نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.

کابلستان، از مناطق مهم تاریخی و باستانی در فلات ایران.

کابلستان که امروزه در جنوب شرقی افغانستان قرار دارد، از مناطق مهم تاریخی و باستانی در فلات ایران به شمار می‌رود. این منطقه در دورۀ اساطیری، باستانی و قرن‌های اولیۀ اسلامی، شاهد تحولات بسیاری بوده است. کابلستان زیستگاه شخصیت‌هایی چون مهراب، رودابه و سیندخت است که رستم را در مهد خود پرورش داده و تحولات بزرگ حماسی را موجب شده است.

مفهوم‌شناسی

کابلستان در کتاب مقدس ریگ‌ویدا بنام کبه (Kabha) و در اوستا (کتاب زرتشتیان) به‌عنوان Vaekereta (وائیکریتا) ضبط شده است.[۱] یونانیان باستان از آن به‌عنوان Ortospana (ارتپسانه) به معنای «مرتفع» نام برده‌اند که با کلمۀ سانسکریت Urddhastana (اردهستانه) مطابقت دارد.[۲] جغرافی‌دانان یونانی آن را کابورا نامیده‌اند.[۳] در سدهٔ هفتم میلادی شونگ چونگ چینی این شهر را بنام کاوفو منسوب به دریای کاوفو دانسته که از وسط آن عبور می‌کرده است. به روایت این نویسنده، آریاییان از نظر دینی اهمیت زیادی به این شهر داده و آن را کوب‌ها اردهستانه (Kobaha Urddhastana) به‌مفهوم محل بلند‌پایه می‌خوانده‌اند.[۴]

تاریخچه کابلستان

کابلستان از شهرهای بسیار مهم و قدیمی دنیا است که تاریخ‌نگاران آن را دروازۀ ورود به هند دانسته‌اند. از کابلستان در حدود ۵۰۰۰ هزار سال قبل از میلاد در کتاب ریگ‌ویدا و مهاباراتا به نیکی یاد شده و در اوستا به‌مناسبت رود کابل از آن به نام «کوب‌ها» تحسین شده است.[۵]

برخی، بنیانگذار آن را لهراسپ و برخی دیگر هوشنگ دانسته‌اند.[۶] در شاهنامه فردوسی و آثار متعلق به دورۀ حماسی از آن به نام کابلستان، کاولستان، کاول و کابل یاد شده که قلمرو مهراب کابلی بوده است.[۷] بعدها این منطقه تحت تسلط مادها قرار گرفت. کابلستان در دورۀ هخامنشی از ساتراپ‌های مهم آن امپراتوری بوده است. بعد از سقوط هخامنشیان، کابلستان در سیطرۀ اسکندر مقدونی قرار گرفت. بعد از آن شاهان سلوکی در آن فرمان راندند و سپس به‌دست مانوریا افتاد.

در سدۀ دوم پیش از میلاد این منطقه به‌دست دولت یونانی بلخ قرار گرفت و سپس در حدود ۵۰ سال قبل از میلاد، سکاها بر آن مسلط شدند. در حدود ۵۰م کوشانیان بر کابلستان سلطه یافتند و تا اواسط سدهٔ سوم پس از میلاد، آن شهر در اختیار آنان قرار داشت. در ۲۳۰م ساسانیان آن را به دست گرفتند که به خط پهلوی آن را کاپول می‌خواندند.

در ۴۲۰م هیاطله (ترکان) کابلستان را تصرف کردند.[۸] در ۶۶۵م، مسلمانان آن منطقه را فتح کردند اما برهاتگین توانست آن را دوباره در اختیار بگیرد. او در ۶۶۵م پادشاهی جدیدی در این منطقه تاسیس کرد. بعد از فوت او، تگین‌شاه از ۶۸۰م بر کابلستان و زابلستان حکومت می‌کرد که لقب او «خراسان تگین‌شاه» (به معنای پادشاه شرق) بوده است.[۹] در ۶۸۳م، رتبیل‌شاه از برادر خود تگین‌شاه جدا شد و سلسلۀ رتبیل‌شاهان را در کابلستان تاسیس کرد که تا زمان صفاریان حکومت او ادامه داشت.

