تصوف در افغانستان

از ویکی‌زندگی

تصوف در افغانستان؛ سبک زندگی باطنی‌گرا در افغانستان.

تصوف در افغانستان، از دیرباز به‌عنوان یک بخش از هویت فرهنگی و دینیِ گروه‌هایی از مردم شناخته شده است و به‌ویژه میان مسلمانان اهل ­سنت جایگاه ویژه‌ای دارد. پیروان طریقت‌های صوفیانه در مناطق مختلف افغانستان حضور دارند و از تصوف در شکل­‌دهی فرهنگ، ادبیات، سبک زندگی و روابط اجتماعی خود بهره گرفته‌اند. سبک زندگی صوفیانه در افغانستان در عین پایبندی به شریعت اسلامی، به اصول باطنی توجه دارد که با زهد و معناگرایی تعریف می‌شود.

مفهوم‌شناسی تصوف

واژۀ تصوف را برگرفته از «صوف» به‌معنای پشم دانسته‌اند و دلیل نامگذاری صوفی‌ها نیز آن است که آنها در آغاز، لباس‌های پشمی می‌پوشیدند. برخی، تصوف را برگرفته از «صفا» به معنای خلوص و پاکی باطنی دانسته‌اند و برخی دیگر، آن را مرتبط با «اهل صفه» می‌دانند که در آغاز هجرت پیامبر اسلام بر صفه‌ای در کنار مسجد، به‌صورت زاهدانه زندگی می‌کردند.[۱] اصطلاح تصوف، اشاره به دو بعد نظری و عملی دارد؛ بعد نظری آن عبارت از شناخت خداوند و اصول معنا‌گرایی است. بعد عملی تصوف؛ ریاضت، تزکیه نفس، مراقبه و ذکر برای تقرب به خداوند است.[۲]

تاریخچۀ تصوف در افغانستان

افغانستان به‌عنوان بخشی از خراسان بزرگ، از گذشته، مرکز برخی جریان‌های تصوف بوده‌ است. بسیاری از بزرگان صوفیه در خراسان پرورش یافته‌اند، ازجمله: ابراهیم ادهم، حاتم اصم، احمد خضرویه و خواجه عبدالله انصاری. شقیق بلخی نیز نقش برجسته‌ای در معرفی و ترویج تصوف در این منطقه داشته و آثار و تعالیم او الهام‌بخش صوفیان بعدی بوده است.

در دورۀ غزنویان، خانقاه‌ها به مراکز معنوی و فرهنگی تبدیل شدند و نقش مهمی در ترویج تصوف ایفا کردند. همچنین با ظهور تیموریان و صفویان، تصوف در افغانستان تحت تاثیر سیاست‌های مذهبی و فرهنگی این حکومت‌ها دچار تغییرات شد. از قرن دهم به بعد، تصوف به‌دلایل گوناگون از جمله حملۀ مغول، تغییرات سیاسی و ظهور تفکرات جدید مذهبی به حاشیه رفت و دوره‌ای از رکود را تجربه کرد.[۳]

جمعیت و جغرافیای زندگی

تصوف در میان بیشتر اقوام ساکن افغانستان رواج دارد. مطابق برخی آمارها، بیش از ۷۰ درصد اهل سنت افغانستان به یکی از طریقت‌های صوفیانه همچون نقشبندیه، قادریه و چشتیه گرایش دارند.[۴] این طریقت‌ها به‌ویژه در شمال (بلخ، میمنه، فاریاب و قندوز)، غرب (هرات)، شرق (ننگرهار، پکتیا و کابل)، و جنوب (قندهار) متمرکز هستند. طریقت نقشبندیه بیشترین پیروان را در مناطق پشتون‌نشین و تاجیک‌نشین دارد.

