سیاه بازی

از ویکی‌زندگی
پیام خطای یک مخزن مشترک : خطا در ایجاد بندانگشتی: پرونده وجود ندارد
صحنه‌ای از تئاتر « تخت و خنجر» با موضوع سیاه‌بازی

سیاه بازی؛ نمایش شاد ایرانی با رویکرد انتقادی به مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعه با شخصیت اصلی سیاه.

سیاه بازی، در مجالس شادی بر روی حوض خانه‌های اشراف اجرا می‌شد. مردم عادی هم برای دیدن این نمایش کمدی به قهوه‌خانه‌ها می‌رفتند. به این نوع نمایش‌ها نمایش تخت حوضی یا رو حوضی هم می‌گفتند. این نمایش بعد از آمدن سالن‌های تئاتر و تماشاخانه‌ها ژست روشنفکری به خود گرفت و بر روی سن اجرا شد. رسالت اصلی این نمایش علاوه بر سرگرم کردن مخاطبان، بازتاب سادۀ مطالبات و دغدغه‌های زندگی مردم بود که به‌صورت بداهه و خلاقانه اجرا می‌شد. امروزه این نمایش سنتی رو به زوال است. ‌

معرفی

سیاه بازی در فرهنگ لغت به‌ نوعی نمایش سنتی گفته می‌شود که در آن شخصی، غلامی سیاه‌پوست دارد که گیج و منگ بوده و برای فریب دیگران کارهای خنده‌داری انجام می‌دهد.[۱] این نمایش سنتی ایرانی به کمدی دلارته ایتالیایی و واریته اروپایی شباهت زیادی دارد.[۲] در گذشته وسط حیاط خانه‌های ایرانی، حوض‌های بزرگی ساخته می‌شد که کاربردهای زیادی داشت؛ از جمله این‌که در میهمانی‌ها و جشن‌ها تختۀ بزرگی روی آن می‌گذاشتند و با پوشاندن آن با فرش و گلیم، صحنه را برای اجرای نمایش آماده می‌کردند، سپس بازیگران وارد صحنه می‌شدند و به اجرای نمایش کمدی می‌پرداختند؛ به‌همین دلیل به این نمایش، نمایش تخته حوضی یا روحوضی می‌گفتند. یکی از زیرمجموعه‌های رایج این هنر نمایشی، سیاه بازی بود.[۳] شخصیت اصلی این نمایش، سیاه نام داشت.[۴] سیاه بازی و نمایش تخته حوضی یک خط داستانی را به‌صورت بداهه دنبال می‌کند[۵] و داستان‌های آن برگرفته از قصه‌های عامیانه و فولکلوریک مانند چهار درویش، خورشید عالم‌گیر، شیرین و فرهاد و خسرو و فرخ‌لقا بوده است.[۶] سیاه با زبان طنز به بهترین شکل از مشکلات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه انتقاد می‌کرد.[۷] این نمایش که ابتدا برای عموم مردم اجرا می‌شد، در بین روایت‌های داستان علاوه بر بیان دغدغه‌های مردم، عقاید و باورهای مردم در طبقه‌های مختلف اجتماعی را بازتاب می‌داد و با زبان طنز و انتقادی و نیش و کنایه آنها را منعکس می‌کرد. این نمایش در ایران از محبوب‌ترین گونه‌های هنر نمایشی به ‌شمار می‌رفت و طرفداران زیادی داشت.[۸]

تاریخچه

ریشۀ سیاه بازی به دوران صفویه باز می‌گردد،[۹] اما پیشینۀ شخصیت سیاه در ایران قدمتی طولانی دارد.[۱۰] در دوران ناصرالدین شاه قاجار گروه‌های نمایش روحوضی دسته‌بندی شدند و سرپرست هر دسته، سردسته نام گرفت. با گذشت چند سال، دسته‌های زیادی تشکیل شد که محل اصلی فعالیت آنها در باغ ایلچی انتهای بازار عباس‌آباد و قهوه‌خانۀ مشهدی صفر در خیابان سیروس بود. از معروف‌ترین سردسته‌ها سیداحمد مؤید، مشهور به باشی بود. این هنر در زمان رضاشاه پهلوی رونق بیشتری گرفت. دستۀ باشی در سال 1300ش با هزینۀ شخصی خود، داخل منازل با نصب تخته بر روی حوض‌ها و انداختن فرش و گلیم روی آن به اجرای نمایش می‌پرداختند. از دهه‌های چهل و پنجاه این هنر رو به افول نهاد و هر روز کم‌رنگ و کم‌رنگ‌تر شد.[۱۱]

