قادریه در افغانستان
قادریه در افغانستان؛ یکی از فرقههای تصوف در افغانستان و منسوب به عبدالقادر گیلانی.
قادریه، یکی از طریقتهای صوفیۀ اهلسنت و منسوب به عبدالقادر گیلانی است که بهوسیلۀ فرزندان و شاگردان او در مناطق مختلف جهان گسترش یافت. امروزه این طریقت در افغانستان پیروانی دارد که در رأس آنها سادات گیلانی قرار دارند.
نامگذاری
این طریقت به دلیل انتساب آن به عبدالقادر گیلانى (۴۷۱-۵۶۱ق) به قادریه شهرت یافته است.[۱] عبدالقادر گیلانی در فقه پیرو مالک و در کلام اشعری مسلک بوده است.[۲] پیروان طریقت قادریه در کشورهای مختلف، گرایشهای کلامی متفاوت دارند. پیروان قادریه در پاکستان و هندوستان[۳] و افغانستان گرایش حنفی-ماتریدی دارند.[۴] بعضی هم پیرو اهلحدیث هستند. اما در کشور مصر و دیگر کشورهای عربزبان، قادریه به فرقههای کوچک منشعب شده و دارای گرایشهای کلامی مختلف است.[۵] طریقت قادریه نخست در عراق شکل گرفت، سپس به شمال آفریقا، بیتالمقدس، آسیای صغیر و شبه قارۀ هند، ایران و افغانستان گسترش یافت. فرقۀ نامبرده در افغانستان پیروانی دارد که در رأس آنها سادات گیلانی قرار دارند.[۶] برای عبدالقادر گیلانى دو سلسله ذکر کردهاند که در یکی از طریق کمیل بن زیاد به حضرت علی میرسد[۷] و در دیگری، به معروف کرخی میرسد.[۸]
تاریخچه قادریه در افغانستان
طریقت قادریه از قرن شانزدهم میلادی در هند مستقر شد؛ سپس با پذیرش پشتونهای غلزایی وارد افغانستان شد. همچنین حضرت نقیب صاحب در دهۀ بیستم قرن نوزدهم میلادی از عراق به افغانستان عزیمت کرد و در منطقۀ چهارباغ ولایت ننگرها مستقر شد تا رهبری فرقۀ محلی قادریه را از نزدیک به دست گیرد. پس از مرگ وی در۱۹۴۷م پسرش، سیداحمد گیلانی جانشین او شد. این خانواده به تدریج با دربار حاکم رابطه برقرار کرد و سیداحمد گیلانی با دختری از قبیلۀ محمدزایی ازدواج کرد. بدین ترتیب گیلانیها هم در جامعه و هم در حکومت افغانستان، از نفوذ بیشتر برخوردار شدند.[۹]
آموزهها
دراویش قادریه، اساس سیر و سلوک خود را مبتنی بر کشف و کرامت میدانند[۱۰] که برای رسیدن به علم و معرفت از طرق عادی ناممکن است[۱۱] و مرید پس از طی مراتب به جایگاهی میرسد که با روح پیامبر متصل شده، دستورات لازم را در عالم مکاشفه از آن حضرت دریافت میکند.[۱۲] در باب خداشناسی، مبانی این فرقه بیشتر با مبنای وحدت شهود، مطابقت دارد. امروزه اغلب دراویش این فرقه قائل به وحدت وجود هستند. فناء فیالله، ذکر جلی، مراقبه و خلوت از دیگر آموزههای این فرقه به شمار میرود.[۱۳]
مشاهیر قادریه در افغانستان
بزرگان قادریه در افغانستان به سه دسته، تقسیمپذیرند: 1.سادات گیلانی هرات؛ 2.سادات گیلانی کابل؛ 3.بزرگان قادریه غیرگیلانی.
