قاجاریه

از ویکی‌زندگی

قاجاریه؛ سلسۀ پادشاهی ایرانی در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری.

قاجاریه، زمام حکومت ایران را به مدت 130 سال در یک دوران تاریخی مهم به‌دست گرفت. آثار و پیامدهای حکومت قاجار تا امروز در سبک زندگی مردم باقی مانده است؛ سرزمین‌های بسیاری از خاک ایران جدا شد و استعمار خارجی و استبداد داخلی، باعث غارت ثروت‌های مادی و معنوی کشور، تزریق حس حقارت عمومی، از بین‌رفتن غرور ملی و عقب‌ماندگی ایران شد. در این دوره که مواجهه با فرهنگ و تمدن غربی، موجب تحول در اندیشه و آداب‌ورسوم ایرانیان شده بود، عالمان دینی برای حفظ دین و فرهنگ، به فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گسترده روی آوردند و در حفظ، گسترش و تداوم پاک‌زیستی ایرانیان، نقش اساسی ایفا کردند.

تاریخچه

ایل قاجار در زمان حملۀ مغول به مناطق داخلی ایران آمدند و در زمان صفویه توسط شاه‌عباس به‌عنوان نیروی دفاعی به کار گمارده شدند. برخی طوایف آنها در اواخر حکومت‌های صفویه، افشاریه و زندیه برای به قدرت‌رسیدن تلاش کردند و از میان آنها، آغامحمدخان که در شیراز اسیر دربار زند بود، بعد از مرگ کریم‌خان زند، آزاد شد، به شمال ایران رفت و با تصرف گیلان، مازندران، زنجان و کردستان،[۱] سرانجام در ۱۲۰۰ق در تهران بر تخت شاهی نشست.[۲] وی پس از آن با پیروزی کامل بر حاکمان زند و دیگر مدعیان قدرت، در ۱۲۱۰ق در تهران به عنوان پادشاه ایران به‌صورت رسمی تاج‌گذاری کرد و به این ترتیب حکومت سلسلۀ قاجاریه آغاز شد.[۳] پس از او، 6 نفر دیگر از خاندان قاجاریه به نام‌های «فتح‌علی‌شاه»، «محمدشاه»، «ناصرالدین‌شاه»، «مظفرالدین‌شاه»، «محمدعلی‌شاه» و «احمدشاه» به پادشاهی رسیدند[۴] و به مدت 130 سال بر ایران حکومت کردند.[۵] احمدشاه آخرین شاه قاجاریه با کودتای «رضاخان پهلوی» و «سیدضیاءالدین طباطبایی» از پادشاهی برکنار شد و در ۱۳۰۴ش مجلس مؤسسان، انقراض کامل قاجاریه را اعلام کرد. [۶]

اهمیت و جایگاه تاریخی

1. سلطۀ بیگانگان بر ایران

در دوران قاجاریه، بیگانگان به‌خصوص انگلیس و روسیه بر فرهنگ و سیاست کشور سلطه پیدا کردند و امتیازهای اقتصادی زیادی را به دست گرفتند؛ برای مثال امتیاز ایجاد راه‌آهن، خط‌های تلگراف، کشتیرانی در رودخانه‌های ایران، بهره‌برداری از معدن‌ها و جنگل‌های کشور، آبیاری و حق تقدم در امتیاز بانک، احداث جاده و ایجاد کارخانه، از جمله امتیازهایی بود که حاکمان تنها در یک قرارداد به «بارون جولیوس دورویتر» سرمایه‌دار یهودی تبعۀ انگلیس و صاحب خبرگزاری رویترز دادند. واگذاری امتیاز تنباکو به یک شرکت انگلیسی در زمان ناصرالدین شاه از دیگر قراردادها بود که با فتوای مشهور «میرزای شیرازی» لغو شد و در تاریخ به‌عنوان یک حرکت انقلابی به ثبت رسید.[۷]

2. آشفتگی فرهنگی

محققان دورۀ قاجاریه را دورۀ پیدایش نابسامانی‌های فرهنگی، جدال بین دو سبک زندگی ایرانی و غربی و رواج تدریجی فرهنگ مدرن و تغییرات اساسی در سبک زندگی ایرانی توصیف کرده‌اند. گرایش به سبک زندگی غربی سبب شد که ایران دست‌خوش بحران هویتی و عقب‌ماندگی شود. در این دوره، بر خلاف دوران صفویه، توجه به علوم نقلی کمتر و گرایش به علوم غربی بیشتر شد و این ناسازگاری فرهنگی به عقب‌ماندگی ایران منجر شد.[۸]

3. احیای فقه سیاسی شیعه

شاهان قاجار در مراحلی به‌دلیل کسب مشروعیت و مقبولیت سیاسی و ملی به همکاری با علمای دین روی آوردند و تا حدی به علما مجالی برای حضور در عرصۀ سیاست و فرهنگ دادند؛ به همین‌دلیل فقه سیاسی شیعه در جامعه بار دیگر از سوی علما مطرح شد. علمای دین نیز با هدف صیانت از دین و حمایت عملی از مردم، در حوزۀ فرهنگ دینی و حاکمیت سبک زندگی مؤمنانه فعال شدند و به امور و شعائر مذهبی در جامعه، توجه کاملی داشتند.[۹]

4. رویدادهای مهم

تاریخ‌نگاران، رویدادهای عهد قاجار را شامل سه دوره دانسته‌اند: از سلطنت آغامحمدخان (۱۲۱۰-۱۲۱۱ق) و فتحعلی‌شاه ( ۱۲۱۲-۱۲۵۰ق) به‌عنوان دورۀ اول یاد می‌شود که در آن جنگ‌های ایران و روس، عهدنامۀ گلستان و ترکمنچای و الحاق بخش‌های زیادی از ایران به روسیه، کشته‌شدن سفیر روسیه در ایران و جنگ‌های ایران و عثمانی اتفاق افتاده است. دورۀ دوم شامل سلطنت محمدشاه (۱۲۵۰- ۱۲۶۴ق) و ناصرالدین‌شاه (۱۲۶۴ تا ۱۳۱۳ق) می‌شود که نخست‌وزیری قائم‌مقام فراهانی و امیرکبیر، به وجودآمدن فرقۀ «بابیه»، جداشدن هرات از ایران، نفوذ انگلیسی‌ها و روس‌ها و واگذاری امتیازات زیاد به آنها و قتل ناصرالدین‌شاه به دست «میرزارضا کرمانی» در این دوره رخ داده است. زمان حکومت مظفرالدین‌شاه (۱۳۱۳-۱۳۲۴ق)، محمدعلی‌شاه (۱۳۲۴-۱۳۲۷ق) و احمدشاه (۱۳۲۷- ۱۳۴۴ق) دورۀ سوم است که سفرهای خارجی شاهان با قرض‌گرفتن از دولت‌های مختلف برای هزینۀ سفر، صدور فرمان مشروطیت و تبدیل حکومت به سلطنت مشروطه در دورۀ مظفرالدین‌شاه، به توپ‌بستن «مجلس شورای ملی» توسط محمدعلی‌شاه، قرارداد ۱۹۰۷م و تقسیم ایران میان روس و انگلیس از رویدادهای مهم این مقطع زمانی است.[۱۰] در اواخر دورۀ قاجار، تحقیر ملی، تزریق حس ناتوانی و حقارت عمومی و بی‌هویتی توسط سیاست‌های مداخله‌گر استعماری و استبداد داخلی، بر مردم ایران تحمیل شد و زمینۀ عقب‌ماندگی کشور را فراهم کرد.[۱۱]