نمادپردازی سیاه

سیاه، غلام یا نوکری است که در عین سادگی کلام انتقادی خود را با صراحت بیان می‌کند. از خصوصیات اصلی این شخصیت، صراحت بیان، شیرین‌زبانی و حاضرجوابی بوده است.[۱۲] سیاه از حیث ظاهری لاغر، کوتاه، ریزنقش، سیاه‌چهره و مظلوم است. سیاه که نماد راستی و درست‌کاری شناخته می‌شود با نام‌های الماس، یاقوت، زمرد، عمو نوروز، حاجی فیروز و مبارک که نماد پاکی هستند، نیز یاد می‌شده است.[۱۳] بازیگران نقش سیاه برای سیاه کردن صورت خود از دوده یا سوختۀ چوب‌پنبه استفاده می‌کردند و برای این کار احترام خاصی قائل بودند.[۱۴] برخی اسطوره‌شناسان سیاه را شخصیتی خوش‌یُمن و شادی‌آفرین دانسته‌اند که خاستگاه آن در داستان حماسی سیاوش است. به عقیدۀ آنها سیاوش به‌معنی مرد سیاه در اصل، ایزدی نباتی است که در زمستان می‌میرد و با آمدن بهار دوباره زنده می‌شود.[۱۵] برخی سرخی لباس سیاه را که نماد خون‌خواهی است، برگرفته از داستان سیاوش دانسته‌اند؛ زیرا سیاوش را الگوی کسانی می‌دانند که جان خود را برای وطن فدا می‌کنند.[۱۶]

حاجی فیروز یا مبارک که در آیین‌های ایرانی در روز ششم نوروز برای دادن نوید نوروز وارد دربار می‌شد نیز با صورت سیاه و لباس قرمزی که بر تن داشت، سیاهی چهره‌اش نماد بازگشت از دنیای مردگان و قرمزی لباسش نماد به جریان افتادن خون و بازگشت زندگی است.[۱۷]

برخی پژوهشگران عرصۀ نمایش نیز شخصیت سیاه را از بازماندگان کولی‌هایی می‌دانند که در زمان بهرام گور برای مجالس رقص و شادی از هندوستان به ایران آورده شده بودند.[۱۸] عده‌ای نیز شخصیت سیاه را برگرفته از غلامانی می‌دانند که در زمان صفویه به ایران آمده‌اند، اما بیشتر اسطوره‌شناسان معتقدند که تاریخچۀ شخصیت سیاه به خیلی قبل‌تر از این دوران و حتی دوران ساسانیان[۱۹] بازمی‌گردد. همان‌طور که پیشینۀ حاجی فیروز و عمو نوروز به دوران هخامنشی می‌رسد.[۲۰] در قرون 13 و 14 میلادی در نگاره‌های به‌جا مانده، حضور سیاهان در مجالس شادی و طرب دیده می‌شود.[۲۱] رد پای سیاه در تمام آیین‌های ایرانی مانند چهارشنبه‌سوری و شب یلدا هم دیده شده است.[۲۲]