قادریه میان ازبک‌ها و برخی هزاره‌ها نفوذ بیشتری دارد و چشتیه در هرات بیشترین پیروان را دارد.[۵] هر منطقۀ جغرافیایی با توجه به تنوع فرهنگی خود تاثیرات خاصی بر سبک زندگی صوفیان گذاشته است. برای مثال، صوفیان هرات به‌دلیل حضور گستردۀ عرفای ایرانی و تاثیرات فرهنگی ایران، سبک معماری خاصی در خانقاه‌ها و آرامگاه‌های خود دارند.[۶]

زبان، ادبیات و هنر تصوف

زبان صوفیان در افغانستان عموماً فارسی و پشتو است که به‌عنوان ابزار اصلی انتقال معارف و آموزه‌های عرفانی به کار می‌رود. بسیاری از آثار عرفانی به زبان فارسی نوشته شده‌اند. از جمله اشعار بیدل دهلوی و خواجه عبدالله انصاری همچنان در میان صوفیان افغانستان مورد مطالعه قرار می‌گیرند.[۷] زبان پشتو نیز به‌دلیل گستردگی در میان اقوام پشتون، نقشی مهم در ترویج آموزه‌های صوفیانه دارد. شعرای پشتو زبان مانند خوشحال‌خان ختک و رحمان بابا با استفاده از اشعار عرفانی خود، معنویت را میان پشتون‌ها گسترش داده‌اند.[۸]

ادبیات عرفانی که در قالب اشعار و حکمت‌ها شکل گرفته، باعث رشد و تکامل زبان‌های فارسی و پشتو شده است. اشعار شاعرانی چون میرزاعبدالقادر بیدل، که به‌شکل قابل‌توجهی در دورۀ معاصر مورد پژوهش قرار گرفته، همگی نشان‌دهندۀ نقش تصوف در شکل‌گیری هویت ادبی و فرهنگی منطقه است.[۹]

صوفیان از هنر بهره گرفته و آن‌را با عرفان تلفیق کرده‌اند. خطاطی، خوش‌نویسی، موسیقی، کتیبه‌کاری، منقبت‌سرایی، منقبت‌خوانی، معماری، کاشی‌کاری، مُنبت‌کاری، مُعرق‌کاری، تذهیب و نقاشی، صحافی و کتاب‌آرایی، نمونه‌هایی است که عرفا و صوفیه مستقیم یا غیر مستقیم در تکوین و رشد آن نقش داشته‌اند.[۱۰]

خانواده‌محوری صوفیان

خانواده‌های صوفی نقش محوری در انتقال ارزش‌ها و آموزه‌های معنوی به نسل‌های جدید ایفا می‌کنند. در این خانواده‌ها، جلسات ذکر و عبادت به‌طور مرتب برگزار می‌شود و زنان و مردان به‌صورت مشترک در این مراسم شرکت می‌کنند.[۱۱]

نقش زنان در خانواده‌های صوفی، به ویژه در طریقت قادریه، برجسته‌تر است و آن‌ها به آموزش معنوی کودکان و حتی شرکت در جلسات آیینی کمک می‌کنند.[۱۲] در بسیاری از خانواده‌های صوفی، جلسات ذکر خانوادگی برگزار می‌شود و اعضای خانواده در آن به تلاوت قرآن، ذکر نام خداوند و مناقب‌خوانی می‌پردازند. این جلسات به ایجاد پیوندهای عاطفی و معنوی میان اعضای خانواده کمک می‌کند.[۱۳]

سبک پوشش صوفیان

پوشش صوفیان در افغانستان نماد سادگی و زهد آن‌ها است. عباهای سفید یا خاکستری، عمامه و کفش‌های سادۀ چرمی از پوشش‌های رایج میان صوفیان است. این پوشش‌ها نشانه‌ای از فروتنی و دوری از تجملات دنیوی است.[۱۴] طریقت چشتیه از رنگ‌های روشن‌تر مانند زعفرانی در مناسبت‌های خاص استفاده می‌کند که بیانگر نشاط معنوی است.[۱۵]

ورزش صوفیان

صوفیان ورزش را بخشی از سبک زندگی خود می‌دانند. ورزش‌های سنتی مانند پهلوانی و تمرین در زورخانه‌ها از فعالیت‌های رایج میان صوفیان است. آن‌ها ورزش را نه فقط برای تقویت جسم، بلکه برای تقویت اراده و روح خود انجام می‌دهند.[۱۶] برای مثال زورخانه‌های کابل و هرات از مراکز اصلی فعالیت صوفیان هستند. در این ورزش‌ها، ذکرهای جمعی و سرودهای معناگرا خوانده می‌شود. ورزش میان صوفیان، نمادی از جهاد با نفس و تزکیه درونی شناخته می‌شود.[۱۷]