نظام سیاسی

در دورۀ قاجاریه، شاه در رأس هرم قدرت قرار داشت و تمام جزئیات حکومتی مانند تصمیم‌های سیاسی مهم و عزل و نصب‌ها را بدون محدودیت انجام می‌داد. شاهزادگان، درباریان، رؤسای ایلات بزرگ و حکام محلی، در ردۀ دوم قدرت سیاسی بودند.[۱۲] در این روزگار شرایط سیاسی و اجتماعی کشور به گونه‌ای بود که مردم ایران هیچ تضمینی برای جان، مال و ناموس خود در برابر دستگاه استبدادی شاه نداشتند. اکثر مردم در فقر و نادانی به سر می‌بردند که در ادبیات آن روزگار ازجمله اشعار «آیینۀ عبرت» از ملک‌الشعرای بهار و خاطرات آن دوره بازتاب پیدا کرده است. تاریخ‌نگاران (داخلی و خارجی) همگی از استبداد و ستم شاهان در حق مردم سخن گفته‌اند.[۱۳] سلاطین قاجار همۀ زمین‌های ایران را ملک خود می‌دانستند؛ شاه حق داشت هر نوع زمینی را به هر یک از هواداران خود بدهد و هیچ‌کس جرئت اظهار نظر در برابر او را نداشت. اگر کسی مخالفت می‌کرد خون او هدر بود.[۱۴] امیران و حاکمان محلی نیز که بیشتر آنها از فرزندان و بستگان شاه و در جای‌جای کشور پراکنده بودند، با لقب‌های مختلف که برای آنان شخصیت و منزلت اجتماعی به همراه می‌آورد، همه‌کاره بودند و هر گونه ستم را برای خود مجاز می‌دانستند.[۱۵]

زبان و ادبیات

الف) نثر فارسی

پژوهشگران دورۀ قاجار را سرآغاز تحول نثر فارسی و نقطۀ شروع ادبیات معاصر می‌دانند. به باور آنها پیش از دورۀ قاجار، از نثر فارسی برای بیان موضوعات تاریخی، اخلاقی، فلسفی و برخی از رشته‌های علوم استفاده می‌شد؛ اما در دورۀ قاجاریه این دامنه گسترش یافت و زمینه‌های دیگری از جمله سیاست، علوم جدید و انتقادهای اجتماعی را نیز شامل می‌شد. محققان سیر تحول ادبیات عصر قاجار را به سه دورۀ مهم تقسیم کرده‌اند:

=1. دورۀ رکود

در این دوره که از شروع سلطنت قاجار تا اواخر حکومت محمدشاه را در بر می‌گیرد، شامل هیچ نوآوری نیست و با دوره‌های قبل تفاوتی ندارد.

2. دورۀ تحول

از اواخر حکومت محمدشاه تا دوران سلطنت ناصرالدین شاه، نویسندگان ایرانی با روزنامه‌نویسی، نمایشنامه‌نویسی و صنعت ترجمه آشنا شدند؛ آثار رمان‌نویسان غربی ترجمه شد و ایرانیان نیز به رمان‌نویسی روی آوردند. همچنین سفرنامه‌نویسی و خاطره‌نویسی در این دوره رونق فراوان یافت.

3. دورۀ هویت‌یابی

از سلطنت مظفرالدین شاه تا انقلاب مشروطه و پایان حکومت قاجار، انواع نثر فارسی رونق یافت و نویسندگان سعی کردند هویت ایرانی را وارد کارهای خود کنند و فقط به تقلید از نویسندگان غرب نپردازند. همچنین موضوعات و مفاهیمی از فرهنگ غرب مانند آزادی، دموکراسی، پارلمان و مردم به آثار نویسندگان راه پیدا کرد و آثار سیاسی و اجتماعی بی‌سابقه‌ای پدید آمد. [۱۶]

ب) ادبیات عامیانه

ادبیات عامیانه (فولکلوریک) در دورۀ قاجار بین مردم کوچه و بازار رایج بود و خوانندگان، نوازندگان و مقلدان دوره‌گرد در عروسی‌ها و ختنه‌سوران‌ها و مجالس شادی ایرانیان و بزم‌های خصوصی می‌خواندند. به نظر پژوهشگران در ادبیات عامیانه، بیشتر، تحولات و تغیرات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی الهام‌بخش سرایندگان بوده است؛ در این اشعار به‌صورت جدی یا کنایه و طنز، هزل و هجو، خشم عمومی ملی نهفته بود.[۱۷]

ج) ادبیات بیداری

در اواخر عصر قاجار به‌خصوص دوران انقلاب مشروطه، نویسندگان و شاعران ایرانی از ادبیات تملق‌گویانۀ دوران قاجار فاصله گرفتند و آثار خود را مجالی برای بروز خواست توده های محروم ایرانی برای رسیدن به آزادی از استبداد و مردم‌سالاری ‌دینی قرار دادند که به «ادبیات بیداری» مشهور شده است. در این نوع ادبیات، اندیشه های نوین مانند ستیز با استبداد، تشویق به استقلال و خودکفایی، وطن دوستی، آزادی خواهی از یوغ استبداد شاهی، دفاع از حقوق کارگر ستمدیده و دیگر مسائل خاص اجتماعی شکل گرفت. [۱۸]

قشربندی اجتماعی

وجه تمایز طبقات اجتماعی و دسته‌بندی آنها به خواص و عوام یا اغنیا و فقرا، مرتبۀ اجتماعی، سرمایۀ مادی و مناسبات قدرت بود. این وجوه تمایز در تفاوت سبک زندگی طبقات نقش تعیین‌کننده‌ای داشت.