ویژگی‌ها

  1. شخصیت‌های اصلی: تیپ اولی حاکم یا حاجی که نماد حاکم وقت بوده و فردی طماع و خسیس است و به سبب قدرت، خود را برتر از بقیه می‌داند و دیگری سیاه که معمولا مبارک نام داشته و نماد مردم زجردیده است.[۲۳] کشمکش این دو شخصیت نمایشی، لحظات شادی را برای مخاطبان ایجاد می‌کرد.[۲۴] گاهی شخصیت‌های دیگری چون زن حاجی و پسر حاجی (شلی) نیز در نمایش سیاه بازی به ایفای نقش می‌پرداخته‌اند. نقش زن حاجی به‌دلیل محدودیت‌های اجتماعی زنان در آن دوره توسط مردان اجرا می‌شده است.[۲۵]
  2. در این هنر نمایشی دکور صحنه بسیار ساده و شامل چند صندلی و پرده‌های نقاشی شده، شبیه تخت سلطانی بود که با بدن، بیان و حرکات بازیگران به اجرا در می‌آمد.
  3. بداهه‌گویی و بدیهه‌سرایی و همچنین وارونه کردن واژگان و استفاده از کلمات بی‌ربط از ویژگی‌های این هنر نمایشی به ‌شمار می‌رود.[۲۶]
  4. رقص و آواز نیز در کنار بدیهه‌سرایی به جذابیت سیاه بازی می‌افزود. رقص و آواز‌ها در این نمایش مربوط به مناطق مختلف ایران بود.[۲۷]
  5. گفتگوها در این نمایش به‌صورت ضربی و موزون ادا می‌شود که همراه با ساز است. سازهای مورد استفاده در این نمایش تار، کمانچه و ضرب است.[۲۸]
  6. پایان خوش و نتیجه‌گیری نیز از مؤلفه‌های این هنر نمایشی است.[۲۹]
  7. مردم با سیاه بازی، انس گرفته و با آن ارتباط نزدیک برقرار می‌کردند، به‌دلیل این‌که شخصیت‌ها برگرفته از زندگی روزمرۀ مردم بودند.[۳۰]

علل افول

نمایش سیاه بازی یا تخته حوضی که بعد از تعزیه جزء پرمخاطب‌ترین هنرهای نمایشی ایرانی به‌شمار می‌رفت، به علل مختلفی چون کهولت سن هنرمندان، تغییر سبک زندگی مردم، کوچک‌تر شدن خانه‌ها،[۳۱] پایین بودن میزان درآمد هنرمندان این عرصه و وضعیت اقتصادی نامطلوب آنها رو به افول نهاد و از رونق افتاد.[۳۲]

اثرگذاران سیاه بازی

سعدی افشار، مهدی مصری و ذبیح‌الله ماهری از هنرمندان معروف این نمایش کمدی در سال‌های رونق آن بودند که این نمایش را در سالن تئاتر لاله‌زار به‌صورت عمومی به نمایش می‌گذاشتند. پس از انقلاب اسلامی و تعطیلی لاله‌زار به دلایل سیاسی و فرهنگی، سیاه بازی هم به تعطیلی کشیده شد[۳۳] و با وجود تلاش‌های سعدی افشار، آخرین بازماندۀ بازیگران سیاه بازی، او باز هم نتوانست این هنر را احیا کند.[۳۴] جواد انصافی نیز تنها شخصی است که مدرک دکتری در رشتۀ نمایش تخت حوضی را کسب کرده است.[۳۵] او از سال‌های پایانی دهۀ شصت، نقش سیاه را با نام عبدلی و با رنگ سفیدِ پوستِ خود بازی کرده است و معتقد است این تغییر کاراکتر به‌دلیل شناساندن این شخصیت به مخاطب در سطح گسترده و به‌صورت تفکر امروزی بوده و هیچ‌گونه تغییری در شخصیت اصلی سیاه که نقد مسائل اجتماعی در عین صداقت و درستی بوده، به‌وجود نیامده است.[۳۶]

نمونه‌هایی از ترانه‌های نمایش تخت حوضی یا سیاه بازی

حمومی آی حمومی

حمومی آی حمومی *** فرش و قالیچه‌م رو بردن

حمومی آی حمومی *** فرش و قالیچه‌م رو بردن

فرش و قالیچه‌م جهنم *** طاس و دولیچه‌م رو بردن

حمومی آی حمومی *** فرش و قالیچه‌م رو بردن

فرش و قالیچه و طاس و دولیچه‌م جهنم *** لُنگ و قطیفه‌م رو بردن

حمومی آی حمومی *** فرش و قالیچه‌م رو بردن

فرش و قالیچه و طاس و دولیچه و لنگ و قطیفه‌م جهنم *** پیرهن تنم رو بردن

حمومی آی حمومی *** فرش و قالیچه‌م رو بردن

فرش و قالیچه و طاس و دولیچه و لنگ و قطیفه و پیرهن تنم جهنم *** تاج سرم رو بردن

حمومی آی حمومی *** فرش و قالیچه‌م رو بردن

فرش و قالیچه و طاس و دولیچه و لنگ و قطیفه و پیرهن تنم و تاج سرم جهنم *** النگوهامو بردن

