تصوف در افغانستان
تصوف در افغانستان؛ سبک زندگی باطنیگرا در افغانستان.
تصوف در افغانستان، از دیرباز بهعنوان یک بخش از هویت فرهنگی و دینیِ گروههایی از مردم شناخته شده است و بهویژه میان مسلمانان اهل سنت جایگاه ویژهای دارد. پیروان طریقتهای صوفیانه در مناطق مختلف افغانستان حضور دارند و از تصوف در شکلدهی فرهنگ، ادبیات، سبک زندگی و روابط اجتماعی خود بهره گرفتهاند. سبک زندگی صوفیانه در افغانستان در عین پایبندی به شریعت اسلامی، به اصول باطنی توجه دارد که با زهد و معناگرایی تعریف میشود.
مفهومشناسی تصوف
واژۀ تصوف را برگرفته از «صوف» بهمعنای پشم دانستهاند و دلیل نامگذاری صوفیها نیز آن است که آنها در آغاز، لباسهای پشمی میپوشیدند. برخی، تصوف را برگرفته از «صفا» به معنای خلوص و پاکی باطنی دانستهاند و برخی دیگر، آن را مرتبط با «اهل صفه» میدانند که در آغاز هجرت پیامبر اسلام بر صفهای در کنار مسجد، بهصورت زاهدانه زندگی میکردند.[۱] اصطلاح تصوف، اشاره به دو بعد نظری و عملی دارد؛ بعد نظری آن عبارت از شناخت خداوند و اصول معناگرایی است. بعد عملی تصوف؛ ریاضت، تزکیه نفس، مراقبه و ذکر برای تقرب به خداوند است.[۲]
تاریخچۀ تصوف در افغانستان
افغانستان بهعنوان بخشی از خراسان بزرگ، از گذشته، مرکز برخی جریانهای تصوف بوده است. بسیاری از بزرگان صوفیه در خراسان پرورش یافتهاند، ازجمله: ابراهیم ادهم، حاتم اصم، احمد خضرویه و خواجه عبدالله انصاری. شقیق بلخی نیز نقش برجستهای در معرفی و ترویج تصوف در این منطقه داشته و آثار و تعالیم او الهامبخش صوفیان بعدی بوده است.
در دورۀ غزنویان، خانقاهها به مراکز معنوی و فرهنگی تبدیل شدند و نقش مهمی در ترویج تصوف ایفا کردند. همچنین با ظهور تیموریان و صفویان، تصوف در افغانستان تحت تاثیر سیاستهای مذهبی و فرهنگی این حکومتها دچار تغییرات شد. از قرن دهم به بعد، تصوف بهدلایل گوناگون از جمله حملۀ مغول، تغییرات سیاسی و ظهور تفکرات جدید مذهبی به حاشیه رفت و دورهای از رکود را تجربه کرد.[۳]
جمعیت و جغرافیای زندگی
تصوف در میان بیشتر اقوام ساکن افغانستان رواج دارد. مطابق برخی آمارها، بیش از ۷۰ درصد اهل سنت افغانستان به یکی از طریقتهای صوفیانه همچون نقشبندیه، قادریه و چشتیه گرایش دارند.[۴] این طریقتها بهویژه در شمال (بلخ، میمنه، فاریاب و قندوز)، غرب (هرات)، شرق (ننگرهار، پکتیا و کابل)، و جنوب (قندهار) متمرکز هستند. طریقت نقشبندیه بیشترین پیروان را در مناطق پشتوننشین و تاجیکنشین دارد.