1. شاهزادگان

چگونگی روابط شاهزادگان با شاه، بر اساس پیشینۀ خانوادگی مادر، دست‌آوردهای شخص خود او، ترتیب تولد یا عامل ارشدیت تعریف می‌شد. آنها در کودکی آموزش‌های مختلف از جمله ریاضی، شعر، علم اخلاق و سیاست را فرا می‌گرفتند. برخی از آنها به زبان‌های متعددی نظیر عربی، فرانسه و انگلیسی نیز تسلط داشتند.[۱۹]

2. اشراف و اعیان

اشراف و اعیان هر شهر کسانی بودند که یا به‌دلیل داشتن ثروت و یا به علت نزدیک‌بودن موروثی به دستگاه حاکمه و یا بر اثر خدمات قابل‌توجه به دولت به کسب لقب نایل شده بودند و این القاب نیز مانند اصل اشرافیت در خانوادۀ آنها موروثی بود. سبک زندگی و طرز لباس و نوع معتقدات این گروه با اصناف و صاحبان حرفه از جهات گوناگون متمایز بود.[۲۰]

3. مالکان بزرگ

طبقۀ ملاکان بزرگ که بیشتر اوقات سال را در شهرها به سر می‌بردند هم قدرت مالی داشتند و هم سلطۀ فرمان‌روایی بر رعیت‌های ساکن املاک خود. آنها با تقدیم هدیه به شاه، نخست‌وزیر و درباریان در امور سیاسی و اداری کشور نیز دخالت و از نیروهای انتظامی کشور برای حفظ ثروت و سلطۀ اجتماعی خود استفاده می‌کردند و گاهی این نیروها را در راه سرکوب رعیت و غصب اموال خرده‌مالکان به‌کار می‌بردند. در این طبقه نیز آداب و مراسم عقد و ازدواج، رفت‌وآمد و معاشرت مانند گروه‌های دیگر محدود و مخصوص به افراد همین طبقه بود. [۲۱]

4. بازرگانان

در این دوره مشاغل میان خانواده‌های هر صنف و گروه، ارثی بوده و سبک زندگی اصناف و گروه‌ها نیز از یکدیگر متمایز بود. برای مثال، بازرگانان عمامۀ شیرشکری یا مندیل و یا کلاه پوست بخارایی به سر می‌گذاشتند. قبا، لبادۀ بلند و عبای نایینی اعلا می‌پوشیدند و با طمأنینه راه می‌رفتند. خانه‌های وسیع و بزرگ داشتند و اتاق ‌پذیرایی خود را با پشتی‌های ساخته‌شده از قالیچه‌های زیبا و نفیس می‌آراستند. در مقابل، افراد گروه‌هایی مانند بقال، عطار و سبزی‌فروش، کلاه نمدی به سر می‌گذاشتند. لباس آنها بیشتر از متقال مشکی یا سورمه‌ای بود و شال پهن به کمر می‌بستند. قبای کوتاه بدون چاک می‌پوشیدند و بیشتر به‌جای عبا، از کلیجۀ پوستی در زمستان استفاده می‌کردند. [۲۲]

5. روشنفکران

در اواخر دورۀ قاجاریه، طبقۀ جدیدی به وجود آمد که در آثار برخی از پژوهشگران به نام «روشنفکران نوپا» توصیف شده‌ است. اين گروه به‌صورت غالب از ديوان‌سالاران، نويسندگان، مورخان، جغرافیدانان، نسب‌شناسان، منجمان، پزشکان، و شاعران تشکیل می‌شد که گذران زندگي آنها به حفظ ارتباط نزديک با صاحب‌‌منصبان دولتي بستگي داشت.[۲۳]

6. فن‌سالاران

با ورود ارزش‌های فرهنگ غربي در اواخر دورۀ قاجار و اعزام دانشجويان به اروپا، ايجاد مدارس جديد، مسافرت به خارج و حضور اروپايیان در شهرهای بزرگ، طبقه فن‌سالار شروع به بالیدن کرد. فارغ‌التحصیلان مدارس خارجي و دارالفنون و مدرسۀ علوم سیاسی، هستۀ طبقۀ جدید از افراد متخصص را تشکیل داد که نقش مهمي در به‌روز کردن نظام اداری دولت و نیروهای ارتش ايفا کرد.[۲۴]

7. گروه‌ها و اصناف

طبقات پایین جامعه که اکثریت مردم را شامل می‌شد، به دو گروه ممتاز ده‌نشین و شهرنشین تقسیم می‌شد که گروه شهرنشین در داخل کادر خود از گروه‌ها و اصناف معین تشکیل و هر گروه و صنف برحسب شغل و حرفۀ خود مشخص شده بود. گروه‌های ده‌نشین با جمعیت عشایر در حدود 70 درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌دادند که به گفتۀ محققان در شرایط ناشی از رژیم ظالمانۀ ارباب و رعیتی زندگی می‌کردند. در شهرها گروه‌بندی بر حسب حرفه و پیشه صورت می‌گرفت. جمعیت شهری مرکب بود از گروه‌های پیشه‌وران و اصناف گوناگون مانند نانوا، قصاب، بقال، عطار، سبزی‌فروش، بزاز و گروه‌های حرفه‌ای مانند خیاط، قناد، نجار، حلب‌ساز، دباغ، رنگ‌رز، بنا و معمار. [۲۵]

8. لوتی‌ها

لوتی‌ها که در همه شهرهای ایران دیده می‌شدند از دیگر گروه‌های بی‌طبقه جامعه آن دوره بودند. آنان کار و کاسبی معینی نداشتند و سربار دیگران بودند و با آنکه طفیلی محله خود محسوب می‌شدند، از هیچ‌گونه گردن‌کلفتی هم دریغ نمی‌ورزیدند. آن‌ها از صبح تا شام در حالی که کلاه نمدی خود را به حالت کج روی سر داشتند، دکمه‌های پیراهن را باز می‌گذاشتند و دستی بر قمه داشتند و مست و هوشیار در کوچه و خیابان پرسه می‌زدند.[۲۶]

9. غلامان و کنیزان

در عصر قاجار، بخشی از گروه مستخدمان را که در خانة ثروتمندان کار می‌کردند کنیزان، غلامان و خواجگان تشکیل می‌دادند. بردگان سیاه، آفریقایی بودند و خریدوفروش آنها از طریق خلیج فارس صورت می‌گرفت. سفیدپوستان که از قومیتهای مختلف بودند، از راه تجارت یا اسارت در جنگ‌ها تأمین می‌شدند. به‌صورت غالب، رفتاری که با این طبقه می‌شد، مورد قبول همگان و در جامعه پذیرفته‌شده بود. کنیزان یا به‌عنوان زن صیغهای و یا دائمی وارد حرمسراها می‌شدند و یا در خدمت زنان بزرگان، به کارهای خانگی می‌پرداختند. غلامان نیز در زمینه‌های مختلف نظامی، خدمات خانگی، نگهبانی، کشاورزی، آبیاری و ماهیگیری به کار گرفته می‌شدند و درصورت داشتن توانایی و کاردانی به مناصب بالای اداری و نظامی نیز دست می‌یافتند.[۲۷]

