مهمان نوازی
مهمان نوازی؛ از سنتهای رایج در کشورهای مسلمان، بهویژه ایران و افغانستان.
مهمان نوازی از ویژگیهای شاخص فرهنگی در ایران، افغانستان و بسیاری از جوامع مسلمان بوده و در هر منطقه، آداب و رسوم ویژهای دارد.
مفهومشناسی
مهمان کسی است که بر دیگری وارد شود و از او با طعام و دیگر وسایل پذیرایی کنند. مهمان یا خود وارد میشود و یا او را دعوت میکنند. برخی معتقدند مهمان از دو کلمۀ «مه» بهمعنای بزرگ و «مان» بهمعنای بمان به مفهوم «بزرگ بمان» تشکیل شده و تداعیگر مهماننوازی است. [۱]
پذیرش مهمان
در گذشتهای نهچندان دور، در بسیاری از مناطق مسلماننشین، هرگاه مسافری شبهنگام به مقصد نمیرسید، نزدیک یکی از خانههای روستایی صدا میزد: مهمان نمیخواهید؟ اگر کسی جواب او را میداد، مهمان او میشد و اگر کسی جواب نمیداد به در خانۀ دیگری میرفت تا کسی او را مهمان کند. اهمیت این مسئله در حدی بود که در برخی مناطق، مسلمانان اجازه داشتند تا زکات خود را برای مسافران، مصرف کنند.[۲]
جایگاه مهمان
حرمت مهمان در فرهنگ مسلمانان بهصورتهای مختلفی بیان شده است:
- حبیب خدا: در فرهنگ مسلمانان، مهمان حبیب و عزیز خدا است و مردم نیز به مهمان بسیار احترام میگذارند و او را عزیز میدارند.[۳] اهمیت مهمان در فرهنگ مردم افغانستان چنان است که زنان در غیاب شوهر نیز از مهماننوازی دریغ نمیورزند.[۴]
- برکتآوری مهمان: مسلمانان باور دارند که مهمان روزی خود را با خودش میآورد. مهمان برکت زندگی و نشانۀ سعادت یک خانواده است. برخی اعتقاد دارند اگر چند وقتی مهمان وارد خانۀ آنها نشود آن خانواده مورد خشم خداوند قرار دارد و ملائک بر آنها وارد نمیشوند.[۵] از همینرو وقتی مهمانی وارد میشود، میزبان سعی میکند به نحو شایسته و در حد توان از مهمان پذیرایی کند.[۶]
- محترمبودن کفش مهمان: کفش مهمان نیز مورد احترام میزبان است. میزبان کفش مهمان را در جای مناسب گذاشته و زمان خروج، آن را پیشپای مهمان میگذارد و اصطلاحاً جفت میکند. این وظیفه معمولا توسط فرزند خانواده انجام میشود.[۷]
- محترمبودن حیوان مهمان: در مناطق روستایی در قدیم حیوان (مَرکَب) مهمان مانند خود او مورد احترام بود. میزبان سعی میکرد برای حیوان مهمان نیز غذای خوب و بهخصوص جو فراهم کند. گاهی میزبان حیوانات خود را محروم میکرد تا غذای خوب برای مرکب مهمان تهیه کند.[۸]
تأثیر مهمانداری بر سبک زندگی
- سبک خانهسازی: در بسیاری از خردهفرهنگها بیشتر خانوادهها محل یا اتاقی بهعنوان مهمانخانه دارند. این محل مخصوص مهمان است و در دیگر ایام، از آن استفاده نمیشود. از مهمترین ویژگیهای افراد توانمند، داشتن مهمانخانۀ بزرگ برای پذیرایی از مهمان است. مردم روستایی مهمانخانههایی میسازند که درِ ورودی آن، از اندرونی جدا باشد تا مهمان و خانوادۀ میزبان راحت باشند. گاهی مردم در بزرگیِ مهمانخانه، رقابت میکنند.[۹]
- ایجاد رقابت منزلتی: در برخی از مناطق روستایی، سنت مهماننوازی گاهی به رقابت بین برخی از افراد تبدیل میشود. برخی تلاش میکنند شهرت مهماننوازی را بهدست آورده و همیشه در خانۀ خود از مهمان پذیرایی کنند. این افراد در مناطق روستایی وجهۀ مردمی بهدست میآورند و مشهور میشوند.[۱۰]
- حفظ حرمت و تقویت روابط اجتماعی: مهمانشدن و نانونمک همدیگر را خوردن در فرهنگ مسلمانی، سبب شده است که جلو برخی منازعات اجتماعی و یا خیانت به همدیگر گرفته شود. ضربالمثل «نمک را خورد و نمکدان را شکست» در مواردی استفاده میشود که مهمان حرمت میزبان یا صاحبخانه را رعایت نکند. در بسیاری از خردهفرهنگها کسی که در خانهای مهمان شده باشد، سعی میکند تا آخر عمر حرمت آن را پاس دارد. در شاهنامه نیز موردی وجود دارد که رستم اسفندیار را به طعام میخواند و او در جواب میگوید:[۱۱]
گر اکنون بیایم سوی خوان تو | بوم شاد و پیروز مهمان تو | |