1.سادات گیلانی هرات
سید سعدالله گیلانی، جد گیلانیهای هرات از احفاد شیخ عبدالقادر گیلانی و نخستین فرد از نسل او بود که در سالهای پسین عمر از عراق به افغانستان سفر کرد و طریقت قادریه را در هرات بنیان گذاشت. وی در منطقۀ سیاوشان هراست خانقاهی تأسیس کرد. پس از سعدالله گیلانی فرزندان و نوادگان او میرسیدمحمد شریف قادری (متوفی ۱۲۷۸ش)، میرسیدمحمدنجیب قادری (متوفی۱۲۷۳ش)، سیدمنیرشاه (متوفی ۱۳۷۵ش)، سیدمحمدشاه و سیدعبدالحی (متوفی ۹۷۸ش) از شخصیتهای مهم سادات گیلانی در غرب افغانستان بهشمار میرفتند.[۱۴]
2.سادات گیلانی کابل
سید محمدحسن گیلانی مشهور به نقیب از نوادگان عبدالقادر گیلانی در زمان حاکمیت حبیبالله خان (مقتول ۱۲۹۷ش)، از عراق به افغانستان عزیمت کرد. وی ابتدا در چهارباغ جلالآباد (شرق افغانستان) مستقر شد و پس از رابطه با حکام سیاسی برای گسترش فعالیتهای خود به کابل نقل مکان کرد.[۱۵] گیلانیهای کابل عبارتند از: سیدمحمدحسن گیلانی (۱۳۲۵ش)، سیدعلی گیلانی (۱۳۴۱ش)، سیداحمد گیلانی (۱۳۹۵ش) و سیدابراهیم گیلانی که اکنون در قید حیات و در سمتهای مختلف سیاسی مسئولیت داشته است.[۱۶]
3.بزرگان قادریه غیرگیلانی
برخی از شخصیتهای غیرگیلانی که مسلک قادری داشتند عبارتند از: فقیراحمد غزنوی (متوفی ۱۳۲۴ش)، محمدفضیل وحیی کابلی (متوفی سدۀ یادزهم)، عبدالله فیضآبادی، شاهمحمد بدخشی (متوفی سدۀ یازدهم)، عبدالغنی قلعهبندی (متوفی سدۀ چهاردهم)، سیدمحمد صدیق قتالی (متوفی ۱۲۹۰ش) و غلامعلیشاه قتالی (متوفی ۱۲۷۲ش).[۱۷]
جایگاه طریقت قادریه در تحولات سیاسی افغانستان
در فضای سیاسی افغانستان گاهی اوضاع به گونهای بوده که اهل تصوف افغانستان نمیتوانستند از سیاست بهدور باشند؛ مخصوصاً در دو قرن اخیر مشایخ صوفیه تلاش کردند با استفاده از موقعیت خود از مزایای قدرت در عرصۀ سیاست افغانستان برخوردار شوند.[۱۸]
1.نقش رهبران صوفیه در تشکیل حکومت دُرانیها
احمدشاه ابدالی بنیانگذار حکومت درانی با پشتیبانی صابرشاه کابلی، صوفی و درویش معروف، در مزار شیرسرخ نادرآباد قندهار در ۱۷۴۷م به پادشاهی رسید.[۱۹] موقع تاجگذاری، صابرشاه گیاه سبزی را به عمامۀ او بست و گفت این جیغۀ توست و تو پادشاه درانی.[۲۰] بدین ترتیب احمدشاه از ارادتمندان صوفیه در افغانستان شد و مشایخ صوفیه نیز در فتوحات هند از وی حمایت کردند.[۲۱]
2.نقش رهبران صوفیه در حکومت محمدزاییها
پس از درگذشت شاهمحمود، امیر دوستمحمدخان در ۱۸۳۸م به حاکمیت درانیها خاتمه داد و حکومت محمدزایی را بنیان نهاد. در مراسم تاجگذاری وی میرحاجی، فرزند میرواعظ کابلی از صوفیان قادریه، خوشۀ جو برگوشۀ دستار او بست و لقب شاهخراسان به وی داد.[۲۲]
3.نقش رهبران صوفیه در مبارزه علیه انگلیسیها
مشایخ صوفیه بهخصوص مشایخ قادریه در سه جنگ با انگلیسیها حضور فعال داشتند. دولت انگلیس در ۱۸۳۹م به بهانۀ بازگرداندن تاج و تخت به شاهشجاع، به افغانستان لشکر کشید. تجاوز انگلیسیها به افغانستان و مداخلاتشان موجب شد که مردم علیه آنها قیام کنند.[۲۳] در این وضعیت دوستمحمدخان از بخارا به افغانستان بازگشت، اما توسط انگلیسیها به هند تبعید شد. با این حال، قیام مردم علیه انگلیسیها ادامه داشت و سرانجام این قیام و جنگها با حضور صوفیها به شکست انگلیسیها منتهی شد.[۲۴] انگلیسیها در ۱۸۷۸م به بهانۀ پذیرفتن سفیر روس به دربار از سوی شیرعلیخان به افغانستان لشکر کشیدند. این بار نیز مردم افغانستان علیه آنها قیام کردند که ملا دینمحمد مشهور به ملا مشک عالم اندری (۱۷۹۰-۱۸۸۶م) از صوفیان قادریه با لشکری پرشمار در جنوب کابل علیه انگلیسیها برخاست و پس از فتح کابل حاکم این شهر شد.