10. گروه‌های بی‌طبقه

در این دوره گروه‌هایی در جامعۀ شهری وجود داشت که طبقۀ اجتماعی و اقتصادی مشخصی نداشتند؛ متکدیان، دراویش، مطرب‌ها و دلقک‌ها از جمله این افراد «بی‌طبقه» بودند. دروایش و متکدیان از جامعه تغذیه می‌کردند. مطرب‌ها صاحب درآمد بودند، اما به‌دلیل دید تحقیرآمیز جامعه به آنها، با گدایان در یک ردیف قرار می‌گرفتند. علت دید تحقیرآمیز به مطرب‌ها این بود که نواختن آلات موسیقی مقبولیت و مشروعیت اجتماعی نداشت، تا جایی که اشراف و اصیل‌زادگان آن را عیب می‌دانستند؛ همچنین مطرب‌ها چندان پایبند به قیود مذهبی و عرفی جامعه نبودند. [۲۸]

جایگاه زنان

سبک زندگی زنان به‌صورت کلی نسبت به مردان در دورۀ قاجار تفاوت داشت. برخی از محققان از تنزل موقعیت زنان در عرصه‌های مختلف زندگی سخن گفته و مصادیقی مانند محدویت فرصت‌های شغلی برای زنان، دشواری و محدویت تردد آنها در فضای عمومی، محدودیت اماکن تفریحی، ازدواج‌های اجباری در سنین پایین را ذکر کرده‌اند. در کنار آن شرایط نگرش زن‌ستیزانه و ادراک زنان از خود در تثبیت ساختارهای مردسالارانه را مؤثر دانسته‌اند.[۲۹] همچنین زنان نسبت به مردان دارای سواد کمتر، پایگاه اجتماعی پایین‌تر و در مناسبات قدرت، شرکت ناچیز داشتند که در قوام‌بخشی سبک زندگی آنها در این دوره اثرگذار بود. اما در جامعه سنتی ایران نوع تفریحات، پوشش و حتی وجوه ذهنی الگوهای زندگی زنان طبقات فرادست با سایر اقشار زنان تفاوت‌های چشم‌گیری داشت. آموختن موسیقی، زبان فرانسه، تاریخ، فلسفه و ادبیات و گرایش به انگاره‌های نوین اجتماعی و سیاسی مانند تساوی حقوق زنان و مردان، برداشتن نقاب و روبند، گرایش به مشروطه که در زندگی‌نامه «تاج السلطنه» دختر ناصرالدین شاه نقل شده، این تفاوت را نشان می‌دهد.[۳۰]

حجاب و عفاف

در اوائل دورۀ قاجاریۀ فرهنگ حجاب و عفاف متأثر از سبک زندگی ایرانی و اسلامی به‌عنوان یک ارزش به شدت رعایت می‌شد. همچنین حریم اجتماعی مردانه و زنانه به‌عنوان میراث فرهنگی و دینی، در فضاهای شهری، مکان‌های مذهبی و سبک معماری نمود عینی داشت. برای مثال زنان در فضای عمومی چادرهای بلند مشکی می‌پوشیدند. روی چادر، پارچه‌ای سفید بود که زنان آن را روی صورت خود می‌انداختند و به‌وسیله چند شبکه‌ای که آن پارچه سفید در مقابل چشمان زن داشت، جلو خود را می‌دیدند؛ اما پس از مسافرت ناصرالدین شاه به روسیه و اروپا و دیدن پوشش زنان آنجا، شاه زنان حرمسرا را واداشت تا شلوار بلند چین‌دار مخصوص زنان با نام چاقچور را کنار بگذارند، شال‌های کوتاه سر کنند و سر و موی خود را نیز با روسری‌های سفید ساده بپوشانند. این دگرگونی به بسیاری از زنان و دختران مقامات و نزدیکان شاه راه پیدا کرد؛ اما در میان مردم عادی، به‌دلیل فرهنگ و تربیت دینی جامعۀ ایران، جایی پیدا نکرد. در زمان سلطنت مظفرالدین شاه، کت و دامن و لباس به شیوه غربی، به‌ویژه میان زنان طبقۀ مرفه، افزایش یافت.[۳۱]

دین‌داری و معنویت

1. در رفتار شاهان

شاهان قاجار ابتدا به دین اسلام، مذهب شعیه و تعظیم نسبی شعایر دینی توجه داشتند و به نظر محققان یکی از دلایل استحکام و عمر به‌نسبت طولانی این سلسله در این تنسک دینی است. بیشتر شاهان قاجار با علما رابطۀ خوبی داشتند. مبارزه با مذهب ساختگی بابیت و توجه به احکام اسلامی و احترام به آیین‌های مذهبی از جمله روضه‌خوانی در ایام محرم یا زیارت عتبات عالیات و بارگاه امام‌زداگان از موضوعاتی بود که باعث شد مردم متدین و اکثریت روحانیت شیعه به‌جز در مواقع خاص مانند نهضت تنباکو و مشروطیت، مخالفت آشکاری با آنها نداشته باشند؛ اما براساس شواهد تاریخی به مرور زمان هر اندازه شاهان از دینداری و معنویت فاصله گرفتند، مردم نیز در مقابل، از دستگاه حاکمه تنفر پیدا کردند و ناکارآمدی دربار بیشتر شد. [۳۲]