تو گردن بپیچی ز فرمان شاه | مرا تابش روز گردد سیاه | |
فرامش کنم مهرِ نان و نمک | به پاکی نژاد اندر آریم شک |
آداب مهمانی
- دعای مهمان: یکی از آداب مهم مهمانی در افغانستان دعای مهمان بعد از نشستن در خانۀ میزبان و هنگام خروج از خانه میزبان است. در بیشتر موارد این دعا به فارسی و شامل طلب خیر و عاقبت بهخیری برای میزبان و طلب شادی برای روح اموات او است.[۱۲]
- تهیۀ غذا: در برخی مناطق از قدیم رسم بود که هر وقت مهمان وارد میشد برای او غذا تهیه میکردند. کمترین غذا برای برخی از خانوادهها تهیۀ نان و چای بود که مهمان آن را با بُورَه (شکر) صرف میکرد. نخستین وظیفۀ یک زن روستایی این بود که بتواند بهفوریت حداقل طعام یعنی نان و چای برای مهمانانِ سرزده فراهم کند.[۱۳]
- رعایت حال مهمان: در افغانستان، میزبان در رعایت حال مهمان بسیار کوشش میکند؛ هر وقت او بلند میشود، میزبان نیز آمادۀ خدمت میشود. در زمستان برای مهمان آب گرم آماده میکردند. کفشهای مهمان را پیشپایش جفت میکردند و فرزند یا نوکر میزبان با ادب و دست بر سینه آمادۀ خدمت میبود. هر وقت مهمان خوابش میآمد میزبان زمینۀ خواب او را فراهم میکرد. اگر مهمان، شب در خانۀ میزبان میخوابید، میزبان صبح زود صبحانه را آماده و منتظر بیدارشدن مهمان میبود.[۱۴]
- رعایت آداب سفره: مهمان ملزم است که آداب سفره را رعایت نماید؛ از آن جمله خوردن غذا از سفره پهن شده است. اگر از این کار استنکاف نماید، به میزبان بیاحترامی کرده است. صرف غذا با نام خدا و گفتن «بسمالله» بهعنوان تعارف از سوی میزبان شروع و در پایان با دعای مهمان ختم میشود.[۱۵]
- شستن دستها: در قدیم شستن دستها قبل از غذا از آداب مهم سفره و «تَهدِستی» از ضروریات خانه بود. میزبان قبل از آوردن سفرۀ غذا، «تهدستی» را میآورد. تمام مهمانها دست خود را شسته و خشک میکردند. بعد از غذا نیز همین کار را انجام میدادند.[۱۶]
انواع مهمانی
غیر از مهمانهای سرزده، در مناطق روستایی مهمانیها به مناسبتهای مختلفی برگزار میشد و مهمانها دعوت به حضور میشدند. این مجالس به دو نوع تقسیم میشود: محافل شادی و مجالس مصیبت که بر مبنای باورهای مذهبی و یا آداب مرسوم به شرح ذیل بود:
- محافل شادی: مجالس شادی به سه دسته تقسیم میشد:
- یکدسته مربوط به تولد کودک: از قبیل گهواره نهادن نوزاد پس از حدود 10 روز، جشن تولد نوزاد پس از 40 روز، عقیقهکردن (ذبح گوسفند)، گرفتن موی نوزاد در حدود 8 ماهگی، سنتکردن (ختنه) نوزاد پسر، دندانریزه کودک (دندان درآوردن). این نوع مهمانی در حد توان میزبان برگزار میشد. مجلس ختنه و عقیقه ویژه مردان و زنان بود و سایر مجالس صرفاً با حضور زنان برگزار میشد. در برخی از این مراسمها، هدیه نقدی یا غیر نقدی داده میشد.[۱۷]
- دسته دوم مربوط به ازدواج بود که خود، بخش زیادی از مجالس شادی را شامل میشد؛ مجلس خواستگاری با حضور بزرگان فامیل، مجلس نامزدی، عیدیبردن برای عروس و داماد، مجلس فاتیا طویی (عقدکنان)، مجلس طوی و چهارقندا (پاتختی)، رهخانه (پاگشا) و دعوت متقابل خانواده عروس و داماد و سایر اقوام از محافل مربوط به ازدواج است که با مهمانی همراه بود.[۱۸]
- دسته سوم مربوط به سفر و موارد متفرقه بود. بازگشت از سفر زیارتی، سفر تحصیلی، عسکری (سربازی)، ساخت خانه، صلح و آشتی، تهدابگذاری (پی نهادن) خانه و دعوت از مردان برای همکاری در درو، ساخت خانه و خرمنکوفتن تحت عنوان «آشاری»، نذر برای شفای مریض و شکرانه شفای بیمار از این دسته بود.[۱۹]
- مصیبت: پس از وفات یک انسان، ابتدا، تشییع جنازه با حضور مردم انجام میشد. سپس از شب وفات به مدت هفت شب قرآنخوانی با صرف شام برگزار بود. غالباً قرآنخوانی در شبهای جمعه تا اربعین ادامه مییافت. روز سوم یا هفتم مجلس بزرگ ختم در مسجد به صرف ناهار برگزار میگردید. دعوت از خانواده متوفی نیز مرسوم بود. مجالس عزای شهادت امام حسین در ماه محرم برگزار میشد. مراسم دلدهپزی روز عاشورا، اربعین و سوریصفر یا دیگ بیبی نیز از جمله مراسمهای دینی و قدیمی شیعیان افغانستان است. مراسم ماه صفرغالباً با حضور زنان در ماه صفر برگزار میشد. زنان غالباً با دلده یا حلوای سرخ پذیرایی میشدند. مراسم افطاری در ماه مبارک رمضان نیز مرسوم بود.[۲۰]