قادریه میان ازبکها و برخی هزارهها نفوذ بیشتری دارد و چشتیه در هرات بیشترین پیروان را دارد.[۵] هر منطقۀ جغرافیایی با توجه به تنوع فرهنگی خود تاثیرات خاصی بر سبک زندگی صوفیان گذاشته است. برای مثال، صوفیان هرات بهدلیل حضور گستردۀ عرفای ایرانی و تاثیرات فرهنگی ایران، سبک معماری خاصی در خانقاهها و آرامگاههای خود دارند.[۶]
زبان، ادبیات و هنر تصوف
زبان صوفیان در افغانستان عموماً فارسی و پشتو است که بهعنوان ابزار اصلی انتقال معارف و آموزههای عرفانی به کار میرود. بسیاری از آثار عرفانی به زبان فارسی نوشته شدهاند. از جمله اشعار بیدل دهلوی و خواجه عبدالله انصاری همچنان در میان صوفیان افغانستان مورد مطالعه قرار میگیرند.[۷] زبان پشتو نیز بهدلیل گستردگی در میان اقوام پشتون، نقشی مهم در ترویج آموزههای صوفیانه دارد. شعرای پشتو زبان مانند خوشحالخان ختک و رحمان بابا با استفاده از اشعار عرفانی خود، معنویت را میان پشتونها گسترش دادهاند.[۸]
ادبیات عرفانی که در قالب اشعار و حکمتها شکل گرفته، باعث رشد و تکامل زبانهای فارسی و پشتو شده است. اشعار شاعرانی چون میرزاعبدالقادر بیدل، که بهشکل قابلتوجهی در دورۀ معاصر مورد پژوهش قرار گرفته، همگی نشاندهندۀ نقش تصوف در شکلگیری هویت ادبی و فرهنگی منطقه است.[۹]
صوفیان از هنر بهره گرفته و آنرا با عرفان تلفیق کردهاند. خطاطی، خوشنویسی، موسیقی، کتیبهکاری، منقبتسرایی، منقبتخوانی، معماری، کاشیکاری، مُنبتکاری، مُعرقکاری، تذهیب و نقاشی، صحافی و کتابآرایی، نمونههایی است که عرفا و صوفیه مستقیم یا غیر مستقیم در تکوین و رشد آن نقش داشتهاند.[۱۰]
خانوادهمحوری صوفیان
خانوادههای صوفی نقش محوری در انتقال ارزشها و آموزههای معنوی به نسلهای جدید ایفا میکنند. در این خانوادهها، جلسات ذکر و عبادت بهطور مرتب برگزار میشود و زنان و مردان بهصورت مشترک در این مراسم شرکت میکنند.[۱۱]
نقش زنان در خانوادههای صوفی، به ویژه در طریقت قادریه، برجستهتر است و آنها به آموزش معنوی کودکان و حتی شرکت در جلسات آیینی کمک میکنند.[۱۲] در بسیاری از خانوادههای صوفی، جلسات ذکر خانوادگی برگزار میشود و اعضای خانواده در آن به تلاوت قرآن، ذکر نام خداوند و مناقبخوانی میپردازند. این جلسات به ایجاد پیوندهای عاطفی و معنوی میان اعضای خانواده کمک میکند.[۱۳]
سبک پوشش صوفیان
پوشش صوفیان در افغانستان نماد سادگی و زهد آنها است. عباهای سفید یا خاکستری، عمامه و کفشهای سادۀ چرمی از پوششهای رایج میان صوفیان است. این پوششها نشانهای از فروتنی و دوری از تجملات دنیوی است.[۱۴] طریقت چشتیه از رنگهای روشنتر مانند زعفرانی در مناسبتهای خاص استفاده میکند که بیانگر نشاط معنوی است.[۱۵]
ورزش صوفیان
صوفیان ورزش را بخشی از سبک زندگی خود میدانند. ورزشهای سنتی مانند پهلوانی و تمرین در زورخانهها از فعالیتهای رایج میان صوفیان است. آنها ورزش را نه فقط برای تقویت جسم، بلکه برای تقویت اراده و روح خود انجام میدهند.[۱۶] برای مثال زورخانههای کابل و هرات از مراکز اصلی فعالیت صوفیان هستند. در این ورزشها، ذکرهای جمعی و سرودهای معناگرا خوانده میشود. ورزش میان صوفیان، نمادی از جهاد با نفس و تزکیه درونی شناخته میشود.[۱۷]
عبادت در خانقاه
خانقاهها مکانهایی برای تجمع صوفیان و انجام عبادات و آداب معنوی از جمله ذکر، سماع و شبزندهداری است. خانقاهها در شهرهای بزرگ مانند هرات، کابل و غزنی، علاوه بر گسترش فرهنگ و هنر، [۱۸] محل تربیت مریدان به شمار میروند.[۱۹]