عبادت در خانقاه

خانقاه‌ها مکان‌هایی برای تجمع صوفیان و انجام عبادات و آداب معنوی از جمله ذکر، سماع و شب‌زنده‌داری است. خانقاه‌ها در شهرهای بزرگ مانند هرات، کابل و غزنی، علاوه بر گسترش فرهنگ و هنر، [۱۸] محل تربیت مریدان به شمار می‌روند.[۱۹]

معیشت و اقتصاد صوفیه

صوفیان افغانستان معمولاً به خودکفایی اقتصادی اهمیت می‌دهند و در مشاغلی مانند کشاورزی، دامداری و صنایع دستی فعالیت می‌کنند. بسیاری از آن‌ها کارگاه‌های قالی‌بافی، نمدمالی و سفال‌گری را راه‌اندازی کرده‌اند که علاوه بر تامین معیشت خود، فرصت‌های شغلی برای دیگران نیز ایجاد می‌کند.[۲۰] آموزه‌های معنوی تاکید دارند که درآمد باید حلال و از راه زحمت و تلاش شخصی به‌دست آید؛ این رویکرد اخلاقی به معیشت، در تعاملات اقتصادی صوفیان با جامعه نیز نمایان است.[۲۱]

محبت صوفیان به اهل‌بیت پیامبر

تصوف در افغانستان به‌ویژه در طریقت‌های نقشبندیه، قادریه و چشتیه، به اهل‌­بیت پیامبر اسلام احترام می‌گذارند. در دیدگاه صوفیان، اهل‌بیت و به‌ویژه امام علی و امام حسین، نمونه‌های کمال انسانی شناخته می‌شوند.[۲۲] این احترام در رفتار و عمل صوفیه نیز مشاهده می‌شود و آثار شاعرانی همچون مولانا جلال‌الدین بلخی دربارۀ اهل‌بیت، مورد توجه صوفیان افغانستان است.[۲۳]

آن‌ها از طریق ذکرهای خاص، مناقب‌خوانی و برگزاری مراسم در ایام مذهبی، علاقۀ خود را به اهل‌بیت نشان می‌دهند.[۲۴] از این منظر، تصوف نقشی مهم در وحدت اسلامی میان پیروان مذاهب مختلف در افغانستان ایفا می‌کند. صوفیان، آموزه‌های اهل‌بیت دربارۀ محبت و عدالت را الگویی برای زندگی معنوی خود می‌دانند.[۲۵]

خصوصیات اخلاقی و رفتاری صوفیان

  1. شریعت‌­گرایی؛ عمل به شریعت به‌عنوان اصل و پایۀ دین همواره مورد توجه بزرگان تصوف در افغانستان بوده است و در کنار آن به سنت‌های فرهنگی و اجتماعی نیز توجه خاص دارند.
  2. مدارای اجتماعی؛ اعتدال در رفتار و دوری از جریان‌های افراطی و تندروی مذهبی، از ویژگی‌های صوفیان افغانستان است.
  3. استبدادستیزی؛ تصوف و حاکمیت در عرصۀ سیاسی افغانستان، در برخی دوره‌ها تعامل داشته‌اند و برخی از صوفیان، برخی حکومت‌ها را تایید کرده و با بستن دستار و عمامۀ پادشاهان، به آنان وجهۀ دینی و اعتبار بخشیده‌اند؛ اما در دوره‌های حاکمیت عبدالرحمن، حبیب‌الله خان، نادرشاه و ظاهرشاه، برخی از صوفیان مورد اذیت و آزار قرار گرفته‌اند. محمدعمر مجددی، عبدالباقی مجددی، خواجه‌ عبدالرسول مستان‌شاه کابلی، محمدعبدالحمید اسیر، محمدانور بِسمِل و مولوی عبدالغنی قَلعَه‌بلند، از مبارزان صوفیه هستند که در مقابل استبداد ایستاده‌اند.[۲۶]
  4. استعمارستیزی؛ برخی مشایخ طریقت و صوفیان اهل سنت در برابر تجاوز نیروهای انگلستان و شوروی به افغانستان از خود مقاومت نشان‌داده و مردم‌ را به ایستادگی در برابر متجاوزان دعوت، تشویق و حمایت می‌کردند. حمایت نقشبندیۀ مجددیه از سردار ایوب‌خان در مقابل تجاوز انگلیس، [۲۷] مبارزۀ ملا دین‌محمد اَندری مشهور به مُشک‌عالم (متوفای۱۲۶۴ش) و ملاعبدالقدیر نجم‌الدین مشهور به هُدا یا هداه (متوفای۱۲۸۰ش) در جنگ دوم افغانستان-انگلیس[۲۸] و فعالیت‌های سیاسی جریان‌های تصوف در قالب احزاب جهادی در دورۀ معاصر، از موارد حضور صوفیه در عرصه سیاست افغانستان است.[۲۹]