حمومی آی حمومی *** فرش و قالیچه‌م رو بردن

فرش و قالیچه و طاس و دولیچه و لنگ و قطیفه و پیرهن تنم و تاج سرم و النگوهام جهنم *** گوشواره‌هام و بردن

حمومی آی حمومی *** فرش و قالیچه‌م رو بردن

فرش و قالیچه و طاس و دولیچه و لنگ و قطیفه و پیرهن تنم و تاج سرم و النگوهام و گوشواره‌هام جهنم *** حلقۀ طلامو بردن

حمومی آی حمومی *** فرش و قالیچه‌م رو بردن

فرش و قالیچه و طاس و دولیچه و لنگ و قطیفه و پیرهن تنم و تاج سرم و النگوهام و گوشواره‌هام و حلقۀ طلام جهنم *** جورابای پامو بردن

حمومی آی حمومی *** فرش و قالیچه‌م رو بردن

فرش و قالیچه و طاس و دولیچه و لنگ و قطیفه و پیرهن تنم و تاج سرم و النگوهام و گوشواره‌هام و حلقۀ طلام و جورابای پام جهنم *** کفشای پامو بردن

حمومی آی حمومی *** فرش و قالیچه‌م رو بردن

فرش و قالیچه و طاس و دولیچه و لنگ و قطیفه و پیرهن تنم و تاج سرم و النگوهام و گوشواره‌هام و حلقۀ طلام و جورابای پام و کفشای پام جهنم *** رخت و لباس ، خونه و اثاث، هر چی که داشتم و بردن.[۳۷]

ارباب خودم سلام و علیکم

ارباب خودم سلام علیکم *** علیکم السلام، پیر شی ایشالا

ارباب خودم سرتو بالا کن *** توی هر دو چشام نَمیری ایشالا

ارباب خودم به من نیگاه کن

ارباب خودم بزبز قندی *** ارباب خودم، چرا نمی‌خندی

ارباب خودم گُلی به جمالت *** از کجا بگم وصف جمالت

حاجی فیروزم *** بله

سالی یه روزم *** بله

حاجی فیروزم *** بله

مثل نیم سوزم *** بله

بشکن بشکنه *** بشکن

من نمی‌شکنم *** بشکن

من نمی‌تونم *** می‌تونی

چه جوری بشکنم *** تق تق

چطوری بشکنم *** تق تق

اینجا بشکنم یار گِلِه داره *** اینجا بشکنم یار گِلِه داره

اونجا بشکنم یار گله داره *** این عاشق بیچاره چقدر حوصله داره

حاجی فیروزم *** بله

سالی یه روزم *** بله

سالی که گذشت، سال بد بود *** سالی بد و بد ز بد بدتر بود

ای سال بر نگردی *** بری دیگه بر نگردی

مردا رو اخته کردی، زنا رو شلخته کردی *** دکون‌ها رو تخته کردی، همه رو خسته کردی

ای سال بر نگردی *** بری دیگه بر نگردی

در سایۀ ایزد تبارک *** عید همگی بوَد مبارک

یا حق یا هو

هر کی به کاری مشغول *** پولی بریز تو کشکول

یا حق یا هو.[۳۸]