امثال و حکم
در ارتباط با مهمانی مثلهای زیادی وجود دارد از جمله:
- خرج که از کیسه مهمان بود حاتم طائیشدن آسان بود.
- مهمان روزی خوده خود میاره.
- مهمان ناوقت از کیسه خُو (خود) مُخوره.
- مهمان یک بلا، خرش دیگه بلا.
- مهمان یکی باشه، گَو (گاو) بکشی.
- از باران گَه صبا و مهمان دم بیگاه بترسید.
- باران گَه صبا و مهمان ناوقت، اِیلَه کَدَنِی (رهاکردنی) نیست. یا: برف صبایی و مهمان بیگهای ماندنیست.
- خدا از باران سحری و مهمان ناوخت (ناوقت) نجات بدهد.
- مهمان از مهمان خوشوش نمیآیه صاحب خانه از هر دو.
- شب رُوی مهمان را ببین، روز پشت مهمان را: یعنی مهمانی که شب آمد روز میرود.
- مسجد گرم، مهمان آسوده: اگر مسجد گرم باشد، مهمان و مسافر بهراحتی مسجد را ترک نمیکنند.[۲۱]
باورها
در مناطق روستایی افغانستان در ارتباط با مهمان باورهایی وجود دارد از جمله:
- اگر بچه خمشده و از وسط پاهای خود به عقب نگاه کند، به باور مردم، مسافر و مهمان میآمد.
- اگر چوبک چای در داخل چایخوری (لیوان) ایستاده میشد، به باور مردم مهمان میآمد. اگر چوبک کمکم به حالت خوابیده در میآمد، برای مردم این باور را داشت که آن مهمان، شب در خانه میزبان میخوابید.
- اگر یک ظرف فراموش میشد و ناشسته میماند، میگفتند مهمان رویناشسته میآید یا معتقد بودند اگر پشک (گربه) رویش را بشوید، مهمان میآید.[۲۲]
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه، تهران، 1377ش، ج14، ص21914؛ معین، فرهنگ فارسی، 1388، ج4، ص4473؛ نجفی، فرهنگ فارسی عامیانه، 1387، ص1376.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص343.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص344.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص343.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص345.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص343.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص344.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص343.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص346.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص343.
- ↑ فردوسی، شاهنامه، 1399ش، بخش 12.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص342.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص344.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص343.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص341.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص344.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص343.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص342.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص343.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص343.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص531.
- ↑ رهیاب (بلخی)، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، 1401ش، ج2، ص469.
منابع
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، تهران، دانشگاۀ تهران، 1377ش.
- رهیاب (بلخی)، سیدحسین، بلخاب (تاریخ، فرهنگ و جتماع)، قم، صبح امید دانش، 1401ش.
- فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، تهران، پارمیس، 1399ش.
- معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیر کبیر، 1388ش.
- نجفی، ابوالحسن، فرهنگ فارسی عامیانه، تهران، نیلوفر، 1387ش.