[۲۵] همچنین در دوران عبدالرحمانخان افغانستان دچار اختناق و استبداد داخلی و از نظر سیاسی تحت حمایت انگلیسیها قرار داشت. وی، برای حفظ حکومت خود شخصیتهای سیاسی، سران اقوام، بهویژه مشایخ صوفیه را تبعید کرد.[۲۶] پس از وی، پسرش امیر حبیبالله خان تا حدودی با بزرگان صوفیه از در ملایمت وارد شد، ولی معاهدۀ ۱۹۰۵م وی با انگلیسیها (چشمپوشی از استقلال افغانستان) باعث مخالفت علما و بزرگان صوفیه شد. سرانجام پس از قتل وی، به دست درباریان، امانالله خان به سلطنت رسید. وی هنگام نشستن بر تخت شاهی در ۱۹۱۹م دستور جنگ علیه انگلیس را صادر کرد که به جنگ سوم افغانها علیه انگلیس معروف است. در این جنگ نیز مشایخ صوفیه با مریدان خود حضور فعال داشتند. از جمله مولانا نجمالدین آخوندزاده از بزرگان قادریه در جنوب با مریدان خود علیه انگلیسیها جهاد را آغاز کرد که سرانجام این قیامها به استقلال افغانستان منتهی شد.[۲۷]
4.مبارزه علیه نظام کمونیستی
با آغاز پیروزی کمونیستها علیه داوودخان در ۱۹۷۸م گیلانیها بار دیگر وارد کارزار سیاست شدند. سیداحمد گیلانی در آغاز قیام مردم افغانستان به سرحدات ولایتهای شرقی افغانستان سفر کرد و ضمن ایجاد جرگهها از مریدان خود خواست علیه حکومت ترهکی به پا خیزند.[۲۸]
5.مبازه علیه نیروی متجاوز شوروی
سیداحمد گیلانی در کنار سایر گروههای جهادی، در جنگ علیه روسها نقشی فعال داشت.[۲۹] وی بهسان دیگر رهبران اسلامگرا بر این باور بود که اسلام در خطر است. هرچند قرائت وی از اسلام با قرائت دیگر رهبران جهادی متفاوت بود.[۳۰]
6.تأسیس حزب محاذ ملی
سیداحمد گیلانی در ۱۳۵۷ش، «حزب محاذ ملی» را بنیان گذاشت. این حزب از لحاظ ساختار لیبرالمنش و ملیگرا بود و یکی از اعضای ائتلاف احزاب هفتگانۀ مجاهدین اهلسنت به شمار میرفت؛ اما از نظر ایدئولوژیک و شیوۀ جهاد، برخلاف احزاب سلفیگرا، رویکرد معتدل و تکنوکرات داشت.[۳۱]
7.گرایش به نظام شاهی
سیداحمد گیلانی بهمثابۀ عضو فعال رهبران جهادی پس از سقوط دولت نجیبالله از بازگشت محمدظاهرشاه، شاه سابق افغانستان بهمثابۀ رئیس دولت موقت سخن گفت.[۳۲] همچنین وی برخلاف دیگر سران جهادی که در پی تأسیس و برپایی دولت اسلامی بودند، آشکارا خواهان اعادۀ نظام سلطنتی و بازگشت محمدظاهرشاه بود. چنان که در ۲۰۰۱م پیش از سقوط طالبان به دست ایالات متحده، وی خواهان بازگشت محمدظاهرشاه برای ادارۀ دولت موقت بود.[۳۳]
رابطۀ مراد و مرید در طریقت قادریه
در طریقتهای صوفیه، مراد یا پیر در رأس هرم سلسلۀ طریقت قرار دارد و دیگران در ردههای پایین. با وجود این، میان پیر و پیرو رابطۀ عمیقی وجود دارد.[۳۴] برای نمونه پیران گیلانی نزد پیروان خود، جایگاه ویژه دارند و مریدان، آنان را دارای برکت میدانند که از اسلافشان به ارث رسیده است.[۳۵] این باور موجب شده که مریدان آب شستشوی پاهای سیداحمد گیلانی را برای شفا و تسکین درد و آلام بیماران به آنها بخورانند.[۳۶]
خانقاه
خانقاه از دیرزمان مکانی برای انجام عبادات صوفیان بوده است. در افغانستان خانقاههای متعدد وجود دارد که بعضی از آنها در وزارت حج و اوقاف ثبت شدهاند. بعضی از خانقاههای قادریه در شهر کابل عبارتند از: 1.خانقاه مرشد سيد گلاب؛ ۲- خانقاه حضرت خواجه غريبنواز؛ ۳ – خانقاه پهلوانصاحب؛ ۴ - خانقاه علاءالدين عليا؛ ۵- خانقاه حضرت امام حسين؛ 6ـ خانقاه دهمزنگ؛ 7ـ خانقاه قلعۀ زمانخان.[۳۷]
پانویس
- ↑ . طبیبی، سیر تصوف در افغانستان، 1356ش، ص 35.