در این دوره کابلستان قلب قلمرو ترک‌شاهی (رتبیل‌شاه) بود که در بعضی مواقع شامل زابلستان نیز می‌شد.[۱۰] در ۸۷۰م یعقوب بن لیث صفار موفق به فتح کابلستان شد. در دورۀ غزنویان زابلستان به قلب حکومت تبدیل شد و کابلستان اهمیت خود را از دست داد. در لشکرکشی‌ مغولان شهر کابل غارت شد.[۱۱] پس از سقوط تیموریان، کابل تا ۹۲۳ق پایتخت بابریان هند بود. در آن زمان کابل شهر زیبایی بود که صائب تبریزی در وصف آن قصیدۀ زیبایی سروده است.[۱۲]

در سال‌های بعد منطقۀ کابلستان چندین مرتبه بین صفویه و بابریان دست‌به‌دست شد تا نادر شاه افشار بر آن تسلط یافت. در ۱۷۴۷م احمد شاه درانی آن منطقه را در اختیار گرفت و در ۱۷۷۶م تیمور شاه درانی آن شهر را به‌عنوان پایتخت خود انتخاب کرد که از آن زمان تا امروز پایتخت سلسله‌های مختلف بوده است.[۱۳]

حدود کابلستان

بیشتر جغرافی‌دانان کابلستان را ولایت بزرگی میان هند و غزنه و بین هند و نواحی سجستان و در مرز طخارستان و دارای شهرهای فارواف، ازران، خواس، خشک و خبره دانسته‌اند.[۱۴] در برخی از ایام این منطقه شامل زابلستان، شمال رود سند و جنوب هندوکش بوده است. کابلستان برای چندین سده پیش و پس از میلاد، از بامیان و قندهار در غرب تا کوتل بولان و تمام جنوب را در بر می‌گرفت که این خطهٔ وسیع به ده منطقه تقسیم شده و شامل شهرهای کابل، غزنی، بامیان، ننگرهار، سوات، پیشاور، اپوکین، بنو و بولر بوده ‌است.[۱۵]

جمعیت‌شناسی

برخی کابلستان را منطقه‌ای وسیع با اقوام و زبان‌های گوناگون دانسته‌اند.[۱۶] دیانت هندویی، بودایی و شیوایی از ادیان قدیمی این منطقه بوده است. بیشتر مردمان تحت فرمانروایی رتبیل‌شاه خورشید‌پرست و پیروان معبد ژون بودند. عده‎‌ای هندو و تعدادی نیز زرتشتی بودند. معبد رتبیل‌شاهان که ژون یاد می‌شد، با اسکلت‌های ماهی بزرگی تزیین شده بود که این نشان‌دهندۀ پرستش خدای ماهی بوده است.[۱۷]

در عصر کنونی مردم این منطقه اغلب تاجیک، هزاره و پشتون هستند. اقوام دیگری چون قزلباش، بلوچ، ازبک و ترکمن نیز در کابل زندگی می‌کنند و زبان مردم اغلب فارسی و بخشی نیز پشتو است.[۱۸] از نظر مذهبی حدود ۶۰ درصد جمعیت منطقه سنی حنفی و حدود ۴۰ درصد شیعه هستند. تعداد بسیار کمی سیک، هندو و یهودی نیز در کابل حضور دارند.[۱۹]

طبیعت کابلستان

بر اساس منابع کهن، کوه‌های «هُکَر» و «اُوپارسِین» در شمال کابلستان قرار داشته که سرچشمۀ رودهای «هرات»، «هیرمند»، «مرو» و رود «بلخ» محسوب می‌شده است. این کوه‌ها را پاراپامیزاد خوانده‌اند که در اوستا به‌صورت «اُوپَئِیرِی سَئِنا» (بالاتر از سیمرغ) آمده است.[۲۰] امروزه کوه‌های خیرخانۀ شمالی، خواجه رواش، شاخ باران تی، چهل‌ستون، قرغه، خواجه رزاق و شیر دروازه، کابل را احاطه کرده‌اند.[۲۱]

منطقۀ کابلستان دارای آب فراوان و رودهای بزرگی بوده و رود تاریخی «کابل» آن را مشروب می‌کرده است.[۲۲] رود کابل از کوه‌های مرکزی افغانستان امروزی سرچشمه گرفته به‌سوی شرق جریان می‌یابد. این رود از داخل شهر کابل امروزی عبور کرده به وادی سند در کشور پاکستان کنونی و هندوستان قدیم می‌رسد می‌ریزد.[۲۳]