منو سر لج ننداز، می‌رم زن بگیرم

منو سر لج ننداز می‌رم زن می‌گیرم *** چی گفتی؟

این ور و اون ور ننداز می‌رم زن می‌گیرم *** چی گفتی؟

قر تو کمرم ننداز می‌رم زن می‌گیرم *** چی گفتی؟

خنده به لبم ننداز می‌رم زن می‌گیرم *** چی گفتی؟

کاری به دستم ننداز می‌رم زن می‌گیرم *** چی گفتی؟

گریه تو چشام ننداز می‌رم زن می‌گیرم *** چی گفتی؟

حرف تو گوشم ننداز می‌رم زن می‌گیرم *** چی گفتی؟

غم تو دلم ننداز می‌رم زن می‌گیرم *** چی گفتی؟

پایین و بالا ننداز می‌رم زن می‌گیرم *** چی گفتی؟

غصه تو سینه‌م ننداز می‌رم زن می‌گیرم *** چی گفتی؟

من اگه برم زن بگیرم شرط شروطی داره

من اگه برم زن بگیرم راه و رسومی داره

من اگه برم زن بگیرم قرار مداری داره

من اگه برم زن بگیرم قول و قراری داره

من اگه برم زن بگیرم سؤال جوابی داره

من اگه برم زن بگیرم حساب کتابی داره

من اگه برم زن بگیرم چون و چرایی داره

من اگه برم زن بگیرم برو بیایی داره

من اگه برم زن بگیرم گفت و شنودی داره

من اگه برم زن بگیرم بگو مگویی داره

سواد می خواد، من که سواد ندارم

کفش می‌خواد، لباس می‌خواد *** ندارم

تربیت و شعور می‌خواد *** ندارم

سیم زر و زور می‌خواد *** ندارم

فهم می‌خواد،کمال می‌خواد *** ندارم

جمال بی‌مثال می‌خواد *** ندارم

قالی و قالیچه می‌خواد *** ندارم

واسه سر عقد، خنچه می‌خواد *** ندارم

دختره رو نما می‌خواد *** ندارم

زیر لفظی طلا می‌خواد *** ندارم

چادر و روسری می‌خواد *** ندارم

مطرب و عنتری می‌خواد *** ندارم

صد تا شتر بار می‌خواد *** ندارم

خونه می خواد، مهریۀ کَلون می‌خواد

آینه می‌خواد، شمعدون می‌خواد

شیربهای نقد می‌خواد، یه جشن اعیونی می‌خواد

مهمون و مهمونی می‌خواد *** ندارم، ندارم، ندارم

آفتابه و لگن هفت‌دست، شام و نهار هیچی

پس حالا کو چنینه

درد بی درمون من دوا و درمون نمی‌شه

سوغات شهر فرنگ زیرۀ کرمون نمی‌شه

تخته نمد به مولا، قالی کاشون نمی‌شه

یه خروار، مَن نمی‌شه، تاریکی، روشن نمی‌شه

من که ز مال دنیا، یه عباسی ندارم *** بهتره زن نگیرم

نه از شما، نه از خودم، رودروایسی ندارم *** بهتره زن نگیرم

برم برم که لیلی، مجنون نمی‌شه

دو متر دَبیت مشکی، واسه فاطی تُنبون نمی‌شه.[۳۹]

بن‌مایه‌های این ابیات، گلایه از یار و شِکوِه از کاروبار و مشکلات و چالش‌های اجتماعی و فرهنگی بوده که نقادانه و به زبان طنز اعتراضات و دغدغه‌های مردم را در عین سادگی بیان می‌کند. [۴۰]