- ↑ خوانساری، روضات الجنات، ج5، ص85.
- ↑ مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مدخل تصوف.
- ↑ روآ، افغانستان؛ اسلام و نوگرایی سیاسی، ص 92.
- ↑ دائرة المعارف برزگ اسلامی، مدخل تصوف.
- ↑ سعیدی، صوفی کیست، 2011م، ص 51.
- ↑ شیروانی، ریاض السیاحه، ج1، 1339ش، ص56.
- ↑ معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج2، 1398ش، ص365.
- ↑ روآ، افغانستان: اسلام و نوگرایی سیاسی، 1369ش، ص 71.
- ↑ گیلانی، الفتح الربانی، 1380ش، ص 412.
- ↑ تأدفی حنبلی، قلائدالجواهر، 1369ش، ص 49.
- ↑ گیلانی، جلاءالخاطر، 1376ش، ص 95.
- ↑ مدرسی چهاردهی، سلسلههای صوفیۀ ایران، 1365ش، ص106.
- ↑ موسوی، تصوف در افغانستان معاصر، 1399ش، ص 143-144.
- ↑ سنزل، افغانستان در عهد امانیه، 1388ش، ص 38.
- ↑ موسوی، تصوف در افغانستان معاصر، 1399ش، ص 147-149.
- ↑ موسوی، تصوف در افغانستان معاصر، 1399ش، ص 149-160.
- ↑ شفایی، تحلیل گفتمانی اسلامهای سیاسی در افغانستان، 1396ش، ص 117.
- ↑ فرهنگ، افغانستان در پنچ قرن اخیر، 1385ش، ص139-140.
- ↑ آروین پور، «نقش رهبران صوفی در سیاست افغانستان معاصر از دیدگاه جامعهشناسی سیاسی»، 1401ش، 211
- ↑ آروین پور، «نقش رهبران صوفی در سیاست افغانستان معاصر از دیدگاه جامعهشناسی سیاسی»، 1401ش، ص 209.
- ↑ آروین پور، «نقش رهبران صوفی در سیاست افغانستان معاصر از دیدگاه جامعهشناسی سیاسی»، 1401ش، ص 207.
- ↑ سنزل، افغانستان در عهد امانیه، 1388ش، ص 23.
- ↑ آروین پور، «نقش رهبران صوفی در سیاست افغانستان معاصر از دیدگاه جامعهشناسی سیاسی»، 1401ش، 214.
- ↑ آروین پور، «نقش رهبران صوفی در سیاست افغانستان معاصر از دیدگاه جامعهشناسی سیاسی»، 1401ش، ص 211.
- ↑ سنزل، افغانستان در عهد امانیه، 1388ش، ص 34.
- ↑ آروین پور، «نقش رهبران صوفی در سیاست افغانستان معاصر از دیدگاه جامعهشناسی سیاسی»، 1401ش، ص 211.
- ↑ حق شناس، دسایس و جنایت روسها در افغانستان، 1363ش، ص 73.