جاذبه‌های گردشگری کابلستان

کابلستان آثار تاریخی زیادی داشته است که قلعۀ «بالاحصار» مربوط به سدۀ دوم پیش از میلاد یکی از آنها است. در قدیم، بالاحصار مرکز حکومتی بوده است. آثار باستانی از دورۀ کوشانی و رتبیل‌شاه نیز در مناطق مختلف کابل و از جمله در خاک جبار و تپه نارنج به دست آمده است.[۲۴]

دریاچهٔ بزرگی در قسمت شرقی شهر کابل وجود دارد که استراحتگاه مهم پرندگانی است که بین هند و سیبری پرواز می‌کنند. از دیگر مناظر منطقه دریاچۀ بزرگ قرغه است که در ۹ کیلومتری شمال غربی شهر واقع ‌است. این شهر مناظر دیدنی و طبیعی زیادی دارد.[۲۵]

فعالیت‌های اقتصادی

کشاورزی: منطقۀ کابلستان مجموعه‌ای از وادی‌های حاصل‌خیز، سرسبز و شاداب بود. تابستان آن خرم و زراعت آن اغلب آبی و برای پرورش انواع و اقسام غله و سبزیجات مناسب بود و مهم‌ترین فعالیت اقتصادی در کابلستان کشاورزی بوده است. گندم، جو، جواری، گل‌جو، ارزن، لبلبو، شلغم، زردک، ترب، پیاز، گشنیز، لوبیا، بادنجان، تره، بادرنگ و کدو از محصولات مهم آن بوده است.[۲۶] در کابلستان به‌دلیل مجاورت با هند، عود (چوب خوش‌بو)، لیس، بجید (سنگی همانند یاقوت)، نارگیل، زعفران و هلیلج به‌دست می‌آمد.[۲۷]

باغداری: باغداری نیز در کابلستان بسیار رونق داشت و انواع میوه‌های مناطق معتدل در آن پرورش می‌یافت. سیب، تاک، آلو، آلبالو، گیلاس، قیسی، آلوبخارا، هلو، بادام، چارمغز، انگور، خربزه، هندوانه و توت آن شهرت داشت. چنار عرعر آن منطقه نیز مشهور بود.[۲۸]

دامپروری: در کابلستان به‌دلیل داشتن سرزمین‌های سرسبز دامپروری متداول بود. حیوانات مختلفی توسط مردم منطقه پرورش می‌یافت و از گوشت و شیر آنها استفاده می‌شد.[۲۹]

آبیاری: منابع آبی در کابلستان عبارت بود از: رود، آب باران، چاه، کاریز، قنات و چشمه. در این زمینه در هر دوره قوانین و برنامه‌هایی برای تهیه آب و توزیع آن وجود داشت. در روزگار ساسانیان قانونی موسوم به «قانون نمک» در باب منابع آب ملاک عمل بود. در زمان طاهریان فقهای خراسان و عراق کتابی در باب حقوق آب با عنوان «القنی» تدوین کردند.[۳۰]

صنایع: صنایع در کابلستان در سطح‌ بسیار ابتدایی‌ قرار داشت. صنعت‌گران به ساخت برخی از وسایل مورد نیاز مردم چون داس، بیل و کلنگ اشتغال داشتند. صنعت نساجی‌، نجاری و برخی از هنرهای دستی نیز در بین مردم رواج داشت.[۳۱]

تجارت: تجارت در کابلستان رونق داشت. کاروان‌های تجاری از طریق جادۀ ابریشم کالاهای زیادی را از مناطق مختلف خراسان و از طریق کابلستان حمل می‌کردند. مالیات کابلستان در اوایل دورۀ سامانیان ۱۵۰۰۰۰۰درم[۳۲] و براساس برخی از منابع دو هزار هزار و پانصد هزار (دو میلیون و پانصد هزار) درم و از کنیزکان دو هزار سر که بهای آنان ششصد هزار درم بوده است.[۳۳]

