آبستنی

از ویکی‌زندگی

آبستنی؛ بارداری زن

آبستنی، بارور شدن و فرزند آوردن زن از بسته شدن نطفه در شکم او است. جنین انسان ۹ ماه در رحم مادر پرورش می‌یابد. یکی از کارکردهای ازدواج نیز تحقق بخشیدن به این نقش زن است.

واژه‌شناسی

آبستن واژه‌ای فارسی است که ریشه‌ی آن واژه پهلوی آبِستَن و آبُستن[۱] و واژگان قدیمی‌تر آن آپُستَن و آپُستَنیه هستند. این واژه از پیش‌وند آ و پُس به‌معنی پسر و تَن و پسوند ایه تشکیل شده است.[۲] این واژه بیانگر زنی است که فرزند پسری در شکم خود دارد و نمایانگر ارزشمندی فرزند پسر است.

باورهای ایرانی درباره آبستنی

مردم بر این باورند که نطفه انسان در رگی در کمر یا پشت پدر است. زمانی که این نطفه به زن منتقل شود، او آبستن می‌شود.[۳] جنین، در ۴۰ روز اول به شکل نطفه، در ۴۰ روز دوم به شکل خون و در ۴۰ روز سوم به شکل گوشت در رحم مادر رشد می‌کند. پس از آن، فرشته‌ای او را به شکل انسان تبدیل می‌کند. نخست، دست و پای او شکل گرفته و پس از آن، اندام‌های دیگر او شکل می‌گیرند. ساخت اندام‌ها ۱۰ روز طول می‌کشد. سپس به اذن خداوند، اسرافیل نفخه‌ای به شکم مادر می‌دمد و روح در جنین، حلول می‌کند.[۴] جنین، پس از ۷ ماه آبستنی آماده به دنیا آمدن است اما اگر در ماه هشتم به دنیا آید، زنده نمی‌ماند.[۵]

مردم، در برخی از نواحی کشور برای پسرزایی، سیب یا خرمای زیادی به زن می‌خورانند. آن‌ها در سر سفره‌ی عقد، گردو قرار داده و پسر بچه‌ای در بغل عروس می‌گذارند تا بچه‌ی او پسر شود.

جنسیت جنین

پیشینیان بر این باور بودند که دو عامل آب منی و ساختمان عمومی زن و مرد تعیین کننده جنسیت جنین است. ابن‌سینا معتقد بود اگر آب مرد گرم‌تر از آب زن باشد جنین، پسر می‌شود و اگر آب مرد سردتر باشد، جنین، دختر خواهد شد. به عقیده‌ی آن‌ها اگر آب مرد از بیضه راست ترشح شود و در بخش راست رحم زن قرار گیرد، جنین پسر و اگر از بیضه چپ ترشح و در بخش چپ رحم زن قرار گیرد، جنین، دختر خواهد شد.[۶]

تشخیص جنسیت جنین در شکم

از زمان قدیم، راه‌های متفاوتی برای تعیین جنسیت جنین وجود داشت. برخی از طبیبان، زراوند کوبیده را در انگبین قرار می‌دادند. سپس خمیر آن را به پشم‌پاره‌ای کشیده و به‌صورت ناشتا به زن آبستن می‌دادند. زن نباید تا عصر چیزی می‌خورد. اگر دهان او شیرین می‌شد، جنین پسر و اگر تلخ می‌شد، جنین دختر بود.[۷]

ویار در آبستنی

به حالت خاص زن در ماه‌های اولیه‌ی آبستنی که به برخی خوراکی‌ها رغبت خاصی پیدا می‌کند ویار می‌گویند.[۸] سرگیجه یا به‌هم‌خوردن حال، می‌تواند از نشانه‌های ویار باشد. زن، گاهی به میوه‌های غیر فصلی یا چیزهای مضر علاقه‌مند می‌شود.[۹] در طب قدیم به این حال زن «منش گَشتَن» یا «منش گردا» می‌گفتند و در شرح آن نوشته‌اند که زن در این حالت به چیزهایی ترش، شور، تیز یا تند تمایل داشته و حالت‌های دل‌آشوبی دارد.[۱۰] به حالت ویار در زبان فارسی بیار، تاس، تاسه و تلواسه نیز می‌گویند.[۱۱]

ویارانه

به خوراکی که برای رفع ویار زن آبستن تهیه می‌شود، ویارانه گفته می‌شود.[۱۲] ویارانه می‌تواند خوراکی‌هایی مانند آش رشته، کوفته برنجی، دلمه، حلیم یا سیرابی باشد.