2. در فرهنگ عمومی

آموزه‌های اسلام و مذهب تشیع، زیربنای اعتقادی و رفتاری اکثر مردم ایران را شکل می‌داد. اساس معتقدات دینی بر پرهیزکاری استوار بود و به‌طور کلی زمینۀ مساعد و مفیدی برای پرورش فضایل اخلاقی جامعه وجود داشت. البته برخی از خرافات نیز به‌عنوان آموزه‌های دینی توسط افراد سودجو مانند دعا نوشتن روی تخم‌مرغ و آویختن طلسم حاوی آیات قرآن از گردن کودک ترویج می‌شد. همچنین اعتقاد به جادو با جلوه‌های گوناگون آن رایح بود. مانند اعتقاد به جن‌بودن گربۀ سیاه، ممنوع‌بودن عیادت بیمار در روزهای شنبه و چهارشنبه و نگرفتن ناخن دست و پا هنگام شب میان اکثریت. معتقدات مذهبی که بنیاد آموزش و تربیت همگانی بود، در پرورش وجدان اخلاقی و حسن همکاری اجتماعی و مردم به‌صورت کامل مؤثر و برای حفظ افراد از خطا، مفید و ضروری بود. قسمتی از این معتقدات به‌صورت شعائر مذهبی در جامعه رایج بود که از مهم‌ترین آنها روضه‌خوانی، شبیه‌خوانی، تعزیه‌گردانی و آیین‌های سوگواری در ایام محرم، شب‌های قدر و رحلت پیامبر در 28 صفر بود. مراسم عاشورا در ذهن جامعۀ ایرانی آن روز چنان رسوخ یافته بود که روستایی و شهری، پیر و جوان، زن و مرد، فقیر و غنی و حتی پادشاه وقت در اقامۀ مراسم عزاداری محرم شرکت می‌کردند و طنین این‌گونه مراسم‌های مذهبی، همبستگی معنوی و روحی اکثریت جامعۀ ایرانی را آشکارا استحکام می‌بخشید. [۳۳]

سرمایه‌های دینی و اجتماعی

1. سرمایۀ معنوی

محققان، دورۀ قاجاریه را از نظر اخلاق و تربیت، به‌دلیل حاکمیت شریعت و احکام دینی، خوب توصیف کرده و معتقدند که وجود بسیاری از صفات پسندیده در میان اکثریت مردم نتیجۀ مستقیم رسوخ عقاید مذهبی و وجود مکتب خاص تعلیم و تربیت دینی بود. تربیت خانوادگی، براساس آشناساختن کودکان به تکالیف شرعی و اجرای دستورهای مذهبی و انجام عبادات و حفظ طهارت و عفت عمومی و گریز از مناهی مانند شراب‌خواری، قمار و زنا استوار بود. خانواده‌ها می‌کوشیدند که کودکان و جوانان را از سقوط اخلاقی محفوظ بدارند و به همین منظور، والدین به محض رسیدن پسران و دختران به سن بلوغ و رشد جسمانی آنها را به ازدواج تشویق می‌کردند.[۳۴]

2. سرمایۀ اجتماعی

در دورۀ قاجاریه، سرمایۀ اجتماعی که میراث فرهنگ ایرانی ـ اسلامی بود، شیرازۀ روابط اجتماعی را شکل می‌داد. حس اعتماد مردم به یکدیگر در کل جامعۀ ایران به حدی بود که برای مثال، معاملات کوچک و بزرگ فقط با قول و قرار زبانی انجام می‌گرفت و کسی که قصد سفر زیارت عتبات عالیات را داشت، خانه، ثروت و ناموس خود را با آرامش خاطر به همسایه می‌سپرد.[۳۵]

3. سرمایۀ انسانی

در دورۀ قاجار نهاد روحانیت نقش مهمی در حمایت مردم در برابر ستم دستگاه حکومتی شاه و حفاظت از فرهنگ و آموزه‌های مذهبی داشت. در طول حکومت قاجار، علما با ترویج نظام اعتقادی، ارزشی و نمادی تشیع در ایران توانستند مراتبی از فرهنگ مذهبی را در ایران پی‌ریزی کنند که به موازات رواج فرهنگ تشیع، تجدد و پویایی شیعی نیز بیشتر شد. بر اثر فعالیت علمای دین، آگاهی سیاسی و اجتماعی مردم به‌گونه‌ای افزایش یافت که از آن پس در بحران‌ها و جریان‌های سیاسی و اجتماعی مهم بی‌تفاوت نبودند. علمای دین با همکاری مردم، نهاد «عدالت‌خانه» را در زمان مظفرالدین شاه به وجود آوردند و در گام بعدی، نهضت مشروطه را رهبری کردند و به پیروزی رساندند. آنها با ایجاد این تحولات بزرگ نه تنها جلو ستم و اجحاف دولت علیه مردم را گرفتند که در بیداری دینی و زمینه‌سازی انقلاب اسلامی نیز نقشی مهم ایفا کردند.[۳۶]

نهادهای مختلف

الف) دینی

در عهد قاجار، سیستم آموزشی امروزی وجود نداشت و بعد از محیط خانه، نهادهای دینی مانند مسجد و فعالیت روحانیت به عنوان سرمایۀ جمعی نقش مهمی در تربیت عمومی و فرهنگ مذهبی داشت. والدین علاوه‌بر این که خود به انجام فرایض دینی اهتمام می‌ورزیدند و برای ادای نماز و شنیدن و پندواندرز دینی به مسجد می‌رفتند، فرزندان خود را نیز از 5 سالگی به مسجد می‌بردند. در مسجد مردم با تربیت عمومی و اجتماعی، احکام و احادیث و اخبار مذهبی آشنا می‌شدند. عالمان دینی، فضایل اخلاقی، صفات و ملکات پسندیده را ترویج می‌کردند. بر اثر فعالیت مراکز مذهبی و تربیت اخلاقی، روحیۀ همکاری و مواسات اسلامی وجهه همت اکثریت مردم بود.[۳۷]

ب) حقوقی

در ابتدای دوران قاجاریه، مرجع رسمی قانون و اطمینان قضایی برای رسیدگی دعواها و اختلافات مردم وجود نداشت. اختلافات خانوادگی به‌وسیلۀ علمای دین و گاهی از طریق کدخدامنشی، بزرگان محله یا شهر حل و فصل می‌شد؛[۳۸] اما در زمان ناصرالدین شاه ساختاری حقوقی به نام عدلیه و دیوان‌خانه شکل گرفت. بعد از آن نیز دعاوی حقوقی از سوی روحانیون و مجتهدین رسیدگی می‌شد و دعاوی غیرحقوقی از طرف مقامات دولتی مورد رسیدگی قرار می‌گرفت. در شهرستان‌ها نیز امور حقوقی را علما و امور جزایی و انتظامی را حکومت‌ها حل و فصل می‌کردند. رئیس دیوانخانه از طرف شاه منصوب می‌شد.[۳۹]

ج) اقتصادی

1. کشاورزی

نظام اقتصادی ایران در دوره قاجار، ساختار سنتی داشت و زیربنای آن را کشاورزی و دامداری تشکیل می‌داد. به تخمین پژوهشگران حدود هفتاد درصد جمعیت ایران از کشاورزان (ده‌نشین و چادرنشین) تشکیل می‌شد که مهم‌ترین و مشخص‌ترین طبقۀ مولد ثروت کشور بود، اما در شرایط خاص ناشی از نظام ارباب‌رعیتی، استعداد تولید به کار نمی‌افتاد. غلات مانند گندم، جو، ارزن، برنج، پنبه، توتون، تنباکو، حبوبات و محصولات صیفی و میوه و خشخاش با کاشت آبی و دیمی به دست می‌آمد. از منابع طبیعی روییدنی، محصولات جنگلی، کتیرا و انواع دیگر صمغ نباتی فراهم می‌شد.[۴۰]