چالش­های تصوف در افغانستان

تصوف در افغانستان از ناحیه برخی پیروان خود با چالش‌هایی نیز مواجه است، ازجمله:

  1. سیاست‌گروی؛ همراهیِ برخی طریقت‌های صوفی با حکومت‌ها، در مواردی به ایجاد اغتشاش در جامعه و برخوردهای توام با خشونت و تایید ظلمِ آن حکومت‌ها منجر شده است.
  2. نمادگرایی و تقدس‌مآبی؛ در دهه‌های اخیر، دامن تصوف به تظاهر و تقدس‌مآبی آلوده شده است؛ در حالی‌که صوفیان مشهور مانند معروف کرخی (متوفای۲۰۰ق) حقیقت تصوف را فراگیری امور به وسیله حق و ناامید شدن از آنچه در دست آفریدگان می‌باشد، دانسته و یا ملاعبدالرزاق کاشانی، تصوف را تخلق به اخلاق الهی تعریف کرده است.[۳۰]


پانویس

  1. سجادی، مقدمه‌ای برمبانی عرفان و تصوف، 1372ش، ص8.
  2. ویلیام، درآمدی بر تصوف، 1386، ص25؛ شمیل، تصوف و عرفان اسلامی، 1401، ص11؛ بدوی، تاریخ تصوف اسلامی، 1389، ص25.
  3. نیکلسون، تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا، 1358، ص15-30. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، 1401، ج3، ص218-245. فروزانفر، عرفان و تصوف در ادبیات فارسی، 1362، ص50-80.
  4. رشید، تصوف در آسیا، 1397، ص88.
  5. رشید، تصوف در آسیا، 1397، ص82.
  6. صدیقی، جغرافیای تصوف، 1400، ص112.
  7. حسینی، ادبیات عرفانی در افغانستان، 1399، ص45.
  8. سادات، زبان و عرفان در افغانستان، 1401، ص64.
  9. شهباز، «بیدل­گرایی در افغانستان»، 1380، ش29.
  10. موسوی، تصوف در افغانستان معاصر، 1399، ص200-189.
  11. حکیمی، خانواده و تصوف در افغانستان، 1400، ص58.
  12. سادات، زنان در تصوف افغانستان، 1401، ص76.
  13. مولوی عبدالحکیم، آداب صوفیانه، 1398، ص76.
  14. دریابی، عرفان و فرهنگ افغانستان، 1401، ص67؛ علوی، آداب و رسوم صوفیان افغانستان، 1386، ص87.
  15. حسینی، پوشش در میان صوفیان، 1397، ص73.
  16. محمودی، ورزش و تصوف، 1396، ص112.
  17. اشرفی، تصوف و اجتماع، 1400، ص99.
  18. مصلح، خانقاه‌ها و تصوف در افغانستان، 1392، ص120.
  19. غنی، قاسم، خانقاه در تاریخ تصوف ایران، ص97.
  20. گیلانی، تصوف و توسعه اقتصادی، 1399، ص67.
  21. سادات، اقتصاد صوفیان، 1401، ص84.
  22. حسینی، پوشش در میان تصوف، 1397، ص49.
  23. مصلح، خانقاه‌ها و تصوف در افغانستان، 1392، ص111.
  24. حکیمی، تصوف و اهل‌بیت، 1400، ص56.
  25. شریفی، تقریب در تصوف افغانستان، 1399، ص64.
  26. موسوی، تصوف در افغانستان معاصر، 1399، ص202.
  27. نوید، افغانستان در عهد امانیه، 1388، ص36-34.
  28. سناغزنوی، اشعه زرین تذکره عرفای غزنین، 1398، ص193-183.
  29. فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، 1385، ج1، ص551.
  30. کاشانی، اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابی‌سعید، 1378، ص297.