معیشت و اقتصاد صوفیه
صوفیان افغانستان معمولاً به خودکفایی اقتصادی اهمیت میدهند و در مشاغلی مانند کشاورزی، دامداری و صنایع دستی فعالیت میکنند. بسیاری از آنها کارگاههای قالیبافی، نمدمالی و سفالگری را راهاندازی کردهاند که علاوه بر تامین معیشت خود، فرصتهای شغلی برای دیگران نیز ایجاد میکند.[۲۰] آموزههای معنوی تاکید دارند که درآمد باید حلال و از راه زحمت و تلاش شخصی بهدست آید؛ این رویکرد اخلاقی به معیشت، در تعاملات اقتصادی صوفیان با جامعه نیز نمایان است.[۲۱]
محبت صوفیان به اهلبیت پیامبر
تصوف در افغانستان بهویژه در طریقتهای نقشبندیه، قادریه و چشتیه، به اهلبیت پیامبر اسلام احترام میگذارند. در دیدگاه صوفیان، اهلبیت و بهویژه امام علی و امام حسین، نمونههای کمال انسانی شناخته میشوند.[۲۲] این احترام در رفتار و عمل صوفیه نیز مشاهده میشود و آثار شاعرانی همچون مولانا جلالالدین بلخی دربارۀ اهلبیت، مورد توجه صوفیان افغانستان است.[۲۳]
آنها از طریق ذکرهای خاص، مناقبخوانی و برگزاری مراسم در ایام مذهبی، علاقۀ خود را به اهلبیت نشان میدهند.[۲۴] از این منظر، تصوف نقشی مهم در وحدت اسلامی میان پیروان مذاهب مختلف در افغانستان ایفا میکند. صوفیان، آموزههای اهلبیت دربارۀ محبت و عدالت را الگویی برای زندگی معنوی خود میدانند.[۲۵]
خصوصیات اخلاقی و رفتاری صوفیان
- شریعتگرایی؛ عمل به شریعت بهعنوان اصل و پایۀ دین همواره مورد توجه بزرگان تصوف در افغانستان بوده است و در کنار آن به سنتهای فرهنگی و اجتماعی نیز توجه خاص دارند.
- مدارای اجتماعی؛ اعتدال در رفتار و دوری از جریانهای افراطی و تندروی مذهبی، از ویژگیهای صوفیان افغانستان است.
- استبدادستیزی؛ تصوف و حاکمیت در عرصۀ سیاسی افغانستان، در برخی دورهها تعامل داشتهاند و برخی از صوفیان، برخی حکومتها را تایید کرده و با بستن دستار و عمامۀ پادشاهان، به آنان وجهۀ دینی و اعتبار بخشیدهاند؛ اما در دورههای حاکمیت عبدالرحمن، حبیبالله خان، نادرشاه و ظاهرشاه، برخی از صوفیان مورد اذیت و آزار قرار گرفتهاند. محمدعمر مجددی، عبدالباقی مجددی، خواجه عبدالرسول مستانشاه کابلی، محمدعبدالحمید اسیر، محمدانور بِسمِل و مولوی عبدالغنی قَلعَهبلند، از مبارزان صوفیه هستند که در مقابل استبداد ایستادهاند.[۲۶]
- استعمارستیزی؛ برخی مشایخ طریقت و صوفیان اهل سنت در برابر تجاوز نیروهای انگلستان و شوروی به افغانستان از خود مقاومت نشانداده و مردم را به ایستادگی در برابر متجاوزان دعوت، تشویق و حمایت میکردند. حمایت نقشبندیۀ مجددیه از سردار ایوبخان در مقابل تجاوز انگلیس، [۲۷] مبارزۀ ملا دینمحمد اَندری مشهور به مُشکعالم (متوفای۱۲۶۴ش) و ملاعبدالقدیر نجمالدین مشهور به هُدا یا هداه (متوفای۱۲۸۰ش) در جنگ دوم افغانستان-انگلیس[۲۸] و فعالیتهای سیاسی جریانهای تصوف در قالب احزاب جهادی در دورۀ معاصر، از موارد حضور صوفیه در عرصه سیاست افغانستان است.[۲۹]
چالشهای تصوف در افغانستان
تصوف در افغانستان از ناحیه برخی پیروان خود با چالشهایی نیز مواجه است، ازجمله:
- سیاستگروی؛ همراهیِ برخی طریقتهای صوفی با حکومتها، در مواردی به ایجاد اغتشاش در جامعه و برخوردهای توام با خشونت و تایید ظلمِ آن حکومتها منجر شده است.