2. دامپروری

دامداری از دیگر پایه‌های نظام اقتصاد سنتی در این دوره بود. نگهداری و پرورش گاو، گاومیش، گوسفند، بز، اسب، استر، الاغ، شتر و پرورش مرغان خانگی رواج داشت. ایلات و عشایر فارس، آذربایجان و خراسان مهم‌ترین تولیدکنندۀ محصولات حیوانی مانند پشم، پوست، گوشت و لبنیات بودند و به مقتضای فصل و به علت کثرت گله‌های خود در محدودۀ معینی تغییر مکان می‌دادند تا همیشه از چراگاه طبیعی برای تغذیۀ دام‌ها استفاده کنند. کشاورزان و دامداران از منابع مهم درآمد دولت محسوب می‌شدند و طبق فهرست‌های معین مالیات بسیار سنگین پرداخت می‌کردند. [۴۱]

3. صنایع

بر اساس نوشتۀ پژوهشگران، تولیدات صنعتی مانند محصولات کشاورزی به‌صورت تقریبی تمام نیازمندی‌های زندگی سادۀ اکثریت جامعۀ ایران را تأمین می‌کرد و جز موارد معدود، نیازی به کالاهای بیگانه نبود. صنایع این دوره عبارت بود از:

  1. بافندگی شامل بافت قالی، قالیچه، کرباس، متقال و شال، ترمه‌بافی، مخمل‌بافی، عبابافی و موتابی. مواد اولیۀ بافندگی مانند پنبه، پشم و ابریشم در داخل کشور تهیه و تمام محصولات صنایع نیز در ایران مصرف می‌شد. نمدمالی، قلمکارسازی، گیوه‌کشی و بافت تافته، جزء صنایع دستی بود.
  2. چرم‌سازی و پوست دوزی که در تهران و گرگان و همدان رواج داشت.
  3. صنایع فلزی ساده در حدود ذوب مس، سرب، نقره، طلا و آهن برای تهیه لوازم فلزی زندگی، آهنگری و حلبی‌سازی، قفل‌سازی، چاقوسازی و شمشیرگری.
  4. صنایع مربوط به چوب مانند ساختن قایق، بلم، کشتی کوچک که در بندر گز و خرمشهر رواج داشت. خراطی مخصوص تراش و صیقل‌دادن چوب ساختن ابزار مانند میانۀ قلیان و دستۀ چپق، چکش، مهرۀ سماور، نجاری برای انواع در و پنجره و هرگونه ابزار چوبی.
  5. صنایع ظریفه مثل جواهرسازی، زرگری، نقره‌کاری، منبت‌کاری، خاتم‌سازی و میناکاری.
  6. صنایع معدنی مانند آجرپزی و تهیۀ آهک و گچ، سفال‌پزی و شیشه‌گری.
  7. صنایع روستایی که علاوه‌بر تهیه لبنیات و پشم خام شامل بافندگی دستی مانند جوراب‌بافی و قالی‌بافی می‌شد.
  8. صنایع غذایی و دارویی شامل رشته‌های گوناگون مانند نانوایی، قنادی، عصاری (کشیدن عصارۀ گیاهان) تدارک گیاهان دارویی مانند گل گاوزبان، خاک‌شیر و زرشک سیاه.
  9. صنایع جدید به‌صورت ابتدایی آن در انحصار دولت بود که شامل کارخانههای ضرب سکه، قورخانه، تسلیحات، بلورسازی، چینی‌سازی که بانی آن میرزا تقی‌خان امیرکبیر بود. صنعت چاپ نیز ابتدا در آذربایجان و سپس در تهران رواج یافت و چاپ سنگی به تدیج به چاپ سربی تبدیل شد و این در توسعۀ سواد و بالابردن اطلاعات عمومی و سطح فکر مردم نقش مهم داشت.[۴۲]

پول

واحد پول ایران «قِران» بود که از نقره ضرب می‌شد. هر قرآن معادل بیست شاهی و هر شاهی برابر با پنجاه دینار بود. دو شاهی را صد دیناری و چهارشاهی را عباسی می‌نامیدند. ده قران مساوی یک «تومان» بود. اصطلاح «ریال» در بعضی شهرستان‌ها رواج داشت. [۴۳]

راه‌داری و حمل و نقل

راه‌های ارتباطی ایران در زمان قاجار، از نوع جاده‌های ارابه‌رو، سواره‌رو و پیاده‌رو بود. این راه‌ها را در درجه اول برای حمل و نقل مرسولات پستی ساخته بودند. مرسولات به وسیلۀ گاری‌های روباز چهار اسبه در جادههای ارابه‌رو و به‌وسیلۀ پیک‌های سوار در راه‌های سواره‌رو حمل‌ونقل می‌شد. در کوره‌راه‌های فرعی پیک‌های پیاده این وظیفه را انجام می‌دادند.[۴۴] وسایل نقلیه عبارت بود از گاری‌های چهارچرخ که برای حمل مال‌التجاره و محصولات پستی به کار برده می‌شد. مسافرین نیز در فواصل کوتاه از گاری برای مسافرت استفاده می‌کردند. چارپایان مانند قاطر، شتر و الاغ در هر شهر به اقتضای وضع بازار به تعداد کافی در دسترس بازرگانان بود. «ماکری‌ها» یعنی دارندگان چارپایان مخصوص حمل و نقل، با نرخ معین کالای تجاری را از شهری به شهر دیگر می‌بردند. به دلیل دوری آبادی‌ها و شهرها از یکدیگر، راه‌ها به‌صورت معمول ناامن بود و به‌همین دلیل مکاری‌ها برای حفظ اموال و امانات مردم عده‌ای مسلح با کاروان خود همراه می‌کردند.[۴۵]

وضعیت علمی

1. روابط علمی با غرب

حاکمان قاجاری برای جبران شکست‌های پی‌درپی، نابساماني و عقب‌ماندگي در این دوره، علاوهبر تماس‌های سیاسی، مراوده‌های علمی را ميان ايران و اروپا تشديد کردند و از اين طريق راه‌هايي را به‌منظور آشنايي ايرانيان با عناصر تمدني و علوم غرب ايجاد کردند که اعزام هيئت‌هاي مستشاري نظامي به ايران و اعزام محصلين ايراني به اروپا را مي‌توان از جملة راه‌های انتقال علوم جدید دانست؛ اما بر خلاف تصور، این کار سبب پیشرفت علمی نشد.[۴۶]