راه‌ها: کابلستان مهم‌ترین نقطۀ تجاری میان هندوستان، ترکستان و ایران بود و محل اجتماع چندین راه کاروان‌ها قرار داشت و جنب و جوش بازارگانی آن محسوس بود.[۳۴]

پول: رتبیل شاه به نام خودش سکه ضرب می‌کرد که شکل آن شبیه سکه‌های اولیۀ ساسانی بود. کلمۀ «اعلیحضرت پروردگار بزرگ» به زبان باختری و خط‌های پهلوی و براهمی در آنها دیده می‌شد که نشانۀ قدرت و مشروعیت حکومت چند فرهنگی او بود.[۳۵]

فرهنگ و تمدن کابلستان

کابلستان در دوره‌های مختلف از سرزمین‌های متمدن و با فرهنگ دوره خود بوده است. معماری و شهرسازی کابلستان را بسیار زیبا و دقیق توصیف کرده و گفته‌اند کابلستان از شهرهایی است که حساسیت زیادی در شهرسازی آن به کار رفته‌است. این منطقه در دورۀ حماسی دارای فرهنگ و تمدن بزرگ، قصرها و باغ‌های عظیمی بوده است که توصیف آن در شاهنامه آمده است. کابلستان در دورۀ کابل‌شاهان نیز در اوج عظمت و اقتدار و دارای معابد، مراکز و آثار فراوانی بوده است.[۳۶]

روحانیون بودائی اغلب با ریاضیات و طبیعیات آشنا بودند و به تعلیم و تربیت توجه جدی داشتند. به‌همین دلیل به‌خصوص آموزش علوم ریاضی و طبیعی در کابلستان بسیار رونق داشت.[۳۷]

آداب و رسوم کابلستان

عروسی و ازدواج: در کابلستان خواستگاری از طرف مرد صورت می‌گرفت. جلب رضایت دختر، آزمایش و امتحان داماد قبل از ازدواج مرسوم بود. ارسال هدیه برای عروس و گرفتن «رونما» رواج داشت. عروس برای رفتن به خانۀ داماد تا مسافتی همراهی می‌شد. داماد پس از نزدیک شدن عروس به استقبال او می‌رفت. جشن عروسی چند روز برگزار می‎شد. در ازدواج زال و رودابه، مراسم و آیین جشن عروسی در هر دو منطقۀ کابلستان و زابلستان صورت گرفت.[۳۸]

اعیاد و جشن‌ها: در کابلستان به مناسبت‌های مختلفی جشن‌های زیادی برگزار می‌شد و در آنها مهمانان با برنامه‌های چون تیراندازی، سوارکاری، کشتی، نیزه‌پرانی، شمشیر‌بازی، شنا، چوگان، زوبین‌اندازی، خوانندگی، رامشگری، بازی با گوی، شطرنج، نرد و میگساری سرگرم می‌شدند.[۳۹]

اساطیر: نام‌های کابل، کاول، کابلستان و کاولستان در شاهنامه و گرشاسپ‌نامه فراوان آمده است.[۴۰] کاول یا کابل مرکز کابلستان یا کاولستان بوده است. نام کاول از داستان منوچهر وارد شاهنامه شده که در این زمان زال فرزند سام (حاکم زابلستان) قصد داشته است با رودابه دختر مهراب پادشاه خدای‌کابل ازدواج کند.[۴۱] در کل شاهنامه بیشترین یاد کرد از کاول یا کابل در همین داستان آمده است. چون سام به درگاه منوچهر رفت، شاه منشور حکومت همۀ ولایات اطراف زابلستان را به نام او نوشت:

به مُهر منوچهر عهدی نبشت

سراسر ستایش به سان بهشت

همه کاول و دنبر و مای و هند

ز دریای چین تا به دریای سند

ز زاولستان تا بدان روی بست

به نوی نبشتند عهدی درست[۴۲]

از آن پس کابل و ولایات همجوار آن به سام و اعقاب او، زال، رستم و فرامرز تعلق داشت و نام آنان همراه با کاولستان یا کابلستان در اغلب داستان‌های شاهنامه آمده است. آخرین یاد از کاولستان در زمان پادشاهی بلاش پیروز برادر قباد در شاهنامه دیده می‌شود:

بدانگه که پیروز شد سوی جنگ

یکی پهلوان جست با رای و سنگ

که باشد نگهبان تخت و کلاه

بلاش جوان را بود نیکخواه

بدان کار شایسته بود سوفرای

یکی نامور بود و پاکیزه رای

جهاندیده از شهر شیراز بود

سپهبد دل و گردن افراز بود

هم او مرزبان بود به زاولستان

به بست و به غزنین و کاولستان[۴۳]

جنگها و فتوحات

کابلستان به‌دلیل موقعیت ممتاز خود و همجواری با هندوستان در طول تاریخ شاهد جنگ‌ها و فتوحات بسیاری بوده است. هر سلسله‌ای که قصد گشایش هند را داشت اول باید کابلستان را تسخیر می‌کرد. در دورۀ اساطیری، حماسی و تاریخی کابلستان گرفتار فتوحات و جنگ‌های زیادی بوده که توصیف بخشی در شاهنامه و بخش دیگر در کتاب‌های تاریخی آمده است. برای نمونه در اوایل دورۀ اسلامی مسلمانان بیش از بیست مرتبه به کابلستان هجوم بردند اما موفق به فتح کامل آن نشدند.[۴۴]

پانویس

  1. . کهزاد، آریانا، 1321ش، ص9 و 21.
  2. . حبیبی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، 1380ش، ص111.
  3. . دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، 1379ش، ج5، ص3254.
  4. . سیستانی، «تذکرات مختصر جغرافیایی دربارۀ سیستان و زابلستان، »، 1362ش، ص41.
  5. . افتخاری آریانپور، خراسانیان در قرون وسطی، 1376ش، ص85.
  6. . مرادی، کابل در گذر تاریخ، 1379ش، ص16 و 17.
  7. . مرادی، کابل در گذر تاریخ، 1379ش، ص16 و 17.
  8. . بیهقی، تاریخ بیهقی، 1389ش، ص121؛ باسورث، تاریخ غزنویان، 1395ش، ص242.
  9. . سیستانی، احیاءالملوک، 1383ش، ص88.
  10. . جوزجانی، حدودالعالم من‌المشرق الی‌المغرب، 1340ش، ص114.
  11. . جوزجانی، طبقات ناصری، 1363ش، ص66.
  12. . شیروانی، بستان‌السیاحه، 1315ش، ص32؛ مستوفی، نزهة‌القلوب، 1380ش، ص77.
  13. . شیروانی، بستان‌السیاحه، 1315ش، ص32؛ مستوفی، نزهة‌القلوب، 1380ش، ص77.
  14. . ابن خرداذبه، المسالک والممالک، ص34.
  15. . مقدسی، احسن التقاسیم، 1991م، ص87؛ حموی، معجم‌البلدان، 1380ش، ص63.
  16. . مسعودی، مروج‌الذهب، 1375ش، ج8، ص127.
  17. . وینک، الهند، پیدایش دنیای هندواسلامی، 1990م، ص118.
  18. . دولت‌آبادی، شناسنامۀ افغانستان، ص154.
  19. . دولت‌آبادی، شناسنامۀ افغانستان، ص154.
  20. . مشکور، ایران در عهد باستان، 1363ش، ص2؛ استرابو، جغرافیای استرابو، 1382ش، ص35.
  21. . جاوید، کابل در آیینۀ تاریخ، 1403ش، ص31.
  22. . دوپری، افغانستان، تاریخ و جغرافیا، 1379ش، ص8.
  23. . جاوید، کابل در آیینۀ تاریخ، 1403ش، ص31.
  24. . جاوید، کابل در آیینۀ تاریخ، 1403ش، ص25.
  25. . جاوید، کابل در آیینۀ تاریخ، 1403ش، ص22.
  26. . همدانی، مختصر‌البلدان (بخش مربوط به ایران)، 1349ش، ص88.
