزر، جورج، نظریۀ جامعه‌شناسی معاصر و ریشه‌های کلاسیک آن، ترجمۀ خلیل میرزایی و علی بقائی‌سرابی، تهران، جامعه‌شناسان، 1390ش.
  • زنبوری، جواد، «بررسی مفهوم ازخودبیگانگی کارل مارکس از منظر مطالعات فرهنگی و کاربرد آن در جامعۀ ایرانی»، همایش ملی پژوهش‌های مدیریت و علوم انسانی در ایران، 1400ش.
  • ساروخانی، باقر، دائرة‌المعارف علوم اجتماعی، تهران، کیهان، 1370ش.
  • ستوده، هدایت‌الله، آسیب‌شناسی اجتماعی، تهران، آوای نور، 1386ش.
  • سلیمی، علی و داوری، محمد، جامعه‌شناسی کجروی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1385ش.
  • کریمیان، علی‌رضا و غفوری‌کله، سیده‌معصومه، «نقش سرمایه اجتماعی در میزان بیگانگی سیاسی شهروندان تهرانی»، نشریۀ جامعه‌شناسی سیاسی ایران، شمارۀ4، زمستان 1399ش.
  • کلانتری، عبدالحسین و دیگران، «بررسی جامعه‌شناختی عوامل فرهنگی و اجتماعی مؤثر بر ازخودبیگانگی اجتماعی شهرنشینان شهر گیوی»، نشریۀ مطالعات توسعه اجتماعی ایران، شمارۀ 3، تابستان 1391ش.
  • محرابیان، رامین و دیگران، «نقش فناوری‌های نوین ارتباطی در ازخودبیگانگی فرهنگی»، نشریۀ مطالعات راهبردی ارتباطات، شمارۀ 9، پاییز 1402ش.
  • محمدی، مجید، «بیگانگی سیاسی»، نشریۀ فرهنگ توسعه، شمارۀ 22، بهار 1375ش.
  • محسنی‌تبریزی، علی‌رضا، «آسیب‌شناسی بیگانگی اجتماعی-فرهنگی؛ بررسی انزوای ارزشی در دانشگاه‌های دولتی تهران»، نشریۀ پژوهش و برنامه‌ریزی در آموزش عالی، شمارۀ 26، زمستان 1381ش.
  • محسنی‌تبریزی، علی‌رضا، «بیگانگی، مفهوم‌سازی و گروه‌بندی تئوری‌ها در حوزه‌های جامعه‌شناسی و روان‌شناسی»، نشریۀ نامۀ علوم اجتماعی، شمارۀ2، تابستان 1370ش.
  • مسترسن، پتریک، الحاد و ازخودبیگانگی، ترجمۀ سیدابراهیم موسوی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1389ش.
  • «مهاجرت با روان کودکان ما چه می‌کند؟»، وب‌سایت بنیاد پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی، تاریخ بازدید: 21 مرداد 1403ش.
  • میرزایی، خلیل، «مطالعه رابطه بین مصرف رسانه‌ای و بیگانگی فرهنگی-اجتماعی در میان جوانان تهرانی»، نشریۀ مطالعات جامعه‌شناختی، شمارۀ 2، پاییز و زمستان 1397ش.
  • نبوی، عبدالحسین و شهریاری، مرضیه، «علل و پیامد تعارض کار خانواده و بررسی بیگانگی از کار به‌عنوان یکی از پیامدهای آن»، نشریۀ پژوهش‌های راهبردی امنیت و نظم اجتماعی، شمارۀ 7، بهار و تابستان 1393ش.
  • نوذری، حمزه، «داستان ازخودبیگانگی ما»، وب‌سایت روزنامۀ شرق، تاریخ درج مطلب: 4 خرداد 1400ش.