- ↑ شفایی، تحلیل گفتمانی اسلامهای سیاسی در افغانستان، 1396ش، ص 126
- ↑ شفایی، تحلیل گفتمانی اسلامهای سیاسی در افغانستان، 1396ش، ص 126.
- ↑ فرزان، افغانستان از حکومت مجاهدین تا سقوط طالبان، 1389ش، ص 629.
- ↑ ماگنوس، افغانستا، روحانی، مارکس، مجاهد،1380ش، ص 134.
- ↑ فرزان، افغانستان از حکومت مجاهدین تا سقوط طالبان، 1389ش، ص 629.
- ↑ روآ، افغانستان: اسلام و نوگرایی سیاسی، 1369ش،ص 67.
- ↑ هیمن، افغانستان زیر سلطۀ شوروی، 1365ش، ص 187.
- ↑ آرنی، افغانستان گذرگاه کشورگشایان، 1377ش، ص 47.
- ↑ سعیدی، صوفی کیست، 1387ش، ص 77- 79.
منابع
- آرنی، جورج، افغانستان گذرگاه کشورگشایان، ترجمۀ محمد یوسف علمی و حبیبالرحمن هاله، پشاور، نشر میوند، 1377ش.
- اولیور، روآ، افغانستان: اسلام و نوگرایی سیاسی، مترجم ابوالحسن سروقدمقدم، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1369ش.
- التأدفی الحنبلی، محمد، قلائد الجواهر فی مناقب شیخ عبد القادر، مترجم حوارینسب، احمد، تهران، سحاب، 1369ش.
- حقشناس، ش. ن، دسایس و جنایت روسها در افغانستان، مشهد کمیتۀ فرهنگی جمعیت اسلامی، 1363ش.
- خوانساری، محمدباقر موسوی، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، قم، اسماعیلیان،1390ش، چاپ اول.
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی؛ مرکز پژوهشهای اسلامی و ایرانی.
- رون، مهسا و آروینپور، تاجالدین، «نقش رهبران صوفی در سیاست افغانستان معاصر از دیدگاه جامعهشناسی سیاسی»، مجلۀ مطالعات اوراسیای مرکزی، دورۀ 15، شماره: 2، پاییز و زمستان 1401ش.
- سعیدی، برهانالدین، صوفی کیست؟ آلمان، مرکز فرهنگی د حق لاره، 2008م، 1387ش
- شفایی، امانالله، تحلیل گفتمانی اسلامهای سیاسی در افغانستان، تهران، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر، چاپ اول، 1396ش.
- شیروانی، زینالعابدین، ریاضالسیاحه، مصحح، حامدی ربانی، اصغر، تهران، سعدی، 1339ش.
- طبیبی، عبدالحکیم، سیری تصوف در افغانستان، کابل، انشتارات بیهقی، چاپ اول، 1356ش.
- فرزان، احمدشاه، افغانستان از حکومت مجاهدین تا سقوط طالبان، مشهد، آهنگ قلم، 1389ش.
- فرهنگ، میرمحمد صدیق، افغانستان در پنچ قرن اخیر، تهران، عرفان، 1385ش.
- گیلانی، عبدالقادر، الغنیة لِطالبی طریقُ الحق، مترجم زاهد ویسی، حافظابرو، 1394ش.
- گیلانی، عبدالقادر، الفتح الربانی، مصحح، مهدوی محمدجعفر، قم، احسان، 1380ش.
- گیلانی، عبدالقادر، جلاءالخاطر، مترجم حوارینسب، احمد، کردستان، (بینا) 1376ش.
- ماگنوس، رالف، - نبی، ادن، افغانستان، روحانی، مارکس، مجاهد، مترجم فیروزمند، کاظم، تهران، نشر مرکز، 1380ش.
- مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسلههای صوفیۀ ایران، تهران، نشر نور، 1365ش.
- معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائقالحقائق، مصحح محجوب، محمدجعفر، تهران، سنایی، 1398ش.
- موسوی، جمالالدین، تصوف در افغانستان معاصر، قم، کتاب طه، چاپ اول، 1399ش.
- نوید، سنزل، افغانستان در عهد امانیه، مترجم مجددی، محمدنعیم، هرات، انشتارات احراری، چاپ دوم، 1388ش.
- هیمن، آنتونی، افغانستان زیر سلطۀ شوروی، مترجم طاهری، اسدالله، تهران، شباویز، 1365ش.