  27. . ابن خرداذبه، المسالک والممالک، 1354ش، ص51.
  28. . گردیزی، تاریخ گردیزی، ص302، 1363ش، ص302؛ فرای، از فروپاشی ساسانیان تا سلجوقیان، ص207، 1389ش، ص207؛ لمتون، مالک و زارع در ایران، 1374ش، ص90؛ یغمایی، بلوچستان و سیستان، 1355ش، ص101 و عطاری کرمانی، تاریخ شهرهای ایران، 1386ش، ص439-444.
  29. . گردیزی، تاریخ گردیزی، ص302، 1363ش، ص302؛ فرای، از فروپاشی ساسانیان تا سلجوقیان، ص207، 1389ش، ص207؛ لمتون، مالک و زارع در ایران، 1374ش، ص90؛ یغمایی، بلوچستان و سیستان، 1355ش، ص101 و عطاری کرمانی، تاریخ شهرهای ایران، 1386ش، ص439-444.
  30. . گردیزی، تاریخ گردیزی، ص302، 1363ش، ص302؛ فرای، از فروپاشی ساسانیان تا سلجوقیان، ص207، 1389ش، ص207؛ لمتون، مالک و زارع در ایران، 1374ش، ص90؛ یغمایی، بلوچستان و سیستان، 1355ش، ص101 و عطاری کرمانی، تاریخ شهرهای ایران، 1386ش، ص439-444.
  31. . یغمایی، بلوچستان و سیستان، 1355ش، ص82 و عطاری کرمانی، تاریخ شهرهای ایران، 1386ش، ص438.
  32. . مقدسی، احسن‌التقاسیم، 1361ش، ص498.
  33. . مقدسی، احسن‌التقاسیم، 1361ش، ص498.
  34. . سامی‌بیک، قاموس الاعلام ترکی، ص98.
  35. . گردیزی، تاریخ گردیزی، ص302، 1363ش، ص302؛ فرای، از فروپاشی ساسانیان تا سلجوقیان، ص207، 1389ش، ص207؛ لمتون، مالک و زارع در ایران، 1374ش، ص90؛ یغمایی، بلوچستان و سیستان، 1355ش، ص101 و عطاری کرمانی، تاریخ شهرهای ایران، 1386ش، ص439-444.
  36. . گردیزی، تاریخ گردیزی، ص302، 1363ش، ص302؛، از فروپاشی ساسانیان تا سلجوقیان، ص207، 1389ش، ص207؛ لمتون، مالک و زارع در ایران، 1374ش، ص90؛ یغمایی، بلوچستان و سیستان، 1355ش، ص101 و عطاری کرمانی، تاریخ شهرهای ایران، 1386ش، ص439-444.
  37. . یغمایی، بلوچستان و سیستان، 1355ش، ص94 و عطاری کرمانی، تاریخ شهرهای ایران، 1386ش، ص439.
  38. . مزداپور، «نشانه‌های زن سروری در چند داستان شاهنامه»، مجلۀ فرهنگ و زندگی، 1354ش، ص85؛ تفویضی، «خانواده در شاهنامه»، پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد، 1379ش، ص98 و رستمی، «نمادها و نمودهایی از ازدواج در شاهنامه فردوسی»، 1379ش، ص12.
  39. . فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامه‌سرایی، 1390ش، ص453.
  40. . اسدی طوسی، گرشاسپ‌نامه، 1354ش، ص121؛ فردوسی، شاهنامه فردوسی، 1963م، ص214.
  41. . فردوسی، شاهنامه فردوسی، 1963م، ص214.
  42. . فردوسی، شاهنامه فردوسی، 1963م، ص15.
  43. . فردوسی، شاهنامه فردوسی، 1963م، ص216.
  44. . طبری، تاریخ طبری، 1375ش، ج5، ص98؛ جوینی، تاریخ جهانگشای جوینی، 1378ش، ص124.