- نمادگرایی و تقدسمآبی؛ در دهههای اخیر، دامن تصوف به تظاهر و تقدسمآبی آلوده شده است؛ در حالیکه صوفیان مشهور مانند معروف کرخی (متوفای۲۰۰ق) حقیقت تصوف را فراگیری امور به وسیله حق و ناامید شدن از آنچه در دست آفریدگان میباشد، دانسته و یا ملاعبدالرزاق کاشانی، تصوف را تخلق به اخلاق الهی تعریف کرده است.[۳۰]
پانویس
- ↑ سجادی، مقدمهای برمبانی عرفان و تصوف، 1372ش، ص8.
- ↑ ویلیام، درآمدی بر تصوف، 1386، ص25؛ شمیل، تصوف و عرفان اسلامی، 1401، ص11؛ بدوی، تاریخ تصوف اسلامی، 1389، ص25.
- ↑ نیکلسون، تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا، 1358، ص15-30. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، 1401، ج3، ص218-245. فروزانفر، عرفان و تصوف در ادبیات فارسی، 1362، ص50-80.
- ↑ رشید، تصوف در آسیا، 1397، ص88.
- ↑ رشید، تصوف در آسیا، 1397، ص82.
- ↑ صدیقی، جغرافیای تصوف، 1400، ص112.
- ↑ حسینی، ادبیات عرفانی در افغانستان، 1399، ص45.
- ↑ سادات، زبان و عرفان در افغانستان، 1401، ص64.
- ↑ شهباز، «بیدلگرایی در افغانستان»، 1380، ش29.
- ↑ موسوی، تصوف در افغانستان معاصر، 1399، ص200-189.
- ↑ حکیمی، خانواده و تصوف در افغانستان، 1400، ص58.
- ↑ سادات، زنان در تصوف افغانستان، 1401، ص76.
- ↑ مولوی عبدالحکیم، آداب صوفیانه، 1398، ص76.
- ↑ دریابی، عرفان و فرهنگ افغانستان، 1401، ص67؛ علوی، آداب و رسوم صوفیان افغانستان، 1386، ص87.
- ↑ حسینی، پوشش در میان صوفیان، 1397، ص73.
- ↑ محمودی، ورزش و تصوف، 1396، ص112.
- ↑ اشرفی، تصوف و اجتماع، 1400، ص99.
- ↑ مصلح، خانقاهها و تصوف در افغانستان، 1392، ص120.
- ↑ غنی، قاسم، خانقاه در تاریخ تصوف ایران، ص97.
- ↑ گیلانی، تصوف و توسعه اقتصادی، 1399، ص67.
- ↑ سادات، اقتصاد صوفیان، 1401، ص84.
- ↑ حسینی، پوشش در میان تصوف، 1397، ص49.
- ↑ مصلح، خانقاهها و تصوف در افغانستان، 1392، ص111.
- ↑ حکیمی، تصوف و اهلبیت، 1400، ص56.
- ↑ شریفی، تقریب در تصوف افغانستان، 1399، ص64.
- ↑ موسوی، تصوف در افغانستان معاصر، 1399، ص202.
- ↑ نوید، افغانستان در عهد امانیه، 1388، ص36-34.