2. تأسیس دارالفنون

دارُالفُنون نام مدرسه‌ای است که به ابتکار امیرکبیر در زمان ناصرالدین‌شاه برای آموزش علوم و فنون جدید در تهران تأسیس شد که محققان از آن به‌عنوان نخستین دانشگاه در تاریخ مدرن ایران یاد می‌کنند. این مرکز آموزشی در ترویج عقلانیت‌گرایی در جامعه محصل ایران، توزیع آثاری با موضوع آشنایی با تمدن غرب در سراسر ایران، تأثیرگذاری بر درخواست‌های مردم و مقدمه‌ای برای ایجاد مشروطیت در ایران، نقش مهم داشت.[۴۷]

3. علوم عقلی و فلسفه

در این دوره مباحث فلسفی گرچه به اندازه دورۀ صفویه رواج نداشت، اما چراغ مباحث فلسفی نیز روشن ماند که به‌عنوان نمونه می‌توان از فیلسوف بزرگ جهان اسلام ملاهادی سبزواری (۱۲۱۲-۱۲۸۹ق) و میرزا ابوالحسن جلوه (۱۲۳۸ـ۱۳۱۴ق) نام برد که هر دو آثار زیادی تألیف کرده و بر اسفار اربعۀ ملاصدا شرح نوشته‌اند. [۴۸]

4. علوم اجتماعی

از میان علوم گوناگون اجتماعی، فن تاریخ‌نویسی به‌دلیل دلبستگی قاجاریه به ثبت حوادث، سلطنت و فرمانروایی خود رونق پیدا کرد و کتب زیادی در این فن نوشته شد. لسان‌الملک، رضاقلی‌خان و محمدحسن خان صنیع‌الدوله از جمله تاریخ‌نگاران این دوره هستند که وقایع را بر وفق مراد شاهان نوشته‌اند و از خطاها و ظلم آنها چشم‌پوشی کرده‌اند؛ اما تاریخ‌نگاران دیگر مانند میرزاجعفر، حقایقی را که گروه اول پرده‌پوشی کرده‌اند، فاش ساخته‌اند.[۴۹]

5. علم جغرافیا

علم جغرافیا پیش از تأسیس دارالفنون چندان مورد توجه نبود، اما پس از آن که رشتۀ جغرافیا، نقشه‌کشی و مهندسی در این مرکز علمی زیر نظر معلمین اروپایی تأسیس و حس کنجکاوی دانشجویان نسبت به اوضاع کشورهای دیگر بیدار شد. [۵۰]

عوامل فروپاشی

عیاشی، شهوت‌رانی، سوءاستفاده از قدرت، استفاده نادرست از امکانات عمومی، حف‌ومیل اموال مردم، سفرهای خارجی پرخرج، زمان‌بر و بی‌حاصل برای کشور، خرج مالیات مردم به جای آبادانی کشور برای هزینۀ خوش‌گذرانی، شیوع تجمل‌گرایی، اشرافی‌گری، فاصله‌گرفتن شاهان و کارگزاران قاجار از مردم، دوری از ارزش‌های دینی، خودکامگی وستمگری آنها، گسترش فساد در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی، تشکیل شبکۀ فساد در حکومت قاجار، ناامیدی، نارضایتی و بی‌اعتمادی مردم، علمای دین و نخبگان جامعه نسبت به حکومت قاجاریه، از مهم‌ترین عوامل فروپاشی و انقراض این سلسلۀ پادشاهی بود.[۵۱]

پانویس

  1. پیرنیا و اقبال، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه، ۱۳۸۰ش، ص۷۵۴–۷۵۹.
  2. طباطبایی، ایران در دورۀ فتح‌علی‌شاه، ۱۳۹۳ش، ج3، ص12.
  3. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص۴۰.
  4. اصفهانی، تاریخ مفصل اسلام از طلوع اسلام تا عصر حاضر، ۱۳۶۲ش، ج2، ص۱۰۸۲.
  5. هاشمیان، تحولات فرهنگی ایران در دورۀ قاجاریه و مدرسه دارالفنون، 1379ش، ص5-9.
  6. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص۶۲۹–۶۳۰.
  7. مزینانی، سرگذشت، افکار و آثار آیت‌الله شهید سیدحسن مدرس، 1393ش، ص۴۸.
  8. شریفی‌ شکوه، «وضعیت فکری و فرهنگی ایران در عصر قاجار»، 1397ش، ص128-129.
  9. شریفی‌ شکوه، «وضعیت فکری و فرهنگی ایران در عصر قاجار»، 1397ش، ص128-129.
  10. پیرنیا و اقبال، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه، 1380ش، ص ۸۴۸–۸۶۲.
  11. «بیانات در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکل‌های دانشجویی»، وب‌سایت دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای.
  12. مستوفی، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دورۀ قاجاریه، ۱۳۸۴ش، ج1، ص394.
  13. آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب؛ درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی ایران معاصر، ۱۳۷۸ش، ص13-14.
  14. لمبتون، ایران عصر قاجار، ۱۳۷۵ش، ص71-72.
  15. مدرسی، مرد روزگاران مدرس شهید نابغۀ ملی ایران، ۱۳۷۴ش، ج1، ص3-4.
  16. حاجی آقابابایی، گونه‌شناسی نثر فارسی در عصر قاجار، 1400ش، ص25-28.
  17. والنتین، اشعار عامیانۀ ایران (در عصر قاجاری)، 1382ش، ص2.
  18. «ادبیات در عصر فریادهای در گلو مانده»، وب‌سایت روزنامۀ خراسان.
  19. فرهادمیرزا، سفرنامه فرهاد میرزا، 1366ش، ص115.
  20. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص358-361.
  21. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص361.
  22. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص358-361.
  23. اشرف و بنوعزيزی، طبقات اجتماعي؛ دولت و انقلاب در ايران، 1393ش، ص43-63.
  24. اشرف و بنوعزيزی، طبقات اجتماعي؛ دولت و انقلاب در ايران، 1393ش، ص43-63.
  25. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص358-361.
  26. «نظام طبقاتی دورۀ قاجار از اشراف تا لوتی‌ها»، وب‌سایت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  27. زرگری‌نژاد و علی‌پور، «نگاهی به وضعیت کنیزان، غلامان و خواجگان در عصر قاجار»، 1388ش، ص1.
  28. «نظام طبقاتی دورۀ قاجار از اشراف تا لوتی‌ها»، وب‌سایت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  29. علی‌زاد بیرجندی، «عوامل مؤثر بر گزینش الگوهای سبک زنگی در دورۀ قاجار»، 1399ش، ص125.
  30. تاج‌السلطنه، خاطرات تاج‌السلطنه، 1361ش، ص13.
  31. مهرآبادی، زن ایرانی به روایت سفرنامه‌نویسان فرنگی، 1379، ص120.
  32. دهقانی و دیگران، «تحلیل ظهور و سقوط سلسله قاجاریه براساس نظریۀ ابن خلدون»، 1401ش، ص204-205.
  33. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص357-358.
  34. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص354.
  35. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص356.
  36. رمضان‌نرگسی، «تأثیر فرهنگ سیاسی تشیع در بیداری مردم ایران در دورۀ قاجاریه»، 1387ش، ص139.
  37. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص356.
  38. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص356.
  39. «نظام قضایی دورۀ قاجار»، وب‌سایت دنیای اقتصاد.
  40. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص363-365.
  41. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص363-365.
  42. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص265-367.
  43. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص378.
  44. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص378.
  45. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص378-380.
  46. اکبری و شناسی آذری، «نخستین آشنایی های ایرانیان با علوم جدید (عصر فتحعلی شاه قاجار)»، 1388ش، ص28.
  47. محمودآبادی، «اصلاحات آموزشی از دارالفنون تا مدارس رشدیه»، 1391ش، ص۳۷-۳۸.
  48. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص381.
  49. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص384.
  50. شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، 1387ش، ص384.
  51. دهقانی و دیگران، «تحلیل ظهور و سقوط سلسلۀ قاجاریه براساس نظریۀ ابن خلدون»، 1401ش، ص207-209.