منابع

  • اشرفی، محمد اکبر، تصوف و اجتماع، تهران، نشر نو، 1400ش.
  • بدوی، عبدالرحمن، تاریخ تصوف اسلامی از ابتدا تا پایان قرن دوم هجری، ترجمه؛ محمودرضا افتخارزاده، تهران، افراز، 1389ش.
  • تابنده، نورعلی، خانقاه و نقش آن در تصوف، تهران، سهامی انتشار، 1381ش.
  • حسینی، فضل‌الله، ادبیات عرفانی در افغانستان، کابل، فرهنگ، 1399ش.
  • حسینی، فضل الله، پوشش در میان تصوف، کابل، نور، 1397ش.
  • حکیمی، عبدالله، خانواده و تصوف در افغانستان، کابل، عرفان شرق، 1400ش.
  • حکیمی، محمدعلی، تصوف و اهل‌بیت، تهران، بصیرت، 1400ش.
  • دریابی، محمدیوسف، عرفان و فرهنگ افغانستان، کابل، فرهنگ، 1401ش.
  • رشید، احمد، تصوف در آسیا، ترجمه؛ حسین ناصری، تهران، اختر، 1397ش.
  • سادات، عبدالغفار، زبان و عرفان در افغانستان، کابل، عرفان شرق، 1401ش.
  • سادات، عبدالغفار، اقتصاد صوفیان، کابل، عرفان شرق، 1401ش.
  • سجادی، سیدضیاء‌الدین، مقدمه‌ای بر مبانی عرفان و تصوف، تهران، سمت، 1372ش.
  • سنا غزنوی، محمداکبر، اشعه زرین، تذکره عرفای غزنین، کابل، بنگاه انتشاراتی میوند، 1398ش.
  • شریفی، محمدجواد، تقریب در تصوف افغانستان، انتشارات اتحاد، 1399ش.
  • شمیل، آنه­ماری، تصوف: مقدمه‌ای بر عرفان اسلامی، ترجمه؛ شاهرخ راعی، تهران، حکمت، 1401ش.
  • شهباز، ایرج، «بیدل‌گرایی در افغانستان (گفتگو با واصف باختری)»، تهران، مجله شعر، شماره 29، 1380ش.
  • صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، فردوس، 1401ش.
  • صدیقی، محمد سعید، جغرافیای تصوف، تهران، مؤسسه تحقیقات عرفانی، 1400ش.
  • علوی، یوسف‌علی، آداب و رسوم صوفیان افغانستان، تهران، شرق‌شناسی، 1386ش.
  • غنی، قاسم، خانقاه در تاریخ تصوف ایران، تهران، علمی‌فرهنگی، 1371ش. 1385ش.
  • فروزانفر، بدیع الزمان، عرفان و تصوف در ادبیات فارسی، تهران، امیرکبیر، 1362ش.
  • کاشانی، شیخ عبدالرزاق، اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابی‌سعید، تهران، فردوس، 1378ش.
  • گیلانی، سید احمد، تصوف و توسعه اقتصادی، کابل، نور، 1399ش.
  • محمودی، عبدالغنی، ورزش و تصوف، کابل، حکمت، 1396ش.
  • مصلح، حسین‌علی، خانقاه‌ها و تصوف در افغانستان، پژوهش، 1392ش.
  • موسوی، سیدجمال‌الدین، تصوف در افغانستان معاصر، قم، طه، 1399ش.
  • مولوی عبدالحکیم، تاریخ تصوف در افغانستان، شمس، 1398ش.
  • نوید، سَنزِل، افغانستان در عهد امانیه، ترجمه: محمدنعیم مجددی، هرات، احراری، 1388ش.
  • نیکلسون، رینولد الین، تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا، ترجمه؛ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، توس، 1358ش.
  • ویلیام، چیتیک، درآمدی بر تصوف، ترجمه؛ محمدرضا رجبی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1386ش.