منابع

  • ابن خرداذبه، ابوالقاسم عبیدالله، المسالک والممالک، تهران، حبیب یغمائی، 1354ش،
  • استرابو، جغرافیای استرابو، ترجمۀ همایون صنعتی‌زاده، تهران، افشار، 1382ش،
  • اسدی طوسی، گرشاسپ‌نامه، کتابخانۀ طهوری، زبان و فرهنگ ایران، 1354ش،
  • افتخاری آریانپور، محمد‌علی، خراسانیان در قرون وسطی، بی‌جا، بی‌نا، 1376ش،
  • باسورث، کلیفورد ادموند، تاریخ غزنویان، حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، 1395ش،
  • بهار، ملک‌الشعرا، تاریخ سیستان، تهران، پدیدۀ خاور، 1366ش،
  • بیهقی، ابوالفضل، تاریخ بیهقی، تهران، هیرمند، 1389ش،
  • تفویضی، مرضیه، «خانواده در شاهنامه»، پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز، 1379ش،
  • جاوید، عبدالاحمد، ساکایی، محمد‌یونس، کابل در آیینۀ تاریخ، 1403ش،
  • جوزجانی، حدودالعالم من‌المشرق الی‌المغرب، تصحیح منوچهر ستوده، تهران، 1340ش،
  • جوزجانی، منهاج سراج، طبقات ناصری، تصحیح عبدالحی حبیبی، تهران، 1363ش،
  • جوینی، عطا‌ملک، تاریخ جهانگشای جوینی، تهران، علم، 1378ش،
  • حبیبی، عبدالحی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، تهران، 1380ش،
  • حموی، یاقوت، معجم‌البلدان، تهران، سا‌زما‌ن‌ میراث‌ فرهنگی‌‌، 1380ش،
  • دولت‌آبادی، بصیراحمد، «شناسنامۀ افغانستان»، تهران، شریعتی، 1390ش،
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، تهران، انتشارات دانشگاه، 1379ش،
  • دوپری، لوئیس، افغانستان، تاریخ و جغرافیا، ترجمۀ جعفر رسولی‏، قم، رسولی، 1379ش،
  • رستمی، فتانه، «نمادها و نمودهایی از ازدواج در شاهنامه فردوسی»، منتشر شده در یازدهمین کنفرانس بین‌المللی زبان، ادبیات، تاریخ و تمدن، 1402ش،
  • سامی‌بیک، قاموس الاعلام ترکی، استانبول، مهران، 1306ش،
  • سیستانی، شاه‌حسین بن غیاث‌الدین محمد، احیاءالملوک، تهران، منوچهر ستوده، 1383ش،
  • سیستانی، محمداعظم، تذکرات مختصر جغرافیایی دربارۀ سیستان و زابلستان، آریانا، شمارۀ دوم، 1362ش،
  • شیروانی، زین‌العابدین بن اسکندر، بستان‌السیاحه، سنگی، تهران، 1315ش،
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1375ش،
  • عطاری کرمانی، عباس، تاریخ شهرهای ایران، تهران، آسیم، 1386ش،
  • فرای، ریچارد، از فروپاشی ساسانیان تا سلجوقیان، تهران، امیرکبیر، 1389ش،
  • فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامۀ فردوسی، مسکو، برتلس و دیگران، 1963م،
  • فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فردوسی و شاهنامه‌سرایی، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، تهران، 1390ش،
  • کزازی، میرجلال‌الدین، نامۀ باستان (ویرایش و گزارش شاهنامه)، تهران، سمت، 1381ش،
  • کهزاد، احمد‌علی، آریانا، کابل، مطبعۀ عمومی، 1321ش،
  • گردیزی، عبدالحی بن ضحاک، تاریخ گردیزی، تصحیح عبدالحی حبیبی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1348ش،
  • مرادی، صاحب‌نظر، کابل در گذرگاه تاریخ، دوشنبه، بی‌نام، 1379ش،
  • لمتون، آن‌کاترین‌سواین‌فورد، مالک و زارع در ایران، تهران، نی، 1374ش،
  • مزداپور، کتایون، «نشانه‌های زن سروری در چند داستان شاهنامه»، مجلۀ فرهنگ و زندگی، شمارۀ بیستم، 1354ش،
  • مسعودی، علی بن حسین، مروج‌الذهب، تهران، علمی و فرهنگی، 1375ش،
  • مستوفی، حمداللّه، نزهة‌القلوب، تهران، ناصر افشارفر، 1380ش،
  • مشکور، جواد، ایران در عهد باستان، تهران، اشرفی، 1363ش،
  • مقدسی، ابوعبدالله محمد بن احمد، احسن‌التقاسیم، قاهرة، مکتبة مدبولی، 1991م،
  • وینک، آندره، الهند، پیدایش دنیای هندواسلامی، بریل، 1990م،
  • همدانی، احمد بن محمد بن اسحاق، مختصر‌البلدان، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1349ش،
  • یغمایی، اقبال، بلوچستان و سیستان، تهران، وزارت فرهنگ و هنر، 1355ش،