منابع

  • آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب؛ درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی ایران معاصر، ترجمۀ احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نی، ۱۳۷۸ش.
  • «ادبیات در عصر فریادهای در گلو مانده»، وب‌سایت روزنامۀ خراسان، تاریخ بازدید: 27 مهر 1402ش.
  • اشرف، احمد و بنوعزیزی، علی، طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب در ایران، ترجمۀ سهیلا ترابی فارسانی، تهران، نیلوفر، 1387ش.
  • اصفهانی، عمادالدین ‌حسین، تاریخ مفصل اسلام از طلوع اسلام تا عصر حاضر، تهران، کتاب‌فروشی اسلام، ۱۳۶۲ش.
  • اکبری، محمدعلی و شناسی‌آذری، لاله، «نخستین آشنایی‌های ایرانیان با علوم جدید (عصر فتح‌علی شاه قاجار)»، مجلۀ مسکویه، شمارۀ 10، 1388ش.
  • «بیانات در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکل‌های دانشجویی»، وب‌سایت دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، تاریخ درج مطلب: 28 اردیبهشت 1399ش.
  • پیرنیا، حسن و اقبال، عباس، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، خیام، ۱۳۸۰ش.
  • تاج‌السلطنه، خاطرات تاج‌السلطنه، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، تاریخ ایران، 1361ش.
  • حاجی آقابابایی، محمدرضا، گونه‌شناسی نثر فارسی در عصر قاجار، تهران، مهراندیش، 1400ش.
  • دهقانی، محمدمهدی و دیگران، «تحلیل ظهور و سقوط سلسله قاجاریه براساس نظریۀ ابن خلدون»، مجلۀ جامعه‌شناسی سیاسی جهان اسلام، دورۀ 10، شمارۀ 1، 1401ش.
  • رمضان‌نرگسی، رضا، «تأثیر فرهنگ سیاسی تشیع در بیداری مردم ایران در دورۀ قاجاریه»، مجلۀ مطالعات انقلاب اسلامی، شمارۀ 14، پاییز 1387ش.
  • زرگری‌نژاد، غلام‌حسین و علی‌پور، نرگس، «نگاهی به وضعیت کنیزان، غلامان و خواجگان در عصر قاجار»، مجلۀ پژوهش‌های تاریخی، دورۀ 1، شمارۀ 2، مرداد 1388ش.
  • شریفی ‌شکوه، زینب، «وضعیت فکری و فرهنگی ایران در عصر قاجار»، مجلۀ فرهنگ پژوهش، شمارۀ 33، بهار 1397ش.
  • شمیم، علی‌اصغر، ایران در دورۀ سلطنت قاجار (قرن سیزدهم و نیمۀ اول قرن چهاردهم)، تهران، بهزاد، 1387ش.
  • طباطبایی، سیدجواد، ایران در دورۀ فتحعلی‌شاه، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
  • علی‌زاد بیرجندی، زهرا، «عوامل مؤثر بر گزینش الگوهای سبک زنگی در دورۀ قاجار»، مجلۀ جستارهای تاریخیۀ سال یازدهم، شمارۀ 2، پاییز و زمستان 1399ش.
  • فرهاد میرزا، معتمدالدوله، سفرنامۀ فرهاد میرزا، تهران، توس، 1366ش.
  • لمبتون، آ.ک. س، ایران عصر قاجار، ترجمه سیمین فصیحی، مشهد، جاودان‌خرد، ۱۳۷۵ش.
  • محمودآبادی، مهدیه، «اصلاحات آموزشی از دارالفنون تا مدارس رشدیه، ۱۲۶۸ تا ۱۳۱۵ق»، مجلۀ تاریخ‌پژوهی، شمارۀ ۵۱، ۱۳۹۱ش.
  • مدرسی، علی، مرد روزگاران مدرس شهید نابغۀ ملی ایران، تهران، هزاران، ۱۳۷۴ش.
  • مزینانی، محمدصادق، سرگذشت، افکار و آثار آیت‌الله شهید سیدحسن مدرس، قم، مؤسسۀ کتاب‌شناسی شیعه، ۱۳۹۳ش.
  • مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دورۀ قاجاریه، تهران، زوار، چاپ پنجم، ۱۳۸۴ش.
  • مهرآبادی، میترا، زن ایرانی به روایت سفرنامه‌نویسان فرنگی، تهران، آفرینش، 1379ش.
  • «نظام قضایی دورۀ قاجار»، وب‌سایت دنیای اقتصاد، تاریخ درج مطلب: 15 آذر 1395ش.
  • «نظام طبقاتی دورۀ قاجار از اشراف تا لوتی‌ها»، وب‌سایت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تاریخ درج مطلب: 6 آذر 1401ش.
  • والنتین، ژوکوفسکی، اشعار عامیانۀ ایران (در عصر قاجاری)، تصحیح و توضیح عبدالحسین نوایی، تهران، اساطیر، 1382ش.
  • هاشمیان، احمد، تحولات فرهنگی ایران در دورۀ قاجاریه و مدرسۀ دارالفنون، تهران، مؤسسۀ جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب، 1379ش.