- ↑ سناغزنوی، اشعه زرین تذکره عرفای غزنین، 1398، ص193-183.
- ↑ فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، 1385، ج1، ص551.
- ↑ کاشانی، اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابیسعید، 1378، ص297.
منابع
- اشرفی، محمد اکبر، تصوف و اجتماع، تهران، نشر نو، 1400ش.
- بدوی، عبدالرحمن، تاریخ تصوف اسلامی از ابتدا تا پایان قرن دوم هجری، ترجمه؛ محمودرضا افتخارزاده، تهران، افراز، 1389ش.
- تابنده، نورعلی، خانقاه و نقش آن در تصوف، تهران، سهامی انتشار، 1381ش.
- حسینی، فضلالله، ادبیات عرفانی در افغانستان، کابل، فرهنگ، 1399ش.
- حسینی، فضل الله، پوشش در میان تصوف، کابل، نور، 1397ش.
- حکیمی، عبدالله، خانواده و تصوف در افغانستان، کابل، عرفان شرق، 1400ش.
- حکیمی، محمدعلی، تصوف و اهلبیت، تهران، بصیرت، 1400ش.
- دریابی، محمدیوسف، عرفان و فرهنگ افغانستان، کابل، فرهنگ، 1401ش.
- رشید، احمد، تصوف در آسیا، ترجمه؛ حسین ناصری، تهران، اختر، 1397ش.
- سادات، عبدالغفار، زبان و عرفان در افغانستان، کابل، عرفان شرق، 1401ش.
- سادات، عبدالغفار، اقتصاد صوفیان، کابل، عرفان شرق، 1401ش.
- سجادی، سیدضیاءالدین، مقدمهای بر مبانی عرفان و تصوف، تهران، سمت، 1372ش.
- سنا غزنوی، محمداکبر، اشعه زرین، تذکره عرفای غزنین، کابل، بنگاه انتشاراتی میوند، 1398ش.
- شریفی، محمدجواد، تقریب در تصوف افغانستان، انتشارات اتحاد، 1399ش.
- شمیل، آنهماری، تصوف: مقدمهای بر عرفان اسلامی، ترجمه؛ شاهرخ راعی، تهران، حکمت، 1401ش.
- شهباز، ایرج، «بیدلگرایی در افغانستان (گفتگو با واصف باختری)»، تهران، مجله شعر، شماره 29، 1380ش.
- صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، فردوس، 1401ش.
- صدیقی، محمد سعید، جغرافیای تصوف، تهران، مؤسسه تحقیقات عرفانی، 1400ش.
- علوی، یوسفعلی، آداب و رسوم صوفیان افغانستان، تهران، شرقشناسی، 1386ش.
- غنی، قاسم، خانقاه در تاریخ تصوف ایران، تهران، علمیفرهنگی، 1371ش. 1385ش.
- فروزانفر، بدیع الزمان، عرفان و تصوف در ادبیات فارسی، تهران، امیرکبیر، 1362ش.
- کاشانی، شیخ عبدالرزاق، اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابیسعید، تهران، فردوس، 1378ش.
- گیلانی، سید احمد، تصوف و توسعه اقتصادی، کابل، نور، 1399ش.
- محمودی، عبدالغنی، ورزش و تصوف، کابل، حکمت، 1396ش.
- مصلح، حسینعلی، خانقاهها و تصوف در افغانستان، پژوهش، 1392ش.
- موسوی، سیدجمالالدین، تصوف در افغانستان معاصر، قم، طه، 1399ش.
- مولوی عبدالحکیم، تاریخ تصوف در افغانستان، شمس، 1398ش.
- نوید، سَنزِل، افغانستان در عهد امانیه، ترجمه: محمدنعیم مجددی، هرات، احراری، 1388ش.
- نیکلسون، رینولد الین، تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا، ترجمه؛ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، توس، 1358ش.
- ویلیام، چیتیک، درآمدی بر تصوف، ترجمه؛ محمدرضا رجبی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1386ش.