از بین بردن ویار

هرگاه ویار در زن شدید شود یا او به مواد مضر مانند گِل تمایل پیدا کند، باید درمان شود. در برخی منابع طب قدیم نوشته شده که باید به او شِبِت (شوید) پخته با انگبین داده شود تا خِلط معده‌ی او بالا آمده و بدنش پاک‌سازی شود. برخی منابع، نوشیدن آب ترنج، آب لیمو، آب غوره و آب انار را مفید دانسته‌اند. برای خانم‌هایی که طبع گرمی دارند، خوردن گوشت دُرّاج، مرغ خانگی، بزغاله و ترکیب پیاز و سرکه پرورده نیز مفید است.[۱۳] از روش‌های دیگر درمان ویار می‌توان به ماهی‌های کوچک زنده رود[۱۴] یا آب شکمبه پخته گوسفند اشاره کرد.[۱۵]

پانویس

  1. Mackenzie, A Concise Pahlavi Dictionary, 1971, P4.
  2. تبریزی، برهان قاطع، ذیل واژه آبستن.
  3. هزار و یک شب، ۱۳۱۶ش، ج۳، ص۱۳۱.
  4. کتیرایی، از خشت تا خشت، ۱۳۴۸ش، ص۷-۸.
  5. جرجانی، الاغراض الطبیة و المباحث العلائیة، ۱۳۴۵ش، ص۱۷۵.
  6. جرجانی، الاغراض الطبیة و المباحث العلائیة، ۱۳۴۵ش، ص۱۱۱و۵۵۵.
  7. جرجانی، ذخیره خوارزمشاهی، ۱۳۵۵ش، ص۵۵۵-۵۵۶.
  8. عمید، فرهنگ فارسی، ذیل واژه ویار.
  9. بارنت، انسان به روایت زیست‌شناسی، ۱۳۶۳ش، ص۷۷-۷۸.<
  10. جرجانی، ذخیره خوارزمشاهی، ۱۳۵۵ش، ص۵۵۸.
  11. تبریزی، برهان قاطع، ذیل واژه های بیار، تاس، تاسه و تلواسه.
  12. معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه ویارانه.
  13. اخوینی بخاری، هدایة المعلمین فی الطب، ۱۳۴۴ش، ص۳۷۴.
  14. باستانی پاریزی، فرمان‌فرمای عالم، ۱۳۵۸ش، ص۴۵۲.
  15. اسدیان خرم‌آبادی، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، ۱۳۵۸ش، ص۲۵۱.

منابع

  • اخوینی بخاری، ربیع، هدایه المعلمین فی الطب، به‌تحقیق جلال متینی، مشهد، دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۴۴ش.
  • اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، مرکز مردم‌شناسی، ۱۳۵۸ش.
  • بارنت، آنتونی، انسان به روایت زیست‌شناسی، به‌ترجمه محمدرضا باطنی و ماه‌طلعت نفرآبادی، تهران، نو، ۱۳۶۳ش.
  • باستانی پاریزی، محمدابراهیم، فرمان‌فرمای عالم، تهران، علمی، ۱۳۵۸ش.
  • تبریزی، محمدحسین بن خلف، برهان قاطع، تهران، نیما، ۱۳۸۰ش.
  • جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیه و المباحث العلائیه، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۵ش.
  • جرجانی، اسماعیل، ذخیره خوارزمشاهی، به‌تحقیق سعیدی سیرجانی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۵ش.
  • عمید، حسن، فرهنگ فارسی، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: ۱۷ خرداد ۱۴۰۱ش.
  • کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۸ش.
  • مردوخ کردستانی، محمد، فرهنگ مردوخ، تهران، غریقی، ۱۳۶۲ش.
  • معین، محمد، فرهنگ فارسی، سایت واژه‌یاب، تاریخ بازدید: ۱۷ خرداد ۱۴۰۱ش.
  • هبله‌رودی، محمدعلی، مجمع الامثال، به‌تحقیق صادق کیا، تهران،‌ وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۴۴ش.
  • هزار و یک شب، به‌تحقیق محمد رمضانی، تهران، [بی‌نا]، ۱۳۱۶ش.
  • Mackenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, Oxford, 1971.
  • Wahaby, T. and C. J. Edmonds, A Kurdish-English Dictionary, oxford, 1966.