پانویس

  1. معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه سیاه بازی.
  2. «سیاه‌ بازی؛ نمایش شیرین و گزنده اما ساده و خلاق»، خبرگزاری مهر.
  3. شهبازی، «سازوکار بازی زبانی ویتگنشتاین به مثابه نقد اجتماعی قدرت در نمایش آیینی-سنتی سیاه بازی»، 1399ش، ص236-237.
  4. جعفری، «تحقیق درباره نمایش روحوضی، سیاه بازی»، وب‌سایت محمدمهدی جعفری.
  5. «سیاه بازی هنری رو به انقراض»، خبرگزاری ایسنا.
  6. رفیعی دولت‌آبادی، «ترانه‌های تخت حوضی»، وبلاگ نصایح استاد بزرگ.
  7. «آیا سیاه ‌بازی ریشه در دوران برده‌داری دارد؟»، خبرگزاری برنا.
  8. «سیاه‌ بازی؛ نمایش شیرین و گزنده اما ساده و خلاق»، خبرگزاری مهر.
  9. «هنرنمایشی سیاه بازی»، وب‌سایت میرملاس.
  10. مقرب، «سیاه بازی»، وب‌سایت مرکز دائرۀالمعارف بزرگ اسلامی.
  11. «هنرنمایشی سیاه بازی»، وب‌سایت میرملاس.
  12. بیضایی، نمایش در ایران، ۱۳۸0ش، ص170.
  13. «سال را با آرزوی سلامت و شادی نـو کنیم | گفت‌وگو با جواد انصافی»، همشهری آنلاین.
  14. غریب‌پور، تئاتر در ایران، ۱۳۸۴ش، ص54-55.
  15. بهار، از اسطوره تا تاریخ، 1377ش، ص264.
  16. «آیا سیاه ‌بازی ریشه در دوران برده‌داری دارد؟»، خبرگزاری برنا.
  17. بهار، از اسطوره تا تاریخ، 1377ش، ص246 و 264.
  18. اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، 1340ق، ص163-164.
  19. آزادوار، «جواد انصافی از آیین نوروزی می‌گوید»، مؤسسه فرهنگی هنری خراسان.
  20. «گفت‌و‌گو با هنرمندی که اولین‌بار شخصیت سیاه را سفید کرد»، وب‌سایت ایران تئاتر.
  21. بیضایی، نمایش در ایران، ۱۳۸۰ش، ص163.
  22. «آیا سیاه ‌بازی ریشه در دوران برده‌داری دارد؟»، خبرگزاری برنا.
  23. شهبازی، «سازوکار بازی زبانی ویتگنشتاین به مثابه نقد اجتماعی قدرت در نمایش آیینی-سنتی سیاه بازی»، 1399ش، ص244.
  24. صابری خورزوقی، نمایش کمدی در ایران، ۱۳۷۸ش، ص108-109.
  25. احمدی، کهنه‌های همیشه ‌نو، ۱۳۸۰ش، ص201-202.
  26. شهبازی، «سازوکار بازی زبانی ویتگنشتاین به مثابه نقد اجتماعی قدرت در نمایش آیینی-سنتی سیاه بازی»، 1399ش، ص247.
  27. شریعتی، «سرگرمی‌ها و بازی‌های پیشین یزد»، یزدنامه، ج1، ۱۳۷۱ش، ص507-508.
  28. بیضایی، نمایش در ایران، ۱۳۸۰ش، ص194-195.
  29. پارساییی، «وقتی کمدی کم‌رنگ می‌شود»، وب‌سایت مجله ویستا.
  30. «هنرنمایشی سیاه بازی»، وب‌سایت میرملاس.
  31. «هنرنمایشی سیاه بازی»، وب‌سایت میرملاس.
  32. «سیاه بازی هنری رو به انقراض»، خبرگزاری ایسنا.
  33. باژن، «این سیاه دیگر، سیاه نیست»، وب‌سایت ادبی هنری حضور.
  34. «درباره سعدی افشار»، خبرگزاری ایرنا.
  35. آزادوار، «جواد انصافی از آیین نوروزی می‌گوید»، مؤسسه فرهنگی هنری خراسان.
  36. «گفت‌و‌گو با هنرمندی که اولین‌بار شخصیت سیاه را سفید کرد»، وب‌سایت ایران تئاتر.
  37. «دانلود آهنگ حمومی از مرتضی احمدی»، وب‌سایت IRMP3.
  38. «آهنگ مرتضی احمدی ارباب خودم»، وب‌سایت آپارات.
  39. «دانلود آهنگ منو سر لج ننداز میرم زن می‌گیرم از مرتضی احمدی»، وب‌سایت وب آهنگ.
  40. «آیا سیاه ‌بازی ریشه در دوران برده‌داری دارد؟»، خبرگزاری برنا.

منابع

  • آزادوار، راضیه، «جواد انصافی از آیین نوروزی می‌گوید»، مؤسسه فرهنگی هنری خراسان، تاریخ بازدید: 3 شهریور 1403ش.
  • «آهنگ مرتضی احمدی ارباب خودم»، وب‌سایت آپارات، تاریخ بازدید: 2 شهریور 1403ش.
  • «آیا سیاه ‌بازی ریشه در دوران برده‌داری دارد؟»، خبرگزاری برنا، تاریخ درج مطلب: 24 آبان 1400ش.
  • احمدی، مرتضى، کهنه‌های همیشه ‌نو، تهران، ققنوس، ۱۳۸۰ش.
  • اصفهانی، حمزه، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، به کوشش جواد ایرانی، برلین، کاویانی، 1340ق.
  • باژن، کیوان، «این سیاه دیگر، سیاه نیست»، وب‌سایت ادبی هنری حضور، تاریخ درج مطلب: 18 دی 1394ش.
  • بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، تهران، چشمه، 1377ش.
  • بیضایی، بهرام، نمایش در ایران، تهران، روشنگران و مطالعات زنان، ۱۳۸۰ش.
  • جعفری، محمدمهدی، «تحقیق درباره نمایش روحوضی، سیاه بازی»، وب‌سایت محمدمهدی جعفری، تاریخ درج مطلب: 11 اردیبهشت 1392ش.
  • «دانلود آهنگ حمومی از مرتضی احمدی»، وب‌سایت IRMP3، تاریخ بازدید: 2 مرداد 1403ش.
  • «دانلود آهنگ منو سر لج ننداز میرم زن می‌گیرم از مرتضی احمدی»، وب‌سایت وب آهنگ، تاریخ بازدید: 2 مرداد 1403ش.
  • «درباره سعدی افشار»، خبرگزاری ایرنا، تاریخ درج مطلب: 31 فروردین 1400ش.
  • رفیعی دولت‌آبادی، حمید، «ترانه‌های تخت حوضی»، وبلاگ نصایح استاد بزرگ، تاریخ درج مطلب: 25 آبان 1389ش.
  • «سال را با آرزوی سلامت و شادی نـو کنیم | گفت‌وگو با جواد انصافی»، همشهری آنلاین، تاریخ درج مطلب: 23 اسفند 1399ش.
  • «سیاه‌ بازی؛ نمایش شیرین و گزنده اما ساده و خلاق»، خبرگزاری مهر، تاریخ درج مطلب: 23 مرداد 1398ش.
  • «سیاه بازی هنری رو به انقراض»، خبرگزاری ایسنا، تاریخ درج مطلب: 1 بهمن 1397ش.
  • شریعتی، علی‌اکبر، «سرگرمی‌ها و بازی‌های پیشین یزد»، در یزدنامه به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۱ش.
  • شهبازی، رامتین، «سازوکار بازی زبانی ویتگنشتاین به مثابه نقد اجتماعی قدرت در نمایش آیینی-سنتی سیاه بازی»، نشریه جستارهای زبانی، دوره 11، شماره 2، 1399ش.
  • صابری خورزوقی، محمود، نمایش کمدی در ایران، تهران، آفرینه، ۱۳۷۸ش.
  • غریب‌پور، بهروز، تئاتر در ایران، تهران، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۸۴ش.
  • «گفت‌و‌گو با هنرمندی که اولین‌بار شخصیت سیاه را سفید کرد»، وب‌سایت ایران تئاتر، تاریخ درج مطلب: 19 فروردین 1394ش.
  • معین، محمد، فرهنگ فارسی، وب‌سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: 23 مرداد 1403ش.
  • مقرب، نسیم، «سیاه بازی»، وب‌سایت مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، آخرین به‌روزرسانی: 1 آذر 1400ش.
  • پارسایی، حسن، «وقتی کمدی کم‌رنگ می‌شود»، وب‌سایت مجله ویستا، تاریخ بازدید: 29 مرداد 1403ش.
  • «هنرنمایشی سیاه بازی»، وب‌سایت میرملاس، تاریخ درج مطلب: 27 اسفند 1392ش.